فرهنگ رسانه

فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی

فرهنگ رسانه

فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی

تبلیغات خبرى و منافع ملى تبلیغ سفید، سیاه و خاکسترى(۳)

نقش تبلیغاتى خبر در امور روزانه
حال با این شناخت عام از تبلیغ، بهتر است که به عملکرد تبلیغاتى خبر در فراگرد روزمره و ناخودآگاه آن برگردیم. این نقش تبلیغى ناخودآگاه خبر در واقع مهم‏تر و مؤثرتر از استفاده‏هاى مقطعى و تعمّدانه سازمانهاى تبلیغاتى دولتى از رسانه‏هاست.
ادوارد هرمن و نوآم چامسکى (1988) در کتاب صناعت رضایت جوهر تبلیغاتى که در جاى دیگرى «رضایت تولید: اقتصاد سیاسى رسانه‏هاى گروهى» ترجمه شده است، رسانه‏هاى آمریکا را در عوامل ذیل مى‏بینند:
1)
مالکیت خصوصى رسانه‏ها و تمرکز این مالکیت در دست معدودى از نخبگان. این نوع تمرکز به انحصارى‏شدن عقاید و محدودساختن دامنه باورها منتهى شده است؛
2)
اتکا به آگهیهاى تجارى به‏عنوان منبع اساسى درآمد و سود که طى آن رسانه‏ها، مخاطبان را به‏صورت کالا به صاحبان آگهیها مى‏فروشند؛
3)
اتکا به اطلاعات دولتى و بخش خصوصى کلان و همچنین اتکا به متخصصانى که مورد تأیید نظام هستند؛
4)
توبیخ و تنبیه رسانه‏ها به‏صورتهاى گوناگون و غیرمستقیم، در صورت انتقاد و روشنگرى؛
5)
ایدئولوژى ضد اشتراکى به‏عنوان مذهب ملّى آمریکاییها.
به عقیده چامسکى مواد اوّلیه خبر باید از این صافیها عبور کنند تا ارزش خبرى بیابند. در این فراگرد، خبر نهایتاً به محصولى بى‏آسیب تبدیل مى‏شود و عرصه کلام و تفسیر را محدود مى‏کند.11
تسلط نخبگان جامعه و عوامل آنها بر مطبوعات و حاشیه‏نشین ساختن صداهاى مخالف، نه از طریق سانسور بلکه در فراگرد تهیه خبر، آنچنان حالت طبیعى به‏خود گرفته است که حتى خبرنگاران باوجدان و شرافتمند خود را قانع کرده‏اند که خبر، بى‏غرضانه و تنها برپایه ارزشهاى خبرى انتخاب و تفسیر مى‏شود. با طبیعى کردن این ارزشها، خبر از دیدگاههاى دیگر غیرقابل رؤیت است.
جورج گربنر برآورد مشابهى از محدودیتهاى تحمیلى نظام و نهادى‏شدن کار رسانه‏ها دارد. او رسانه‏ها را بازوى فرهنگى نظامهاى صنعتى مى‏داند و تأکید دارد که رسانه‏ها از طریق انتخاب موضوع، روشهاى مرسوم جمع‏آورى خبر، برجسته‏سازى و آواى کلام تعیین مى‏کنند که چه چیزى مهم است و باید مورد بحث در ارتباطات عمومى قرار گیرد، از چه دیدگاهى باید اولویتها را دید و چگونه باید عملکردها را سنجید.12
از کسانى که مشخصاً به مسأله وابستگى رسانه‏ها به اطلاعات سازمانهاى دولتى و شرکتهاى کلان پرداخته‏اند، اُسکار گندى (1982) قابل ذکر است. او مسأله را صرفاً از دیدگاه اقتصادى بررسى مى‏کند و واژه «سوبسید اطلاعاتى» را در تبیین وابستگى به‏کار مى‏گیرد. سوبسید اطلاعاتى (اطلاعات رایگان) به‏نظر او تلاشى است از جانب منابع خبرى که قصد دارند هزینه تولید خبر را به‏منظور افزایش استفاده از اطلاعات رایگان کاهش دهند. ارائه اطلاعات رایگان در دنیاى تجارى رسانه‏ها به کسانى که قدرت اقتصادى دارند اجازه مى‏دهد تا کنترل خود را در جوامع سرمایه‏دارى افزایش دهند. «از آنجا که اطلاعات نقش مرکزى در تصمیم‏گیرى فردى و گروهى دارد، کنترل اطلاعات به منزله کنترل تصمیم‏گیرى است».13 وانگهى از آنجا که قدرت تبادل اطلاعات با قدرت اقتصادى معین مى‏شود، عدم برابرى اقتصادى به معناى عدم تساوى اطلاعاتى است.14
به‏طور خلاصه، استقلال و آزادى رسانه‏ها را به دلایل ساختارى نمى‏توان خارج از چارچوب نظام اجتماعى، اقتصادى و سیاسى دید و در نتیجه کنشهاى تبلیغاتى رسانه‏ها را باید در تجارى‏شدن خبر، در ارزشها و هنجارهاى تولید خبر و در وابستگى سازمانهاى خبرى به منابع اطلاعاتى جست. در زمینه اخبار خارجى از آنجا که رویدادها به سادگى قابل رؤیت نیستند و درک این رویدادها نیاز به آشنایى فرهنگى و تخصص بیشتر دارد، وابستگى رسانه‏ها به نهادهاى تعیین‏کننده سیاست خارجى افزایش مى‏یابد.
ویلیام بنت (1990) به این گرایش و عملکرد عنوان Indexing داده است و آن را همخوانى و رابطه نزدیک معیارهاى مباحث دولتى و کلام جارى مطبوعات مى‏داند. به عقیده او زمانى مى‏توان مطبوعات را مستقل و خودمختار دانست که به مباحثى جدا از آنچه نخبگان جامعه تعیین مى‏کنند بپردازند.15
مباحث نظرى و یافته‏هاى تحقیقات، تصویرى نومیدکننده از ارتباطات سیاسى در عرصه عمومى رسانه‏ها ترسیم مى‏کنند. برخلاف آرمان نهضتهاى دو قرن اخیر که مطبوعات را به‏عنوان «صداى مردم» و یا چشم و گوش آنان در مهار قدرت، منزلتى والا بخشیده است، رسانه‏ها بیش از پیش به تئاترى سرگرم‏کننده مى‏مانند که در آن نخبگان جامعه نقش کارگردان، و متخصصان روابط عمومى و تصویرسازى، نقش بازیگران و مردم، نقش تماشاگرانى حیرت‏زده و منفعل به‏خود گرفته‏اند.
باید با یورگن هابرماس همصدا شد و گفت: «اگر امیدى به درمان بى‏تفاوتى و از خودبیگانگى مردم متصور است، باید عرصه عمومى رسانه‏ها را از تصویرسازى و نمایش آزاد کرد و به ارتباطات جمعى معناى حقیقى آن یعنى شرکت، محاوره، مکالمه و تبادل اندیشه انسانها را بخشید».16

حاشیه:
1. Gabriel Almond. "Public opinion and national security policy", Public Opinion Ouarterly 2 (1956): 371-378.
2.
از جمله متونى که استقلال از منافع ملّى را معیار آزادى مطبوعات دانسته‏اند، از قرار زیر است:
Harold Evans. "Is the press too powerful?", Columbia Journalism Review (January/ February, 61-8 :(2791.
William L. Bennett. "Toward a theory of press-state relations in the United States", Journal of Communication 2 (Spring, 1990): 103-125.
Edward Herman and Noam Chomsky. Manufacturing Consent: The Political Economy of the Mass Media (NewYork: Pantheon Books, 8891).
3. Edward H. Carr. The Twenty Years. Crisis, 1919-1939 )London: Macmillan, 1939).
4.
در زمینه جامعه‏شناسى خبر (Sociology of News)و همچنین بررسى خبر از دیدگاه فرهنگى به منابع زیر رجوع کنید:
Gaye Tuchman. "Making news by doing work: routinizing the unexpected", American Journal of Sociology 131-011 :(47-3791) 97.
Gaye Tuchman. Making News: A Study in the Construction of Reality (NewYork: Free Press, 8791(.
Gaye Tuchman. "Myth and the consciousness industry: A new look at the effects of the mass media", In: E. Katz and T. Szecsko (eds.) Mass Media and Social Change (Beverly Hills: Sage, 1891(.
Mark Fishman. Manufacturing the News (Austin: The University of Texas Press, 0891(.
Herbert Gans. Deciding What’s News (NewYork: Random House, 9791(.
Stuart Hall. Culture, Media, Language, (London: Hutchinson, 0891(.
Todd Gitlin. The Whole World Is Watching (Berkeley. CA: University of California Press, 0891(.
5.
براى نقد سیاسى خبر از این دیدگاه نگاه کنید به:
Walter Lippmann. Public Opinion, (NewYork: The Macmillan Company, 2291(.
Maxwell Mccombs, et al. Contemporary Public Opinion: Issues and the News (Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum Associates, 1991(.
Dan Nimmo and James Combs. Mediated Political Realities (NewYork: Longman, 0991(.
Russell Neuman, et al. Common Knowlege: News and the Construction of Political Meaning (Chicago: The University of Chicago Press, 2991(.
William L. Bennett. News: The politics of Illusion (NewYork: Longman, 8891(.
6.
در مورد کاربرد قالب‏ها و شیوه‏هاى داستان‏نویسى به مقالات زیر مراجعه کنید:
Itzhak Roeh. "Journalism as Storytelling, Coverage as narrative", American Behavioral Scientist, 861-261 :(9891) 2.
Roeh & Ashley. " Criticizing Press Coverage in the Lebanon War: Toward a Paradigm of news as Storytelling" , Communication Yearbook, 141-711 :(6891) 9.
Robert Darnton. "Writing news and telling stories", Daedalus, 391-571 :(5791) 401.
Robert Hackett. "Decline of a Paradigm? Bias and Objectivity in news media Studies", Critical Studies in mass Communication, 952-922 :(4891) 1.
Hunter MacCartney. "Applying fiction conflict situations to analysis of news stories", Journalism Quarterly, 071-361 :(7891) 1.
7.
براى بررسى ریشه‏هاى عینى‏گرایى در خبر مراجعه کنید به:
Michael Schudson. Discovering the News: A Social History of American Newspapers. (NewYork: Basic Books, 8791(.
8. Mitchell Stephens. A History of News (NewYork: Viking, 1988(.
9.
تعاریف و مثالهاى مربوط به تبلیغ عمدتاً از منبع زیر گرفته شده است:
Garth Jowett and Victoria O,Donnell. Propaganda and Persuasion 2nd ed. (Newbury Park; Sage, 1992(.
10. T.J.Smith. Propaganda: A Pluralistic Perspective (NewYork: Praeger, 1989(.
11. Noam Chomsky . Necessary Illusions: Thought Control in Democratic Societies (Boston: South End Press, 1989(.
12. George Gerbner. "Press Perspectives in World Communication: A Pilot study", Journalism Quarterly, 38 (1961): 313-322.; G. Gerbner and G. Marvanyi. "The many worlds of the World’s Press", Journal of Communication, 1 (1977): 52-66.
13. Oscar Gandy Jr. Beyond Agenda-Setting: Information Subsidies and Public Policy (Norwood, Nj: Ablex Publishing Co, 1982(.
14.
براى تحلیلى مشابه و نیز روند تمرکز مالکیت رسانه‏ها در آمریکا در صحنه جهانى نگاه کنید به:
Ben Bagdikian. The Media Monopoly 4th ed., (Boston: Beacon Press, 1992(.
15. William L.Bennett.
16.
نگاه کنید به:
Jurgen Habermas. The Structural Transformation of the Public Sphere (Cambridge, MA: MIT Press, 9891

منبع: دفتر مطالعات و تحقیقات رسانه

 

تبلیغات خبرى و منافع ملى تبلیغ سفید، سیاه و خاکسترى(۲)

تبلیغ چیست؟9
با این تعریف عام از خبر چگونه مى‏توان آن را مقوله‏اى جدا از تبلیغ دانست؟ در بینش کنونى، نمى‏توان بین خبر، تبلیغ، سرگرمى و آموزش به‏عنوان کنشهاى چهارگانه رسانه‏ها، تفاوت آشکار قائل شد و اصولاً هرنوع پیامى اعم از خبرى، تفریحى، تبلیغاتى و آموزشى در برگیرنده نقشهاى دیگر است.
تبلیغ تاکنون از دیدگاههاى تاریخى، جامعه‏شناسى، علوم‏سیاسى و ارتباطشناسى مورد بررسى قرار گرفته است. به‏طور خلاصه، از دیدگاه تاریخى، تبلیغ رویدادى است که رویدادهاى بعدى به‏عنوان آثار آن مورد مطالعه قرار مى‏گیرند. از دیدگاه علوم‏سیاسى، مطالعه تبلیغ یعنى مطالعه ایدئولوژى مُبلّغ و آثار اشاعه آن بر افکار عمومى. از نقطه‏نظر جامعه‏شناسى، بررسى تبلیغ به معناى مطالعه نهضتهاى اجتماعى و تحلیل تبلیغات گروههاى درگیر در قدرت است. از چشم‏انداز روانشناسى، منظور از مطالعه تبلیغ، بررسى اثرات آن بر افراد است.
گروهى از محققان تبلیغ را ذاتى از فکر و عمل در فرهنگ عمومى مى‏دانند و با آمیختن دیدگاههاى مختلف علوم‏اجتماعى، تبلیغ را حامل ایدئولوژى دانسته، نقش رسانه‏ها را در ساخت معانى و جهان‏بینى حاکم بر جامعه بررسى مى‏کنند.
از دیدگاه خاص ارتباط شناسى، تبلیغ همانند ارتباط، فراگردى است مقید به شرایط زمانى و مکانى که با ویژگیهاى اجتماعى قابل شناخت است. این دیدگاه به ما اجازه مى‏دهد تا عناصر ارتباطى این فراگرد را تفکیک کنیم، به روابط پیام و زمینه پیام بپردازیم، مسأله تعهد پیام‏رسان را بشکافیم و عکس‏العمل‏هاى مخاطبان را بررسى کنیم.
ریشه‏هاى فرهنگى تبلیغ و مؤثر بودن آن بخوبى در گفته فردریک نیچه، فیلسوف آلمانى، نهفته است. به عقیده او مُبلّغ قهرمانى است که کارى نمى‏کند جز آنکه درختى را که میوه‏هایش رسیده‏اند، تکان مى‏دهد.
تبلیغ/ Propaganda به معناى خنثى و بى‏طرف، یعنى انتشار و ترویج افکار و از ریشه لاتین Propagare به معناى کاشتن و نهال زدن مى‏آید. در سال 1622 میلادى، واتیکان، «جامعه مقدس ترویج ایمان کلیساى کاتولیک» را تأسیس کرد و از آنجا که انگیزه این جماعت، اشاعه باورهاى واتیکان در قاره آمریکا و در جهت مخالفت با پروتستانها بود، تبلیغ، معناى بى‏طرف خود را از دست داد و مفهومى تحقیرآمیز، منفى و غیراخلاقى به‏خود گرفت. به‏عبارت دیگر امروزه مشخص کردن پیام به‏عنوان تبلیغ یعنى کوچک شمردن و منفى انگاشتن آن پیام. بنابراین مترادفهایى که براى کلمه تبلیغ به‏کار گرفته مى‏شوند و مفاهیمى که با تبلیغ تداعى مى‏شوند عبارت است از: دروغ، تحریف، نیرنگ، اغفال، دستکارى، تحریک، جنگ روانى و بالاخره شست‏وشوى مغزى. باید توجه داشت که اکثر این مترادفها در واقع گویاى تکنیکهاى خاص تولید پیام تبلیغى هستند و نه گویاى فراگرد یا انگیزه تبلیغ.
وقتى‏که انگیزه تبلیغ موردنظر باشد، تبلیغ معناى کنترل (اداره) را تداعى مى‏کند و در این صورت تبدیل به اقدامى سنجیده و تعمدى مى‏شود که براى حفظ و یا تغییر تعادل نیرو به نفع مُبلّغ به‏کار گرفته مى‏شود. این اقدام در واقع با یک ایدئولوژى نهادى شده و هدف‏دار، رابطه پیدا مى‏کند. دو تن از محققان ارتباطشناسى، تعریف جامع زیر را از تبلیغ داده‏اند:
تبلیغ کوششى است تعمدى و حساب‏شده که به‏منظور شکل دادن به دریافت، دستکارى کردن ادراک و همسو کردن رفتار مخاطبان با نیّت موردنظر مُبلّغ صورت مى‏گیرد.
حال با این تعریف، وجه تمایز تبلیغ و اقناع/ Persuasion و اطلاعات/ Information چیست؟ اگر به جزئیات این تعریف دقیق شویم درمى‏یابیم که: 1( تبلیغ کوششى آگاهانه و از پیش پرداخته است که براى پیشبرد ایدئولوژى، حفظ و یا ایجاد برترى مُبلّغ صورت مى‏گیرد؛ و 2) این کوشش سازمان‏یافته و مستمر است. پس وجوه تمایز تبلیغ و خبر و همین‏طور تبلیغ و اقناع را باید در نیّت مُبلّغ و در برنامه‏ریزى، سازماندهى ونهادى کردن کار تبلیغ جُست.
نیت، شکل‏بخشیدن به دریافت از طریق کاربرد نشانه‏هاى زبان و تصویرها صورت مى‏گیرد. براى مثال عملیات «سپر صحرا» در بحران خلیج‏فارس و تبدیل آن به عملیات «طوفان صحرا» به‏هنگام اشغال خاک عراق، برداشت مخاطبان را از «دفاع و حمایت» به «خشم و هجوم» تغییر داد. وقتى‏که تصویرها و نشان‏هاى زبانى برداشت خاصى را القاء کنند، فهم و درک موضوع نیز دستکارى مى‏شود. عقاید و باورهاى ما، رابطه نزدیک با درجه اعتماد ما از حواسمان دارند. البته برداشت ما هم به نوبه خود، تابع عقاید شکل گرفته ماست.
وجه تمایز دیگر تبلیغ از ترغیب و اقناع، نیّت خودخواهانه مُبلّغ است. یعنى مبلّغ خواهان عکس‏العملى از مخاطب است که مقاصد مُبلّغ را ارضا مى‏کند، نه مقاصد مخاطبان را. درصورتى که در شیوه «ارتباط اقناعى» رابطه ایجادشده در جهت ارضاى منافع مشترک طرفین است. البته مخاطبان ممکن است فکر کنند که مُبلّغ منافع آنها را درنظر دارد ولى در واقع نیات مبلّغ خودخواهانه است. باید توجه داشت که مقاصد خودخواهانه را نمى‏توان لزوماً منفى تلقى کرد. امر قضاوت در مورد مثبت یا منفى بودن این مقاصد، بستگى به ایدئولوژى مخاطب دارد. مثلاً کسانى که به «صداى آمریکا» گوش مى‏دهند، در واقع نیاز اطلاعاتى خود را ارضا مى‏کنند و از این نظر نیّت صداى آمریکا را خیرخواهانه تلقى مى‏نمایند. با این حال اخبار صداى آمریکا با هدفى ایدئولوژیک و به‏منظور القاى برداشتى مثبت از آمریکا و در جهت تقویت گرایشهاى ذهنى مخاطبان از مفاهیم دموکراسى، سرمایه‏دارى و آزادى تنظیم مى‏شوند. روشن است که اکثر آمریکاییها چنین تلاشهایى را منفى ارزیابى نمى‏کنند، درصورتى که رهبران کشورهاى مخاطب ممکن است آن را منفى بدانند.
معمولاً در زمان جنگ و در مواقعى که امنیت ملّى مطرح است، کنترل اطلاعات امرى طبیعى مى‏نماید و گله و شکایت خبرنگاران از منابع دولتى امرى عادى است. بنا به گفته معروف، «اوّلین قربانى جنگ، حقیقت است». با این حال پیشرفت تکنولوژى ارتباطات و دسترسى همزمان جهانیان به پیامها، کنترل خبر و یا منزوى کردن مردم را از آنچه در سایر نقاط جهان مى‏گذرد، بسیار دشوار کرده است. تجارب فروپاشى نظامهاى بسته در لهستان، چک‏واسلواکى، مجارستان، آلمان‏شرقى، رومانى و نهایتاً شوروى، گویاى این واقعیتند که کنترل تبلیغ در زمان جهانى‏شدن تلویزیون عملى نیست. تعریف مى‏کنند که در زمانى که مردم رومانى علیه رژیم «چائوشسکو» تظاهرات مى‏کردند، تلویزیون، ترس و تردید را در چشمان او نشان مى‏داد و همین تصویر مردم را تشویق مى‏کرد که تا سرنگونى رژیم به تظاهرات خود ادامه دهند. مى‏دانیم که در عصر ارتباطات، در هرناآرامى اجتماعى، تصرف و کنترل ایستگاههاى رادیویى و تلویزیونى نخستین هدف انقلابیون است.
با این وجود تبلیغ به‏عنوان شکلى از ارتباط از تکنولوژى موجود بهره مى‏گیرد. یعنى همزمان با پیشرفت تکنولوژى، مبلغان نیز ابزار پیچیده‏ترى براى اهداف خود درنظر مى‏گیرند. مثلاً اوّلین نمونه ثبت‏شده کاربرد فاکس (پیام تصویرى) در ریاض و در زمان جنگ خلیج‏فارس صورت گرفت. در این مورد مبلغان و عوامل عراقى اعلامیه‏هایى مبنى بر آمادگى براى جنگ شیمیایى با فاکس بین مردم کویت پخش کردند.
با توجه به آنچه گفته شد، تفکیک تبلیغ از آموزش و ارشاد، کار دشوارى است. آنچه براى عده‏اى تبلیغ است از نظر عده‏اى دیگر مفهوم آموزش و اطلاعات دارد. بنابراین در تعریفى که داده شد وجه تمایز تبلیغ با ارتباط باز و تبادل اندیشه، همانا نیّت و هدف برنامه‏ریزى‏شده براى برترى بخشیدن به مُبلّغ است.

انواع تبلیغ
تبلیغ گاهى تحریک‏انگیز است و به‏منظور ایجاد دگرگونى به‏کار گرفته مى‏شود و گاهى انفعالى است و براى حفظ وضع موجود به‏کار مى‏رود. از نظر آشکارساختن منبع پیام و صحت اطلاعات، تبلیغ را به سه نوع سفید، سیاه و خاکسترى تقسیم مى‏کنند.
تبلیغ سفید، منبع پیام را معرفى مى‏کند و به انتشار اطلاعات صحیح مى‏پردازد. نمونه این نوع تبلیغ را گهگاه مى‏توان از صداى آمریکا و یا از صداى مسکو در زمان صلح شنید. در این نوع تبلیغ با آنکه اطلاعات پخش‏شده صحت دارند، نحوه ارائه اطلاعات به شیوه‏اى است که مخاطب، فرستنده پیام را خیرخواه و صاحب بهترین اندیشه، تصور مى‏کند. هدف تبلیغ سفید، ایجاد اعتماد و اطمینان در مخاطب و در واقع نوعى سرمایه‏گذارى براى برآوردن نیات آتى مُبلّغ است.
تبلیغ سیاه، اطلاعات منتشرشده را به منبع کاذب، نسبت مى‏دهد و به قصد فریب و نیرنگ مخاطب عمل مى‏کند. تبلیغ سیاه همان «دروغ بزرگ» است که همه نوع نیرنگ را به خدمت مى‏گیرد. از نمونه‏هاى موفق تبلیغ سیاه مى‏توان تجربه «رادیوى آزاد مجارستان» را نام برد. این فرستنده توجه و حس همدردى جهانیان را در سال 1956 به هنگام پیشروى تانکهاى روسى که به‏منظور سرکوب شورشیان مجار به بوداپست اعزام شده بودند، بشدت برانگیخت. رادیوى آزاد مجارستان هرروز با پخش جزئیات خشونت روسها، از آمریکا و دولتهاى غرب، تقاضاى کمک مى‏کرد. بعدها معلوم شد که این ایستگاه رادیویى در واقع توسط سازمان جاسوسى شوروى (کا.گ.ب) و با نیّت شرمسار کردن آمریکا به‏راه افتاده بود. هدف این بود که به دنیا نشان داده شود که علیرغم وعده‏هاى رادیوى آزاد اروپا (رادیو تبلیغاتى آمریکایى) در حمایت و تشویق شورشیان، آمریکا پشتیبانى قابل اتکا و اطمینان نیست. این کار تبلیغى به حدى موفق و مؤثر بود که حتى سازمان جاسوسى آمریکا (سیا) تا مدتها بعد از ختم غائله، نمى‏دانست که رادیوى آزاد مجارستان در حقیقت یکى از ابزارهاى تبلیغاتى روسها بوده است.
تبلیغ خاکسترى چیزى بین تبلیغ سفید و تبلیغ سیاه است. در این نوع تبلیغ، منبع خبر به درستى اعلام مى‏شود ولى در مورد صحت اطلاعات باید شک داشت. مثلاً صداى آمریکا در جریان تصرف خلیج خوکها در کوبا، دخالت آمریکا را انکار کرد و یا مثلاً رادیو مسکو در جریان اشغال افغانستان به همین شیوه دست زد. دستکارى آمار از طرف شرکتها، تبلیغات تجارى و ادعاهاى کاذب یا غلوآمیز در مورد محصولات و یا فیلمهاى سینمایى که به‏منظور جا دادن محصولات مشخص در فیلم و تبلیغ آنها تهیه مى‏شوند، جزء تبلیغات خاکسترى هستند.
واژه دیگرى که براى تبلیغ به‏کار برده مى‏شود، ضداطلاعات/ Disinformationاست. ضداطلاعات مانند تبلیغ سیاه، منبع روشن و معلومى ندارد و به پخش اطلاعات نادرست مى‏پردازد. ضداطلاعات را نباید با اطلاعات سهوى و غیرمسؤول/ Misinformation اشتباه کرد. ضداطلاعات اخبارى هستند ساختگى که براى تضعیف روحیه دشمنان یا مخالفان توسط خبرنگارانى که در واقع جاسوس کشورهاى بیگانه هستند، در روزنامه کاشته مى‏شوند.
از نمونه‏هاى جالب این نوع اطلاعات ساختگى، خبرى بود مربوط به ویروس «ایدز» که در آن ادعا شده بود که این ویروس از یکى از آزمایشگاههاى مسؤول تهیه سلاحهاى میکروبى ارتش آمریکا، نشت کرده است. این خبر اوّلین بار در شماره اکتبر 1985 یکى از مجله‏هاى ادبى شوروى (Literaturnaya Gazeta) به نقل از روزنامه هندى پاتریوت درج شد. با آنکه کاشتن خبر کاذب در روزنامه‏هاى خارجى و نقل‏قول از آنها براى کسب اعتبار از شیوه‏هاى معمول تبلیغاتى است، حقیقت این است که چنین خبرى در هندوستان چاپ نشده بود. به هرصورت على‏رغم تکذیب آمریکاییها، این خبر در روزنامه‏هاى 60 کشور مختلف جهان از جمله زامبیا- که در آن موقع میزبان کنفرانس کشورهاى غیرمتعهد بود- و حتى روزنامه ساندى اکسپرس لندن چاپ شد. جالبتر اینکه خبر مذکور سال بعد حتى از شبکه خبرى C.B.S. آمریکا نیز پخش شد.
انتشار خبر مربوط به قاچاق کوکائین توسط دولت نیکاراگوئه (ساندینیستها) از طرف سازمان سیا، از همین قماش است. در جریان رسیدگى کنگره آمریکا به معاملات فروش اسلحه به ایران و به‏کارگیرى سود حاصل از آن براى پشتیبانى چریکهاى مخالف دولت نیکاراگوئه در زمان ریاست‏جمهورى ریگان، فاش شد که در واقع سازمان سیا و مخالفان دولت نیکاراگوئه در شبکه وسیع قاچاق کوکائین در آمریکاى مرکزى دست داشتند.
خبر جعلى، مربوط به سوءقصد به پاپ که گفته مى‏شد از طرف سازمان پلیس بلغارستان طراحى شده بود، یا داستان کاذب حمایت شوروى از تروریسم از جمله تبلیغات سیاه اخیر آمریکاییهاست.

 

 

 

 

تبلیغات خبرى و منافع ملى تبلیغ سفید، سیاه و خاکسترى(1)

دکتر پیروز شعارغفارى

جنگ هفتادودو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند (حافظ)
اداره و جهت دادن به افکار عمومى از طریق رسانه‏ها (همراه با مذاکرات سیاسى، قدرت اقتصادى و ابزار خشونت) یکى از چهار اهرم سیاست خارجى کشورها محسوب مى‏شود. از طرفى به قول گابریل آلموند (1956) در هیچ زمینه‏اى به اندازه سیاست خارجى و امنیت ملّى افکار عمومى وابسته به اقدامات و ابداعات قوه مجریه نیست.1 از طرف دیگر به عقیده گروهى از منتقدین رسانه‏ها، میزان آزادى رسانه‏هاى هرکشور را باید با میزان استقلال ]جدایى] آنها از منافع ملّى- که عمدتاً توسط رهبران سیاسى و نخبگان جامعه تعریف مى‏شوند- سنجید. به‏عبارت دیگر، باید دید که نحوه گزارش اخبار بین‏المللى و طرز برخورد مطبوعات با کشورهاى دیگر تا چه اندازه با سیاست خارجى آن کشور همخوانى دارد و نوسان پیدا مى‏کند.2
اگر به بینش واقعگرایانه از سیاست خارجى و رابطه آن با مطبوعات ملّى معتقد باشیم، باید بر این گفته لُرد پالمرستون، سیاستمدار انگلیسى قرن 19، تأکید کنیم که «ملتها نه دوستان ابدى دارند و نه دشمنان همیشگى، بلکه تنها منافع ملّى آنها ابدى و همیشگى است». در این دیدگاه از سیاست خارجى، که در آن اخلاق و قانون و رفاه دیگران فداى منافع ملّى مى‏شوند، و این مفاهیم به‏عنوان وسیله در خدمت پیشبرد منافع ملّى قرار مى‏گیرند، نقش مطبوعات و رسالت آزادى و حقیقت‏جویى آنها را چگونه مى‏توان بررسى کرد؟
در مورد تضاد آزادى مطبوعات و سیاست خارجى، ادوارد کار (1939) نوشته است: «هیچ دولتى نمى‏تواند اطلاعات مربوط به قدرت نظامى خود و یا آگاهیش از قدرت دیگران را آشکار و برملا کند».3 در نتیجه بحث آزاد و عمومى درباره سیاست خارجى بدون در اختیار داشتن مهم‏ترین و تعیین‏کننده‏ترین اطلاعات صورت مى‏گیرد.
البته بحث تضاد آزادى مطبوعات و مسأله امنیت ملّى بحث تازه‏اى نیست. آنچه این بحث را بغرنج‏تر کرده این است که مسائل زندگى امروز ما، مسائلى جهانى‏اند درحالى که سیاستهاى برخورد با این مسائل هنوز سیاستهاى ملّى هستند. به‏عبارت دیگر، به سبب جهانى‏شدن ارتباطات و همبستگیهاى نوع بشر سخن از دهکده جهانى در میان است درصورتى که ارگانهاى تصمیم‏گیرى و اجرایى هنوز نهادهاى ملّى هستند و مطبوعات هر کشور عمدتاً زندگى وابسته به این نهادهاى ملّى دارند و در عمل بناچار در خدمت منافع ملّى قرار مى‏گیرند. به این بحث در پایان مقاله براى نتیجه‏گیرى باز خواهم گشت.
براى پى بردن به کنش خبر و رابطه آن با تبلیغ باید ابتدا شناختى از ماهیت خبر و نقش رسانه‏ها در جوامع امروزى داشت. از آنجا که خبر با معنى سروکار دارد، پیش از پرداختن به تعاریف خبر و تبلیغ و تفکیک آنها از هم، به‏طور فهرست‏وار به طرح چشم‏اندازى مى‏پردازم که خبر و شناخت آن را با ویژگیهاى جوامع گره مى‏زند، بار ایدئولوژیک آن را مى‏بیند و خبر را همسان با محصولات فرهنگى دیگر در شمار اهرمهاى تبلیغاتى قرار مى‏دهد. این چشم‏انداز وسیع فرهنگى با دید محدودتر و اطلاعاتى- که خبر را فقط پدیده‏اى جهانى و بدون مرز و بوم مى‏داند و تلویحاً ادعاى گسستگى از خاستگاه فرهنگى دارد- یکسان نیست.4
رسانه‏ها در عملکرد روزانه خود صحنه مناظره بینشها و میدان منازعه کلمات و معانى هستند. برخلاف آنچه ظاهراً به‏نظر مى‏رسد، رسانه‏ها در نقش خبرى خود آیینه انعکاس رویدادها و واقعیات دنیاى اجتماعى و سیاسى نیستند، بلکه برعکس آفریننده واقعیتهاى اجتماعى و سیاسى هستند و به برداشت ما از دنیاى اطرافمان هستى مى‏بخشند. این فرض و پیشنهاد در ابتدا عجیب و ناخوشایند مى‏نماید و ممکن است ما را در شناخت محیط اطراف خود دچار تردید کند. لیکن با اندکى اندیشه مى‏توان پى‏برد که خبر خود واقعیت و خودِ عینیت جهان اطراف ما نیست بلکه تنها حکایت و روایتى از این واقعیت است.
اینکه آیا واقعیتى خارج از محدوده کلام وجود دارد یا نه، مورد بحث نیست بلکه این شناخت اساسى که خبر ساخته و پرداخته ذهن بشر است و این ذهن تنیده در عقاید، آداب و رسوم و هنجارهاى فرهنگى است، کلید گشایش راز خبر است. خبر به ما مى‏گوید که به چه چیز فکر کنیم و چگونه به آن بیندیشیم.
علاوه‏بر این خبر محصول کار سازمان‏یافته‏اى است که سلسله مراتب، ارزشها و هنجارهاى تولیدى خود را دارد. خبر از دنیاى واقعى برمى‏خیزد، براساس ارزشها و هنجارهاى فرهنگى و سازمان خبرى واقعیت را دگرگون مى‏کند و به‏صورت روایت و داستان به دنیاى واقعى باز مى‏گردد. در این فراگرد (مشاهده، تعبیر، روایت و اشاعه) خبر به ارزشها و هنجارهایى که از آنها برخاسته است حکم طبیعى و عینى مى‏بخشد و در گستره خود آنها را بازتولید مى‏کند.
علیرغم ادعاى روشنگرى، خبر از آنجا که باید ساده باشد و در سطح تصورات و ذهنیات مخاطبانش قرار گیرد، از آنجا که باید به زبان آنان سخن گوید و از دیدگاه ایشان داراى معنى باشد، نمى‏تواند فراتر از سطح عمومى مخاطبانش حرکت کند. در نتیجه خبر به‏صورت تأییدکننده و توجیه‏گر باورهاى پیش‏پرداخته مخاطبان عمل مى‏کند.5
خبر در واقع حکایت است. همچون داستان، قهرمان دارد. ابتدا و انتها، صعود و نزول و اوج داستانسرایى را در بازتاب و بازساخت واقعیات به خدمت مى‏گیرد. خبر صحنه‏پردازى مى‏کند. از برخوردها و مبارزات قهرمانانش سخن مى‏گوید، هیجان مى‏آفریند و در نهایت در معنى آشکار و نهفته خود از آن نتیجه اخلاقى مى‏گیرد. در خبر تبهکار و جانى مجازات مى‏شود و نیکى بر بدى فایق مى‏آید. خبر با ترسیم فجایع و مشکلات دیگران درس تحمل و بردبارى مى‏آموزد. خبر مى‏گوید که کار و کوشش نتیجه دارد، رهبران بى‏وقفه براى بهبود زندگى مردم تلاش مى‏کنند، نهادهاى اجتماعى به وظایف خود عمل مى‏نمایند و مردم باید هوشیار از فتنه دشمنان باشند. اگر اختلاسى در فلان مؤسسه شده، اگر پیمانکارى در کار ساختمان تقلب کرده، اگر مأمورى رشوه گرفته است، آنها را فاش مى‏کند و این افشاگرى خود تأییدى است که نهادها کارشان را به درستى انجام مى‏دهند و نظام اجتماعى، منطق استوار خود را دارد. در واقع خبر با ترسیم انحراف از هنجارها، یادآور مُستمر و روزانه آنهاست و لاجرم مانند داستان به قوام و دوام نظام اجتماعى کمک مى‏کند.
عنایت به معنى نهفته خبر- که متأسفانه در روشهاى تحقیق علمى توجه لازم به آن نشده است- ما را در فهم نقش خبر و بار ایدئولوژیک آن یارى مى‏کند. خبر معنىِ آشکارى دارد که همان معنى لغت‏نامه‏اى پیام است. ولى در عین‏حال حامل معانى پوشیده‏اى است که به شرایط زمانى و مکانى، نشانه‏هاى زبان و استعاره‏هاى نهفته در آن و تجارب گیرنده و فرستنده خبر بستگى دارند. خبر ساده‏اى مانند: «فضانوردان در کره ماه پیاده شدند.» معنى آشکارى دارد که دلالت به این رویداد مى‏کند، ولى در معنى پوشیده‏اش مفاهیم متعددى مانند «پیروزى علم بشرى»، «توجیه بودجه تحقیقات فضایى» و جز آن را در ذهن گیرنده تداعى مى‏کند.
داده‏هاى عینى خبر به خودى‏خود فاقد معنى هستند. این گزارش و خبر است که به آنها معنى مى‏بخشد. خبرنگار در مشاهده رویدادها نمى‏تواند مانند صفحه حساس عکاسى عمل کند بلکه رویدادها را از زوایاى ذهنیت خود مى‏نگرد و در تهیه خبر، علاوه‏بر انتخاب داده‏ها، آنها را براساس فرمولها و قالبهاى جاافتاده گزارش‏نویسى به هم ربط مى‏دهد و معنى‏دار مى‏کند. این فرمولهاى خبرنویسى شاید برحسب موضوع از شماره انگشتان دست تجاوز نکنند. جالبتر این است که این رویداد نیست که قالب را تعیین مى‏کند، بلکه این قالب است که داده‏ها را مى‏گزیند و روابط آنها را شکل مى‏بخشد. در واقع خبرنگار نه تنها مانند دیگران و به‏صورت ناخودآگاه میراث فرهنگى جامعه‏اش را به‏دوش مى‏کشد بلکه قالبهاى بیانى خبر را در فراگرد آموزش و کارآموزى، درونى کرده است. خبرنگار از سلیقه سردبیر و صاحب نشریه و از معیارهاى قضاوت همکارانش باخبر است و مى‏داند کدام خبر، با کدام شیوه نگارش تحسین مخاطبان را برمى‏انگیزد. در عین‏حال، خبرنگار تصویرى گنگ و نامتبلور از مخاطبانش دارد و اکثراً در ذهن خبرنگار، مخاطبان خبر، همکاران مطبوعاتى هستند و نه مخاطبان ناشناخته. یعنى خبرنگاران بیشتر براى منابع خبرى و براى همدیگر مى‏نویسند تا براى مخاطبان، همین امر به استمرار روشهاى خبرنویسى کمک مى‏کند.6
براى روشن‏ترشدن مطلب، مثالى ذکر مى‏کنم. سه‏سال پیش که براى شرکت در «سمینار بررسى مسائل مطبوعات» در تهران بودم، فرصتى پیش آمد تا با تنى چند از دست‏اندرکاران امور مطبوعاتى از جمله آقاى فرامرزیان مدیرکل وقت مطبوعات خارجى گفت‏وگو کنم. آقاى فرامرزیان تعریف مى‏کرد که «مایکل والاس» خبرنگار کارکشته شبکه تلویزیونى C.B.S. آمریکا در تهران بود و گزارشى براى برنامه خبرى 60 Minutes از طرز تفکر و برداشت ایرانیان از انقلاب و مسأله گروگانگیرى تهیه کرد. با وجود آنکه آقاى «والاس» با عده زیادى مصاحبه کرده و نقطه نظرات آنها را ضبط کرده بود، در گزارش تلویزیونى خود، تنها به پخش قسمتهایى پرداخت که دشمنى و کینه ایرانیان از آمریکا را بیان مى‏کرد. شکایت آقاى فرامرزیان این بود که آقاى «والاس» در گزارش خود امانتدارى نکرده و به تحریف واقعیت دست زده است.
این مثال یادآور این مسأله است که خبرنگار معمولاً با تصویرى پیش‏ساخته و داستانى پیش‏پرداخته به مشاهده رویدادها مى‏رود و با نگرشى شکل‏گرفته بر گزینش داده‏ها و بررسى پدیده‏هاى اجتماعى مى‏پردازد. داده‏هاى عینى رویداد فقط حجره‏هاى پیش‏ساخته داستان را پرمى‏کنند. یعنى خبرنگار داستانى را که در ذهن دارد، در رویدادها مى‏بیند و در واقع متغیرهاى این داستانهاى ثابت اسامى افراد، مکان و زمان و داده‏هاى مشابه دیگرند که به خبر جنبه عینیت و عینى‏گرایى مى‏بخشند.
به‏احتمال زیاد آقاى «والاس» و گروه خبرى او پیش از آنکه حتى پایشان به خاک ایران برسد، داستانى در ذهن خود از ایران و ایرانى و روابط ایران با آمریکا پرداخته بودند و تنها چیزى که لازم داشتند، تصویرهایى از افراد و اماکن ایرانى بود که به آن رنگ و جلوه عینى ببخشد و خبر خوانده شود. البته آقاى «والاس» در پرداختن این داستان نمى‏توانست جو حاکم بر روابط ایران و آمریکا را نادیده بگیرد و یا خارج از چارچوب ذهنیت غالب منابع آمریکایى و پیش‏داوریهاى مخاطبانش عمل کند.
این بینشها و ذهنیات برخاسته از فرهنگ در پوشش بین‏المللى خبر یکجانبه نیستند و به‏همین شکل هم از طرف خبرنگاران ایرانى در شناخت و گزارش کشورهاى دیگر عمل مى‏کنند.

خبر چیست؟
با آنچه گفته شد، پس خبر چیست و چه تفاوت آشکارى با تبلیغ دارد؟ تعریف جامع و کاملى از خبر که دربرگیرنده تمامى محدودیتهاى زمانى و مکانى (فرهنگى) کاربردش باشد، تقریباً غیرممکن است. با این حال من به تعریف محدودترى از خبر- آنگونه که مفهوم خبر را امروزه به‏کار مى‏گیریم- مى‏پردازم. این تعریف خود بیانگر تحول مفهوم خبر در دوقرن اخیر است که طى آن خبر به نوعى کالا، که محصول کار تولیدى است و ارزش مادى دارد و داد و ستد مى‏شود، تبدیل شده است. این تعریف در عین‏حال بیان‏کننده مکانیسمها و ارزشهاى جاافتاده‏اى است که در فراگرد جمع‏آورى و پخش آن به‏کار گرفته مى‏شوند. خبر در مفهوم امروزى خود از معانى موعظه، اندرز اخلاقى و بحث اقناعى جدا شده و با مددگرفتن (تقلید) از روش مشاهده علمى و حرفه‏اى‏شدن تهیه‏کنندگانش، رنگ و بوى عینى‏گرایى به‏خود گرفته است. ما امروزه خبر را به چشم خدمت و مایحتاجى چون نان و آب و برق مى‏بینیم.7
بنابراین خبر را به‏طور عام مى‏توان اطلاعاتى دانست که در مورد موضوع مشخص و مورد علاقه بخش بزرگى از مردم جمع‏آورى و پخش مى‏شود.8 در این تعریف اطلاعات تاریخى از آنجا که ویژگى تازه بودن ندارند، کارهاى هنرى از آنجا که حاوى اطلاعات نیستند، اطلاعات سرّى دولتى از آنجا که براى اطلاع عموم جمع‏آورى نشده‏اند، گفت‏وگوها و رویدادهاى خصوصى و روزمره مردم از آنجا که با مسائل عموم سروکار ندارند و مورد علاقه همگان نیستند، خبر محسوب نمى‏شوند.
تعاریف دیگرى از خبر شده است ولى آنچه آمد، جان کلام است. براى مثال گفته مى‏شود که خبر گزارش یک واقعه مانند آتش‏سوزى، قتل، رأى‏گیرى و... است. با این حال موضع یک فرد مهم و نه لزوماً یک رویداد، مثلاً موضع رئیس‏جمهورى در مورد کنفرانس صلح خاورمیانه، خبر محسوب مى‏شود. یا اینکه مى‏گویند که از مشخصات خبر، تازه بودن آن است. با این وجود، کشف جدیدى درباره یک واقعه تاریخى، مثلاً اینکه ناپلئون در سال 1821 در جزیره «سنت‏هلن» مسموم شد، مى‏تواند خبر تلقى شود. پاره‏اى از تعاریف، خبر را به‏عنوان حقیقت مى‏شناسند در صورتى که هرکس اخبار را دنبال کند و یا دستى در کار خبرى داشته باشد، متوجه است که خبر لزوماً بیان حقیقت نیست. شاید عده‏اى ایراد بگیرند که این تعریف موضوعات و اطلاعات بى‏اهمیت مانند غیبت و یا اخبار ورزشى را هم در برمى‏گیرد. در واقع تعریفى که ارائه شد، وجوه اشتراک هر نوع گزارش، از خبر آتش‏سوزى گرفته تا اعدام، مبارزات سیاسى و روابط فلان هنرپیشه را درنظر دارد. حال این گزارش چه به‏صورت شعر درآید، چه در دهل کوبیده شود، چه به‏وسیله یک خبرگزارى جهانى گزارش شود و چه در روزنامه ظاهر گردد، خبر است.
خبر یعنى آنچه از ذهن جامعه مى‏گذرد. آیا لایحه‏اى در مجلس تصویب شد؟ آیا کسى در سانحه آسیب دید؟ آیا فلان عاشق، بهمان است؟ مردم از طریق خبر، نظرى به دنیاى اطراف خود مى‏کنند. حال از این بى‏نهایت رویداد، کدامها را نگاه نکنند و کدامها را ببینند، خود گویاى فلسفه و فرهنگ غالب مردم است.

اخلاق از دیدگاه ژان ژاک روسو

ترانه جوانبخت

    روسو معتقد است که انسان طبیعتا خوب است و براساس حالت طبیعی، بدی کردن او غیرممکن است. روسو در کتاب "قرارداد اجتماعی" از منافع ویژه ای که تضاد با آنها تشکیل جامعه را واجب کرده انتقاد می کند. او در این کتاب، مسئله اخلاق را براساس ساختارهای اجتماعی شرح می دهد. استدلال روسو جهت برقراری قراردادی بنیادین با جایگزین کردن اخلاق برابری و قانونی به قرارداد و حقوقی ست که طبیعت با نابرابری جسمی بین انسانها موجب شده است. در این مقاله، نگاه انتقادی در وحله نخست متوجه موقعیت کنونی جهان و در مرحله بعد یادآوری اهمیت واحد اخلاقی است که جامعه را به عنوان مجموعه ای واحد تشکیل می دهد و در آن قانون افراد را به یکدیگر مرتبط می کند.
روسو برای دفاع از این نظر از
استدلالهای مختلفی بهره می گیرد. استدلال های روسو که در چند زمینه از جمله طبیعت انسانی، مذهب، اخلاق و قانون است پیرامون یک ایده اصلی ست بین منافع مختلفی که ارتباط اجتماعی را شکل می دهند وجه مشترک وجود دارد و اگر موردی نبود که همه منافع به آن مربوط شوند، هیچ جامعه ای وجود نداشت. بر همین نفع مشترک است که جامعه باید اداره شود و قرارداد اجتماعی اثراتی دارد که بدون آنها غیرممکن است که جامعه به حیاتش ادامه دهد.
استدلا
ل روسو با شروع از قدیمی ترین جوامع و تنها شکل طبیعی آن یعنی خانواده مسیری منطقی می پیماید. روسو سعی در نشان دادن این دارد که با اتمام نیاز بچه ها به پدرشان ارتباط طبیعی تغییر می کند و اعضای خانواده همگی به طور یکسان مستقل می شوند. برای رسیدن به این حد، روسو نتیجه می گیرد که اگر اعضای خانواده به ماندن در کنار هم ادامه دهند، به صورت طبیعی نیست بلکه اختیاری ست و خانواده فقط با قرارداد حفظ می شود. این آزادی مشترک نتیجه طبیعت انسانی ست. طبق نظر روسو، خانواده نخستین مدل جامعه است حاکم نقش پدر و مردم نقش بچه ها را دارند و همگی  به طور آزاد و برابر به دنیا می آیند.
طبق نظر روسو، ارتباط معامله ای که نه تنها شهروندان ویژه را شامل می شود بلکه
مربوط به ایجاد ارتباط بین طبقات جامعه است، به عنوان اصل اجتماعی تعریف شده که عبارت است از یک بنیان واقعی برای ارتباطات اجتماعی که از فرار داد اجتماعی روسو بسط می یابد و مرجع دادن به معیار سودمندی به ویژگی اخلاقی دیگری ازقرارداد اجتماعی مربوط می شود که از این پس برپایه تعادل منافع بین طبقات است. به جای اخلاق سودمندی مشترک برپایه قربانی کردن، توافق مادی اشتراک منافع برپایه گسترش منافع ویژه بین خودشان مد نظر است. این اخلاق اجتماعی و سیاسی بر مبنای تقدم منافع ویژه می باشد.
موضوع دیگری که اهمیت دارد اتحاد اعضای اجتماع است
. طبق نظر روسو، اگر دولت مثل شخصی ست که زندگی اش به اتحاد بین اعضای اجتماع وابسته است و اگر مهمترین آنها بقای خود اوست، برایش نیرویی عمومی لازم است تا بتواند هر گروه را متناسب با دیگران به حرکت درآورد. چون طبیعت به هر انسان، قدرت مطلق بر همه اعضایش را می دهد، قرارداد اجتماعی به پیکره سیاسی قدرتی مطلق بر همه گروهها را می دهد. بنابراین با پذیرفتن جامعه به عنوان ساختاری طبیعی، جامعه توانمند خواهد بود. روسو مفهوم حقوق را در نظر میگیرد او سه نوع حقوق قایل است: حقوق شهروندان، حقوق حاکم و نیز حقوق طبیعی که باید برمبنای ویژگیهای انسانی باشد.

روسو استدلال می کند که همه مجرمینی که به حقوق اجتماعی حمله می کنند به عنوان آشوبگر و خائن هستند، با تجاوز به قوانین از عضو اجتماع بودن در می آیند و حتی با آن مقابله می کنند. روسو نتیجه می گیرد که چنین دشمن نمی تواند فردی اخلقی باشد. برای روسو مجازات کردن یک مجرم قراداد ویژه ای ست. روسو این مجازات را قانونی طبیعی می داند که بدون آن جامعه نمی تواند ادامه حیات یابد. بنابراین اخلاق برای داشتن جامعه ای که در آن افراد به حقوق یکدیگر احترام می گذارند لازم است. بعد از ابن استدلال، روسو این نظر را مطرح می کند که برقراری یک جامعه نیازمند تغییر اعضای آن است. بنابراین باید موجودیت جزئی هر انسان را به موجودیتی که هر کدام از ما از طبیعت دریافت کرده ایم تغییر داد. این تغییر توضیحی برای تشکیل جامعه است
روسو لزوم محدود کردن ذهنیات نوجوان به حسیات را توجیه می کند
: از آن جایی که هدف شکل دادن موجودی عقل گراست تربیت به وسیله پیش بینی نتایج به دست آمدنی از ایجاد اثرات افراطی اجتناب خواهد کرد. این اثرات خطرناک شکل غیر طبیعی اخلاقی را که به صورت رفتاری غیرفعال و ریاکارانه درمی آید می گیرند. در مجموع باید اجتناب کرد که نوجوان عادت کند که از روی تحمیل کردن و منفعت جویی رفتار کند. در تربیتی که روسو از آن دفاع می کند باید پیشرفت طبیعی نوجوان را مورد توجه قرار داد. تعلیم صحیح عبارت است از تشخیص انگیزه هایی که به صورت طبیعی ایجاد می شوند. به منظور آن که تاثیر تربیتی نوجوان مثبت باشد، باید به مبانی تعلیمی مرتبط با اعمال قدرت قانونی پرداخت. این مسئله به یافتن اصول تعلیمی انسان و ساختن مدل تئوری تربیتی ایده ال مربوط است. در انتقاد به روش اجتناب از اثرات زیاده خواهی اعمال قدرت یعنی آشوبگری نوجوان، روسو پاسخ می دهد برای شکل دادن فردی با اشتیاق به آزادی، باید ویژگی و ارزش نوجوانی را شناخت و از مقایسه با فرد بالغ اجتناب کرد. ایده روسو آن است که تربیت نوجوان نباید براساس تلقین ارزشهای اخلاقی، اعمال قدرت یا توقعات زیاد جامعه باشد وگرنه نوجوان از آنها دوری خواهد کرد. اگر هدف تربیت، شکل دادن شخص است، نباید هدف و روش را با هم اشتباه گرفت تا نتیجه غیر طبیعی به دست نیاید. استدلال کردن با نوجوان دقیقا معکوس کردن ترتیب طبیعی دریافتها و شکل دادن فردی قابل قبول است. باید با افکار و احساسات نوجوان کنار آمد تا از تبدیل او به شخصی آشوبگر و حسابگر اجتناب کرد طبق نظر روسو، تربیت نوجوان قبل از سن بلوغ نباید براساس اجبار، اطاعت و بی توجهی به اصول اجتماعی باشد. روسو بر این عقیده است که استدلال کردن با نوجوان کاری بیهوده و تضاد آفرین است. روسو از روشی تربیتی دفاع می کند که به آماده کردن عقل ذهنی نوجوان از طریق به کارگیری عقل حسی او می پردازد به گونه ای که نوجوان برای استفاده از نیروی خرد توسط خودش و نه به دلیل عاملی خارجی به طور کافی استحکام شخصیتی بیابد. در اینجا منظور از عقل صرفا توانایی تشخیص خوب و بد و بهره گیری از قضاوت خود نیست بلکه همینطور قوت خواستن و انتخاب بهترین یا بدترین است. می توان نتیجه گرفت که تعلیم عقلانی از عقل یک ابزار می سازد یعنی وسیله ای که برای رسیدن به هدفی مشخص به کار می رود درحالی که عقل فقط یک گشاینده جهت پیشرفتی تدریجی است. نباید هدف و وسیله یعنی تربیت عقلانی و تربیت توسط عقل را با هم اشتباه گرفت زیرا عقلی بچگانه وجود دارد که مخصوص نوجوان است که فقط الزامی را می شناسد که با اجبار همراه نیست و ارزشهای اخلاقی و احتیاجات اجتماعی هر چه بیشتر فرد تربیت کننده به ویژگی سنی نوجوان توجه کند توسعه خواهد یافت. می توان این ایراد را بر این نظریه که لزوم تغییر افراد را پیشنهاد می کند وارد دانست که وجود داشتن اخلاق در جنین جامعه ای ادامه می یابد. روسو مفهوم "شهروند" را به عنوان "عضو حاکم" مطرح کرده است. این دوگانگی آشکار بر مبنای مفهوم فرموله شده "آزادی اخلاقی" است که طبق آن "تبعیت از قانون، آزادی ست" و"آزاد بودن" در تعریف مفهومی قرارداد اجتماعی به معنای "تبعیت از اراده عمومی" است. هر فرد وجود اخلاقی اش را به منظور شرکت در تشکیل اجتماع از دست می دهد. با این وجود فرضیه ای دیگر مطرح است که در آن روسو استدلال می کند که هر فرد می تواند اراده ای ویژه مخالف یا متفاوت از اراده عمومی که به عنوان شهروند دارد داشته باشد. نظر روسو این است که بهتر است برای نوجوان از واژه هایی که بزرگسالان درباره اخلاق به کار می برند خودداری کرد. این یادآوری کاربردی عمومی دارد و می تواند به شکل یک اصل درآید: فایده ای ندارد که به نوجوان لغات و علامتهایی که هیچ گونه مفهومی برایش ندارند را بیاموزیم. روسو مفهوم زبانی جالبی را به کار می گیرد. در صورتی که ایده ای از اشیاء نداشته باشیم چگونه لغات می توانند خودشان ایده های ذهنی به وجود آورند؟ لغات در واقع علاماتی هستند که به اشیاء و یا ایده ها مربوط می شوند. برای یک نوجوان واژه ها می توانند جهت طرح اشیاء در غیابشان به کار روند درحالی که اگر این واژه ها صرفا ایده ها را نشان دهند، همانند مفاهیم اخلاقی، به دنیای واقعیت مربوط نخواهند بود بلکه دنیایی ذهنی را مجسم می کنند که هنور دنیای نوجوان نیست. نتیجه ای که روسو می گیرد آن است که برای تغییر ندادن ماهیت ذهنیت هایی که نوجوان درباره اخلاق دارد، ایده آل آن است که شناخت او را به تجربیات حسی محدود کنیم. با توجه به این اصل که تربیت باید ریتم طبیعی نوجوان را حفظ کند، روسو پیشنهاد می کند که جریان یادگیری او را نباید با تعجیل از طرف بزرگسالان شتاب داد. اگر این اصل رعایت نشود در نوجوان نگرشی غیرعقلنی و تغییر شکل یافته از اخلاق ایجاد خواهد شد. بعد از نشان دادن خطراتی که در تربیت نوجوان در به کارگیری لغات اخلاقی قبل از آن که وی قادر به درک آنها باشد وجود دارد، روسو از آن نتیجه می گیرد که ذهنیت های نوجوان به داده های حسی محدود می شود. عقل در فرایند گسترش روانی فرد به دو صورت شکل می گیرد: نخست "عقل حسی" ست که ابتدایی ترین می باشد و جوهره "عقل ذهنی" را شکل می دهد. عقل حسی از نظر زمانی پیش از عقل ذهنی ست. تربیت مناسب عقل حسی باید گسترش عقل ذهنی را ممکن کند. اصلی که در اینجا نیز پروژه تربیتی را حرکت می دهد رعایت کردن ترتیب طبیعی ست که با عقل حسی شروع می شود.

منابع: 

M. P. Nichols, “Rousseau’s Novel Education In The Emile”, Political Theory, Vol. 13, No. 4 (1985), p. 535-558. 

R. A. Nye, “Forum: Biology, Sexuality, and Morality In Eighteenth- Century France", Eighteenth Century Studies, Vol. 35, No. 2 (2002), p  .235-277.

 J. J. Rousseau, “Du Contrat Social” (1762).

مطالب مرتبط : ژان ژاک روسو و اندیشه عدالت

به نقل از :

http://philosophers.atspace.com/t_rousseau.htm

ارتباط سالم؛ جهانی سالم

 

 

ارتباط سالم؛ جهانی سالم

به نقل از روزنامه هموطن سلام  ۱۷ مهر ۸۴

روابط بین فردی دو جانبه است و هر کس در صدد است که آنچه را که خود می‏طلبد در دیگران جست‏وجو ‏کند.

ارتباط و فرآیند آن که دارای نتایجی مثبت یا منفی است از مقوله‏های مهم کارشناسان و جامعه‏شناسان امروزی است به طوری که چگونگی برقرار کردن ارتباط، انواع آن و نتایجش می‏تواند در سلامت فرد و جامعه نقش مخرب یا سازنده داشته باشد.
دکتر مرتضی شانه‏ای روانشناس و مشاور در گفت‏وگویی با تشریح و توضیح پیرامون ارتباط و پیچیدگی‏های آن از نقش این فرآیند در کاهش بیماری‏های روان تنی سخن می‏گوید.
- فرآیند ارتباط با توجه به اهمیت آن در جوامع کنونی چگونه است و چطور می‏توان آن را تشریح کرد.
* همانطور که پیشتر ذکر شد ارتباط فرآیندی متقابل است که می‏تواند دارای نتیجه‏ای مثبت یا منفی باشد کما این‏که سولیوان، روانشناس معروف معتقد است که فواید اثرات متقابل بین افراد بستگی به پس خوراند (فیدبک) مثبت آن دارد. اگر این چنین باشد موجب مجذوب شدن دیگران و در نتیجه ارزش قائل شدن آنها برای برقراری ارتباط و احساس امنیت برای خودشان می‏شود.
برعکس این قضیه هم صادق است یعنی آن که هر گاه روابط بین فردی موجب نگرانی و اضطراب شدید شود مخصوصا در دوران‏های اولیه زندگی موجب بروز دفاعیات و متعاقب آن و استفاده از مکانیزم‏های دفاعی منفی خواهد شد که این نوع مکانیزم از نوع تنزیلی است یعنی رابطه را به جای آن که اوج بدهد نزول می‏بخشد و نه تنها به رشد فرد کمک می‏کند بلکه موجب اختلال در ارتباط و رشد فرد خواهد شد.
بنابراین روابط بین فردی دو جانبه است و هر کس در صدد است که آنچه را که خود می‏طلبد در دیگران جست‏وجو ‏کند.

- این دو جانبه بودن به چه معناست و فرد چگونه آنچه را که دارد می‏خواهد در دیگران جست‏وجو کند.
*‏ فرض کنید نوجوانی که نسبت به خود بدگمان است و احساس بی کفایتی می‏کند هنگامی که دیگران دست دوستی به سوی او دراز می‏کنند که تمایل به رد پیشنهاد دارد تا قبول دوستی؛ تا بددلی و بی‏اعتمادی خود را همچنان حفظ کند اما تجربیات مثبت موجب احساس پشتیبانی و کاهش تنش ناشی از محترم شمردن دیگران و احساس امنیت فرد می‏شود و برعکس تجربیات منفی تهدیدآمیز، مضطرب‏کننده و موجب احساس عدم امنیت می‏شود.

 

" هر چند با ایجاد ارتباطات اجتماعی و از جمله تعهد به وظایف و مسئولیت‏ها، مسائل و مشکلات آدمی افزوده می‏شود اما در کنار آن یکسری از مشکلات و مسائل نیز کاهش می‏یابد یا حل خواهد شد... "

 
 


- اهمیت ارتباط در جوامع امروزی بر کسی پوشیده نیست لطفا درباره این اهمیت بیشتر توضیح دهید.
*‏ طرز رفتار و پندار مردم از خویشتن اول بستگی به طرف فرد دارد و دوم زمان ارتباط نیز بسیار مهم و اثرگذار است. این دو در نحوه رفتار و پندار از خودمان موثر است و به همین خاطر است که نوجوانان در رفتارهای متقابل خود با افراد مختلف برخوردهای متفاوت دارند. یعنی با پدر و مادر یک نوع ارتباط و با دوستان نوعی دیگر دارند. یا با افراد هم جنس و غیرهم جنس نوعی دیگر از ارتباط را بر می‏گزینند. به لحاظ همین اهمیت است که هنگام رویارویی مشکلات و در مواقع سخت زندگی وجود دوستان صمیمی، خانواده گرم و آشنایان دلسوزموجب احساس ایمنی و اعتماد می‏شود.

- نقش ارتباط در سلامت روان و جسم فرد به چه نحو است؟
*‏ با توجه به مطالب فوق نتیجه می گیریم که وجود پیوندها و ارتباط‏های اجتماعی با انسان‏های دیگر نقش مهمی هم در سلامت روانی و هم در سلامت جهانی دارد. پژوهش‏های علمی نیز این نتیجه را تایید کرده‏اند به این صورت که افراد با ارتباطات اجتماعی (به‏ویژه افراد متاهل) کمتر دچار بیماری روانی و جسمانی می‏شوند.
هر چند با ایجاد ارتباطات اجتماعی و از جمله تعهد به وظایف و مسئولیت‏ها، مسائل و مشکلات آدمی افزوده می‏شود اما در کنار آن یکسری از مشکلات و مسائل نیز کاهش می‏یابد یا حل خواهد شد.
در واقع پیوندها و روابط و معاشرت‏های بین فردی و اجتماعی مانند سپری در برابر ناملایمات زندگی از انسان دفاع می‏کنند و قادرند اثر شدیدترین فشارها و مصیبت‏ها را نیز خنثی کنند.
به زبان علمی به چنین ارتباط‏ها و پیوندهای اجتماعی «حمایت‏های اجتماعی» گفته می‏شود که در بحث علوم انسانی و مسائل اجتماعی و فرهنگی جایگاه ویژه‏ای دارد.


-پیش از شروع مصاحبه به سطوح و انواع ارتباط اشاره کردید. می‏توانید در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
*با توجه به تعریف ارتباط می‏توان یک تعریف ارتباطی برای زندگی عنوان کرد. به این صورت که زندگی برآیند مجموعه ارتباطات متقابل افراد با خود و دیگران، گروه‏ها، جامعه و متافیزیک طی مراحل مختلف زندگی است. بنابراین می‏توان پنج سطح عمودی ارتباط را طبق این تعریف عنوان کرد:
-1 ارتباط فرد با خود
-2 ارتباط فرد با دیگری (بین فردی)
-3 ارتباط فرد با گروه یا جامعه (ارتباط‏های اجتماعی)
-4 ارتباط فرد با محیط (حیوانات، نباتات، اشیاء و ...)
-5 ارتباط فرد با متافیزیک (ارتباط الهی و معنوی)
نوعی دیگر از انواع ارتباط که ارتباط افقی گفته می‏شود به شرح زیر است:
-1 ارتباط فرد با والدین
-2 ارتباط فرد با مدرسه
-3 ارتباط فرد با همگنان (مثل هم‏سالان و دوستان)
-4 ارتباط فرد با محیط کار
-5 ارتباط فرد با غیرهمگنان (مثل غیرهم‏جنس)
-6 ارتباط عرفی، شرعی و قانونی فرد به عنوان ازدواج
-7 ارتباط فرد با همسر و اعضای خانواده از جمله فرزندان و فرزندان آنها (نوه‏ها)

 

" با توجه به تعریف ارتباط می‏توان یک تعریف ارتباطی برای زندگی عنوان کرد. به این صورت که زندگی برآیند مجموعه ارتباطات متقابل افراد با خود و دیگران، گروه‏ها، جامعه و متافیزیک طی مراحل مختلف زندگی است... "

 
 


- در پایان در ارتباط با نقش رابطه در جوامع کنونی و سلامت جامعه توضیحاتی ارائه دهید.
*‏ انسان نیاز به ارتباط دارد و باید با خود ارتباط صحیح داشته باشد یعنی صحیح غذا بخورد، صحیح زندگی کند و بیاندیشد. یکی از انواع ارتباط ازدواج است که عدم آن باعث بروز بیماری‏های روحی و جسمی می‏شود. همانطور که اعلام شده است 60 درصد بیماری‏ها شبه جسمی هستند و بیماری‏های روان تنی گفته می‏شوند. تنظیم ارتباط در افراد متاهل نیاز به شناخت و علم کافی دارد و کسانی که از این وظیفه شانه خالی کنند یا ندانند که چگونه ارتباط برقرار کنند آسیب‏های جدی به خود و جامعه وارد می‏کنند.