مهدى حاج آقا بزرگى
یکى از مهمترین ویژگىهاى زندگى مدرن که تأثیرات فرهنگى بهسزایى دارد، شتابگیرى جریان تحوّل اجتماعى است. نرخ تغییرات اجتماعى به شکل خارقالعادهاى افزایش یافته، بر همه چیز اثر مىگذارد و از جمله: هنر، علوم، اخلاق، تعلیم و تربیت، سیاست، اقتصاد و حتى زبان را مجبور به تغییر مىکند. اینها بهترین شاخصهایى هستند که سرعت دگرگونى را بر ما معلوم مىکنند.
این تحوّلات پیاپى که به پیچیده شدن دگرگونىهاى فرهنگى منجر شده، پیامدهاى دیگرى نیز به همراه داشته است که از آن جمله مىتوان به رشد دو جریان به موازات هم اشاره داشت: یکى تمایل جوامع در حرکت از همگونگى به چندگونگى و دوم، تمایل جوامع به یکپارچه بودن.
گرچه تکامل نوع بشر امرى قطعى است، این فراگرد، ضرورتاً در تمامى جوامع و با یک شتاب به وقوع نخواهد پیوست و احتمال بازپَسروىِ یک جامعه نیز به اندازه پیشرفت آن وجود دارد (اسپنسر).
تعریف فرهنگ
فرهنگ از جمله مفاهیمى است که به راحتى تن به تعریفپذیرى نمىدهد. این امر از سرشت فرهنگ ناشى مىشود که قالبناپذیر است و مشکل در ظرفى مىگنجد. از اینرو، اندیشهمندان و فرهنگشناسان هم براى روشن ساختن مفهوم فرهنگ، تا امروز، صدها تعریف عرضه کردهاند که تنها ردهبندى انواع این تعاریف (تشریحى، تاریخى، هنجارى، روانشناختى، ساختارى، تکوینى و...) و تشریح مضامین آنها موجب تدوین کتابهاى متعدّدى گردیده است.
جامعترین تعریفى که از فرهنگ (با نظر به اکثر تعاریفِ به عمل آمده) مىتوان ارائه داد، این است: «فرهنگ، عبارت است از کیفیّت یا شیوه بایسته و شایسته براى آن دسته از فعالیتهاى حیات مادّى و معنوى انسانها که مستند به طرز تعقّل سلیم و احساسات تعالىیافته آنان در حیات معقول و تکاملىشان باشد». اکنون مىپردازیم به تحلیل تعریفى که به عنوان جامع همه تعاریف، مطرح نمودیم. با تحلیل این تعریف، به چهار محور مهم مىرسیم که نادیدهگرفتن آنها، ما را از مواد و اهداف اصلى فرهنگ، دور مىدارد.
محورهاى چهارگانه در تعریف فرهنگ
محور اول: بایستگى و شایستگىِ مستند به تعقّل سلیم و احساسات تعالىیافته، از ارکان فرهنگ و هر پدیده فرهنگى است. بنابراین، اگر در یک جامعه، شمارى از پدیدهها به نام فرهنگ نامیده شوند، ولى از تعقل سلیم و احساسات متعالى فاصله داشته باشند، نمىتوان آنها را پدیدههاى فرهنگى حقیقى تلقّى کرد.
محور دوم: حیات انسانى، دور از فرهنگ (به معنایى که گفتیم)، شایسته ادامه بقا نیست ؛ زیرا زندگى بدون فرهنگ، در حقیقت، همان زندگى بىمعنا و دور از تعقّل و خرد و احساسات عالى انسانى است.
محور سوم: هر اندازه که فرهنگ یک جامعه بیشتر به اصول ثابت معقول و دریافتهاى عالى انسانى متکّى باشد، آن فرهنگ از بایستگى و شایستگى و پایدارى بیشترى برخوردار است.
محور چهارم: فرهنگ، حقیقتى است دو بعدى: 1) نسبى ؛ 2) مطلق. واضح است که منظور از مطلق، معناى فلسفى آن نیست ؛ بلکه مقصود، فراگیرتر بودن آن در برابر عناصر نسبى فرهنگهاست. تقسیم فرهنگ به فرهنگ خاص و فرهنگ عام نیز از همین تقسیمبندى ناشى مىشود. فرهنگ خاص، ناشى از بُعد نسبى بودن فرهنگ و مخصوص یک قوم یا ملّت و مستند به طرز تفکّر و تعقّل و احساسات خاص آنهاست.
انواع فرهنگ
فرهنگها را مىتوان به چهار نوع عمده تقسیم کرد:
1) فرهنگ رسوبى: عبارت است از رنگآمیزى و توجیه شئون زندگى با تعدادى قوانین و سُنن ثابت نژادى و روانى خاص و محیط جغرافیایى و رگههاى ثابت تاریخى که در برابر هرگونه تحولات، مقاومت مىورزند و همه دگرگونىها را یا به سود خود تغییر مىدهند و یا آنها را حذف مىکنند.
2) فرهنگ مایع و بىرنگ: این نوع فرهنگ، عبارت است از آن دسته عادات، آداب و توجیهاتى که به هیچ ریشه اساسى روانى، و اصولى ثابت تکیه نمىکند و همواره در معرض تحولات قرار مىگیرد. البته در جوامعى که داراى تاریخ هستند این گونه فرهنگ به ندرت پیدا مىشود ؛ زیرا چنانکه مىدانیم فرهنگگرایى از یک عامل اساسى و فعال روانى سرچشمه مىگیرد. به طور طبیعى هر جامعهاى در امتداد تاریخ مىخواهد توجیهات و برداشتهاى فرهنگى خود را از زندگى به نسلهاى آینده خود منتقل سازد.
3) فرهنگ پیرو: فرهنگ پیرو، به آن قسم از کیفیّت و شیوه زندگى مادى و غیرمادى مىگویند که هیچ اصل و قانون اثبات شده قبلى را مورد تبعیّت قرار نمىدهد، بلکه صحت و مقبولیّت خود را از تمایل و خواستههاى غالب مىگیرد. به این معنا که این قسم از فرهنگ ناشى از رفتار و امیال و خواستههاى دیگران با هر انگیزه و علّتى است و هیچ کارى به تطابق آنها با حقایق و واقعیّات مستقل از هوا و هوس و تمایلات طبیعى انسانها ندارد.
بنابراین، هرگونه عامل انحطاط دین و اخلاق و حیات معقول انسانها مىتواند به عنوان خواستههاى مردم، نام «فرهنگ» به خود بگیرد! مدتى است در دوران ما و در جهان، این قسم بىبندوبارى به نام فرهنگ، مورد اشاعه و ترویج قرار گرفته است که قطعاً به تضعیف انسانیّت منجر خواهد شد. بدیهى است که اصطلاح فرهنگ پیرو در این موارد، اگرچه مستقیماً به معناى پیروى از خواستهها و تمایلات بشر است، ولى نباید از نظر دور بداریم که در عین حال، این نوع فرهنگ (پیرو)، بهترین وسیله فعالیّت قدرتپرستان خودکامه نیز هست.
نمونههایى از فرهنگهاى واقعى و حقایق پایمال شده در عرصه جوامع - نه براى آنکه آنها توانایى مقاومت و توجیه تکاملى انسانها را نداشتهاند، بلکه از آن جهت که مدیریتهاى خودکامه با استفاده از موهومات تلقینى: آزادى، فرهنگ آزاد، هنر آزاد و امثال اینها، واقعیّات و حقایق را براى تحمیل مقاصد خود زیر پا انداختند - به قرار زیر است:
1) فرهنگ «محبت اصیل براى همنوع»، نه سوداگرى با استفاده ابزارى از محبّت ؛ 2) فرهنگ «اصالت وجدان اخلاقى» که مانند یک قطبنماى حساس، کشتى وجود آدمى را بهسوى عالىترین هدف زندگى، راه مىبَرد ؛ 3) فرهنگ «هدف اعلاى حیات» ؛ 4) فرهنگ صداقت و وفا به تعهّدها تنها به جهت مطلوبیّت ذاتى آنها و نه براى سوداگرى ؛ 5) فرهنگ آزادى مسئولانه و اندیشه و کردار عادلانه ؛ 6) فرهنگ قداست علم و معرفت ؛ 7) فرهنگ تعاون و همیارى در استفاده از انواع قدرتها که نعمتهاى بزرگ خدادادى است ؛ 8) فرهنگ تعمیم هنرهاى سازنده و پیشرو ؛ 9) فرهنگ رسانهها و تبلیغات مستند به عین واقعیّات و پرهیز جدّى از تحریف، تفسیر و توجیه نادرست آنها ؛ 10) فرهنگ تلاش براى برخوردار ساختن همه مردم از حق معیشت عادلانه و معتدل.
4) فرهنگ هدفدار و پیشرو: این نوع فرهنگ، شامل آن دسته از نمودها و فعالیتهایى است که ریشه در سرچشمههاى زلال عقل، وحى، وجدان و قوانین ثابت طبیعت دارند. مولوى در ابیات زیر، به چنین سرچشمههاى پاک و پایدارى اشاره دارد:
قرنها بگذشت، این، قرن نُوى است
ماه، آن ماه است و آب، آن آب نیست
عدل، آن عدل است و فصل، آن فصل هم
لیک مستبدل شد این قرن و اُمم
قرنها بر قرنها رفت، اى همام!
وین معانى برقرار و بردوام
آب، مبدَل شد در این جو، چندبار
عکس ماه و عکس اختر برقرار
پس بَنایش نیست بر آب روان
بلکه بر اقطارِ اوج آسمان.
این نوع فرهنگ در محاصره آن نمودها و فعالیتهایى که تحت تأثیر عوامل سیال زندگى و شرایط زودگذر محیط و اجتماع قرار مىگیرند، نمىافتد ؛ زیرا عامل محرک این فرهنگ، واقعیات مستمر طبیعت و ابعاد اصیل انسانى است و هدف آن عبارت است از آرمانهایى نسبى که آدمى را در جاذبه هدف اعلاى حیات به تکاپو درمىآورد. با کمال اطمینان مىتوان گفت: این است آن فرهنگ انسانى و هیچ تمدن انسانىِ اصیلى در گذرگاه تاریخ، بدون وجود چنین زمینه فرهنگىاى به وجود نمىآید. این است آن فرهنگى که مىتواند گریبان خود را از چنگال خودخواهان رها کرده، رسالت خود را براى جامعه انجام بدهد.
در هر مورد که بشر با نظام پیشرو حرکت کرده است، توفیق پیشرفت داشته است. مقصود ما از این سخن، این است که انسان در هر مقطعى از تاریخ، و در هر موضوعى که با آگاهى و اطلاع از جوانب گوناگون آن موضوع، واقعیّاتى را به دست آورده و آنها را به صورت قانون درآورده و از آنها تبعیّت کرده است - بدون اینکه تمایلات و خواستههاى شخصى مردم را در آن واقعیّات، دخالت بدهد - حرکت و تحولش تکاملى بوده است. لذا مىبینیم بشر در علوم و تکنولوژى و هرگونه موضوعاتى که به سود حیات طبیعى و خودخواهى او در اشکال مختلف بوده است، از فرهنگ پیشرو تبعیّت کرده و به ترقى و تکامل رسیده است. در صورتىکه در قلمرو ساختهشدن ذات تکاملى انسانها، که اخلاق و دین الهى آن را بر عهده گرفته است، کاملاً به فرهنگ پیشرو و قوانین پایدار آن، بىاعتنا بوده و خود را پیرو پدیدهها و نمودها و فعالیتهاى فرهنگها نموده و با این تخیّل که من از فرهنگ آزاد پیروى مىکنم، خود را دلخوش ساخته است.
روندهاى جهانىِ همسانساز فرهنگى
جهان به سمت همگونگى پیش مىرود. این امر از بسیارى جهات به همسانى بیشتر عملکرد فرهنگهاى مختلف مىانجامد. نمود این تحول را مىتوان از تشابه ارزشهاى فردى، روشهایى که از طریق آموزش آموخته مىشوند، همسانى بیشتر شیوه زندگى و عادات و حتى از تحوّل ذهنیّتهاى افراد و باورهایى که شخص به دلیل آنها زنده است، بازشناخت. گاهى این ارزشها چنان بدیهى و مسلّم فرض مىشوند که افراد، هیچ استدلالى را براى پذیرش آنها لازم نمىدانند. تأثیر جَبرى تکنولوژى و ارتباطات در ایجاد این وضع، انکارناپذیر است و بیش از پیش، توهّم تبدیل فرهنگ به یک کالاى صادراتى را دامن مىزند.
فرهنگ غیر دینى و بحران جامعه مدرن
اغلب طرفداران غیردینى شدن جامعه مدرن، در این نکته اتفاقنظر داشتهاند که ایدئولوژى (مکتب)، قادر به ایجاد نظم اخلاقى و اجتماعى جدّى و الزامآور نیست. به عبارت دیگر، در جامعه مدرن مبتنى بر فردگرایى و اصالت سود، انسانها نمىتوانند الگوهاى معنادار اخلاقىاى در حیات فردى و اجتماعى داشته باشند. از اینرو، فرهنگ و اخلاق در جامعه نو، شکل و ماهیّت غیر دینى مىیابند و همین امر، زمینه بحران مدرنیته را فراهم کرده است.
«ماکس وِبِر» معتقد بود که انسانها رفتار فردى و متقابل خود را تحت تأثیر آموزههاى مذهبى و بر اساس هنجارها و ارزشهاى اجتماعىِ فرهنگ غالب تنظیم مىکنند. از این دیدگاه، شرط رستگارى و آرامش و بهروزى انسان در جامعه، پیروى از یک سلسله قواعد اخلاقىِ درونى شده و برگرفته از تعالیم مذهبى است.
«اِمیل دورکیم» معتقد بود که اساساً جامعه پدیدهاى اخلاقى است و براى حفظِ وحدت و همگونى، تابع نوعى وجدان مشترک اجتماعى است. این وجدان مشترک در سیر حرکت تاریخ، متحوّل مىشود. از نظر دورکیم، همبستگى اجتماعى در جامعه قبل از مرحله «مدرنیته» مکانیکى است، درحالىکه در مرحله مدرن، ماهیتى اُرگانیک (اندامْوار) پیدا مىکند. از این منظر، وجدان اجتماعى جوامع مُدرن، مجرّدتر و عامتر از جوامع «پیشامُدرن» است. در چنین فضایى، انسان در انتخاب هدفها و وسیله نیل به آنها مقیّد و محدود است و رفتار او تابع نوعى نظم سلسله مراتبى و متّکى به وجدان جمعى است.
در عین حال، انسان، همواره با گرایش به خودمدارى و تأمین منافع فردى، در تعارض با منافع جمع قرار مىگیرد. اگر جامعه در مسیر تحول خود نتواند این روحیه را در او تعدیل و تضعیف نماید، زندگى اجتماعى دچار بحران و هرج و مرج مىشود.
به نظر دورکیم، بحران جوامع مدرن، ناشى از این است که در مرحله گذار (از سنّت به مدرنیته)، به تدریج از اخلاق و هنجارهاى سنّتى مبتنى بر ادیان، فاصله مىگیرند و به جاى آن، چیز دیگرى جایگزین نمىشود. در جامعه مُدرن، فردیت، اصل پیش بَرنده زندگى اجتماعى است. در چنین شرایطى، رابطه فرد با گروه، دگرگون مىشود و زیادهطلبى او و دست نیافتنش به آنچه طلب مىکند، او را به عصیان مىکشانَد. انسانِ شدیداً فردگرا، در جامعه مدرن، به جایى مىرسد که با دست خود به حیات خویش خاتمه مىدهد.
فرهنگى که اسلام بنا نهاد
مطالعات جامعهشناختى و مردمشناختى نشان داده است ملتهایى که به نوعى با ایمان دینى و اعتقادات متافیزیکى (غیر مادّى) محکم و اصیل پیوند دارند، معمولاً از آرامش روحى بیشترى برخوردارند و نسبت به همنوعان خود، تساهل و مداراى بیشترى دارند و در عرصه فرهنگىِ زایندهتر و پویاترى به سر مىبرند.
فرهنگى که اسلام بنا نهاد، حیات هدفدارى است که ابعاد زیباجویى و علمگرایى و منطقطلبى و آرمانخواهى انسانها را به شدت به فعلیّت مىرسانَد و همه عناصر فرهنگى را متشکّل و منسجم مىسازد ؛ عنصر فرهنگ هنرى را از عنصر فرهنگ ارشاد اقتصادى تفکیک نمىکند ؛ وحدت فرهنگ را پیروِ وحدت روح آدمى قرار مىدهد و از تجزیه و متلاشى شدن آن جلوگیرى مىنماید.
عناصر فرهنگ اسلامى (مثلاً ایمان و اعتقاد واقعى به خداى یگانه و توانا، وجود معاد، عدالت، برابرى و برادرى، علم و اخلاق و...) مىتوانند جامعه را از آسیبها و تنشهاى دنیاى شدیداً مادّى و غیراخلاقى مصون نگاه دارد.
منابع:
1 . فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، (علامه) محمدتقى جعفرى، تهران: شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1373 .
2 . نظریّه و فرهنگ، جهانگیر معینى، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگى بینالمللى، 1374.
3 . بحران جامعه مدرن، سیدعلى اصغر کاظمى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1377 .
4 . فرهنگ و جامعه (جامعهشناسى فرهنگ)، روزاموند بیلینگتون و دیگران، ترجمه: فریبا عزبدفترى، تهران: نشر قطره، 1380 .
5 . بحران دنیاى متجدّد، رِنه گِنون، ترجمه: ضیاءالدین دهشیرى، تهران: امیر کبیر، 1372
به نقل از:
http://www.hadith.net/persian/products/magazine/hadith-e-zendegi/14/002.htm
قسمت دوم
نظام ارتباطی شهرداری میتواند با در نظر گرفتن تمهیدات ساده و با هزینه ای بسیار پائین ، نظرات شهروندان را جذب ، هدایت و ساماندهی نماید اما برای دستیابی به اطلاعات بسیار ارزشمند گروه دوم روش کمی پیچیده تر و کار مقداری سختراست ، اما قابل اجراء فقط نیاز به خرج کردن کمی همت دارد . نظام ارتباطات مردمی شهرداری تهران با در نظر گرفتن شبکه ایی از خطوط تلفنی و بکارگیری تعدادی نیروی انسانی ، فعلاً توانسته است بخش عمده ای از نظرات شهروندان فعال تهران را جذب نماید . براساس آمار واحد ارتباطات مردمی شهرداری تهران در تیرماه سال جاری در حدود 11 هزار نفر از شهروندان تهرانی با آن تماس گرفته اند که از این تعداد 78 درصد درخواست هایی مربوط به حوزه خـــدمات شهری داشته اند ، نزدیک به 14% دیگر مسائل مربوط به حوزه فنی وعمرانی را مطرح کرده اند و فقط 4% از پیام ها مختص مقوله ترافیک بوده است .
از تعداد 8611 فقره تماس شهروندان با واحد 137 شهرداری تهران در حوزه خدمات شهری ، در حدود 24 در صد ، انتقادات خود را نسبت به مقوله نظافت و جمع آوری زباله ها و نخاله های سطح شهر مطرح نموده اند . که این آمار نسبت به کل تماس ها ( حدود 11 هزار مورد ) تقریباً 18% بوده است . و در حدود 25% دیگر از شهرداری خواسته اند با سد معبر و مشاغل مزاحم مبارزه نماید ، در همین ماه از تعداد 1539 فقره تماس هایی که درخواست خدمات عمرانی داشته اند بیش از 1100 مورد ( بیش از 62 درصد ) رسیدگی به آسفالت معابر و خیابانها را خواستار شده اند . در واقع از هر 10 نفر تماس گیرنده با واحد 137 یک نفر انتقادی از وضعیت روکش و آسفالت خیابانها داشته است. و 41% از 442 فقره تماس ، با درخواستی در حوزه ترافیک خواستار تضیمن ایمنی عابر پیاده در سطح معابر بوده اند . این موارد مبین مهمترین مسائلی بوده اند که توسط شهروندان فعال تهرانی مطرح شده است که با مقایسه آنها می توان اولویت بندی نیاز ها را بدین ترتیب عنوان کرد : اولویت اول مربوط است به نیاز شهروندان به برخورد با مشاغل مزاحم ورفع سد معبر ، در این موضوع ، وضعیت ریخت شناسی شهروندان از یک سو و شرایط اقتصادی واشتغال مردم از سوی دیگر ، برطرف نمودن این نیاز و رفع مشکلات ناشی از آن را نیازمند صرف زمان بیشتری کرده است .
لیکن میتوان با داشتن برنامه ریزی مناسب و اجرای طرح های شهرسازی متناسب ، زمان دستیابی به هدف کاهش داد . شهرداری در این حوزه به استناد بند 20 ماده 55 قانون شهرداری ها میتواند حتی با متخلفین برخورد قانونی هم داشته باشد .
اولویت دوم مطرح شده از سوی شهروندان فعال تهرانی مربوط است به پرداختن بهتر و دقیقتر شهرداری به نظافت سطح شهر و جمع آوری به موقع زباله و نخاله ها که در این مورد علی رغم وجود امکانات مناسب و تعدد تقریباً کافی نیروی انسانی ، لازم است با بازنگری دقیق بر نحوه جمع آوری زباله ، برخی از نقاط ضعف بر طرف شود و از سوی دیگر با ارائه آموزش های فرهنگی و آشنایی عموم به ضرورت همکاری با شهرداری ، مشارکت مردم نیز به نحو مقتضی در این زمینه جلب گردد چرا که بدون همکاری مردم اجرای دقیق و صحیح این خدمت تقریباً غیر ممکن است .
رسیدگی به آسفالت و رفع ناهمواری معابر بعنوان اولویت سوم عنوان شده است ، شهر تهران دارای سطح قابل توجه و چشمگیری از شبکه معابر است که وضعیت موجود بیانگر توجه بیشتر به این مقوله است . علی رغم اجرای طرح ضربتی آسفالت معابر در سال گذشته ، چنین به نظر می رسد آن طرح به قدر کافی نتوانسته است وضعیت نامناسب معابر شهر تهران را به شکل کامل و مناسبی اصلاح نماید و کماکان این مسئله درخواست های عمومی تلفی می شود . در چهارمین سطح از نیازهای عمومی اعلام شده شهروندان فعال تهرانی ، رسیدگی و تضمین ایمنی تردد عابر پیاده در سطح شبکه معابر تهران آمده است . در این مورد نیز آموزش رانندگان و عابران پیاده و اضافه نمودن تمهیدات لازم ایمنی ترافیکی در شبکه حمل و نقل شهری میتواند تاثیر مثبتی بر روند افزایش رضاتیمندی عمومی از عملکرد شهرداری بر جا بگذارد .
مدیریت برنامه ریز شهرداری تهران میتواند با آگاهی از این طبقه بندی و در کنار اقدامات زیربنایی خود ، طرحهایی کوتاه مدت را در جهت برطرف سازی نیازهای روز تهران به مرحله اجرا در آورد . در حوزه امور شهری ، طرح فراگیر ساماندهی مشاغل و رفع سدمعبر و طراحی جدیدی در خصوص جمــع آوری زباله و نظافت شهری با رویکردی مبتنی بر توجه بیشتر به صنعت بازیافت مواد زائد که به نوعی هم در اقتصاد و اشتغال موثر و مفید است . در حوزه عمرانی ضمن توجه با اتمام طرحهای عمرانی نیمه تمام ، اصلاح روکش کلیه معابر و نگهداری بهینه از آنان و در حوزه ترافیک و حمل و نقل اجرای طرح مطالعاتی و اجرایی ارتقاء امنیت عابران پیاده در سطح شبکه معابر شهری ، از مهمترین سرفصل های عملیاتی شهرداری تهران تلقی خواهد شد.
اما این سوال مطرح است که آیا این نتایج ، نظارت کل شهروندان تهرانی را شامل می شود؟ همانگونه که در قبل هم اشاره شد مسلماً نتایج ، قابل تعمیم به نظرات کلیه تهرانی ها نیست اما این نکته حائز اهمیت است که این دستاوردها در تعارض با نظرات جمع هم نمی باشد . در واقع به بیان دیگر طبقه بندی ارائه شده از انتظارات مردم که کاملاً منطقی و از هر حیث قابل اجرا می باشد ، حداقل هایی است که شهروندان تهرانی از شهرداری انتظار دارند.
دستیابی به آنچه که مردم می گویند که بتوان آن را با کلیه سطوح ومناطق مختلف شهری تسری داد مستلزم اجرای طرحهایی با پوشش گسترده تر است . در بررسی وضعیت نظام ارتباطی شهرداری تهران کمبود چنین طرحهای افکار سنجی به چشم می خورد . شاید یکی از دلایل عمده آن را بتوان در نبود مرکزی تخصصی در امر تحقیقات و پژوهش مبنتی برسنجش افکار عمومی پنداشت .
باتوجه به طیف نیازها ، انتظارات و خدمات در حوزه شهرداری تاسیس مرکزی تحت عنوان و ماموریت ( افکار سنجش شهروندان تهرانی ) به شدت احساس می شود .
به ویژه آنکه اعضا منتخب شورای شهر برای تصویب طرح ها و لوایح طبیعاً نیازمند آگاهی کامل از دیدگاههای کسانی هستند که به آنها رای داده اند و آنها را بعنوان نماینده خود قبول کرده اند.
چنین به نظر می رسد که اگر یکی از اهداف دوره جدید مدیریت شهری تهران ، افزایش ضریب اعتماد عمومی و رضایت شهروندان از خدمات شهرداری باشد ، دراین میان بازسازی روابط فی ما بین آنان و نهاد خدمت گذارشان منوط به آگاهی هر دوطرف از دیدگاههای یکدیگر خواهد بود.
مردم از طریق اطلاع رسانی دقیق و بهنگام در جریان نظرگاه های مدیران شهری قرار می گیرند و از سوی مقابل مدیریت شهر تهران هم با سنجش مستمر دائمی افکار عمومی ، در جریان انتظارات مردمی واقع می شود .
بدین لحاظ پیشنهاد می شود ، تشکیلاتی تحت عنوان ( مرکز پژوهش وافکار سنجی شهر تهران ) در حوزه نظام ارتباطی شهرداری تهران و ترجیحاً زیر نظر شورای اسلامی شهر تهران تاسیس شود مدیران تصمیم گیر و برنامه ریز این نهاد خدماتی ، در سریعترین زمان ممکن ، صدای مردم را با وضوحی کامل و صادق ، بشنوند وبدانها عمل نمایند. شاید خود این موضوع از مهمترین انتظارات مردم باشد
احمد پاکزاد
این مقاله در روزنامه سیاست روز و در سال 1383 منتشر شده است
بی شک مجموع خواسته های مردم از نهادهایی نظیر شهرداری ، بیش از سایر دستگاه ها و سازمانهای خدماتی عمومی است ، کلیه کسانی که محل زندگی خود را ( در شهر) انتخاب کرده اند تقریباً در تمامی ایام زندگی خود به نحوی از انحا ، نیاز به خدمات شهرداری دارند . برای رفتن به محل کار خود از شبکه حمل و نقل عمومی استفاده می کنند که متولی آن شهرداری است .
مسیر عبورشان توسط شهرداری ساخته و نگهداری میشود ، برای تفرج و بهره گیری از طبیعت به بوستانهایی می روند که بـاز هم توسط شهرداری ساخته شده است . فــضولات خانگی و زباله هایشان را بــدست شــهرداری می سپارند که او آنها را از محیط زیستشان خارج نماید ، در خانه هایی زندگی می کنند که برای احداث آنها از شهرداری مجوز گرفته اند و زمانی که برخی از آنان به رحمت ایزدی می پیوندند این شهرداری است که آرامگاه ابدی آنها را فراهم می آورد . دراین شرایط است که شهرداری را در رأس توجهات مردم و شهروندان قرار داده و بیشترین مراجعه را برای آن ایجاد کرده و شاید افکار عمومی بیشترین نظارت و دقت را بر روی عملکرد آن دارد و دائماً همان افکار عمومی بر روی نحوه کردار و عملکرد شهرداری در حال قضاوت است ، قضاوتی که مشروعیت نظام مدیریتی یک نهاد را رقم می زند . بدین لحاظ آنچه که در ذهن شهروندان می گذرد و نوع نگرش آن بر روی کـــارکرد شهرداری ، مسلماً گرانقدرترین و مهمترین اطلاعاتی است که مدیران برنامه ریز شهرداری برای اصلاح امور و حفظ مشروعیت خود بدان نیاز دارند . آنها می توانند برآن اساس انحراف معیار خدمات را تعیین و میزان موفقیت خود را بسنجند .
معمولاً یکی از وظایف نظام ارتباطی هر دستگاهی ، دستیابی و پردازش این اطلاعـــات است و روش های مختلفی را بدین منظور پیش پای خود دارد که معمول ترین آن ، انجام طـــرح های سنجش افکار است . آنها می توانند به استناد نتایج این تحقیقات ، طبق انتظارات مخاطبان را تعریف و در راستای دستیابی به رضایتمندی بیشتر و افزایش مشارکت پذیری خدمات گیرندگان خدمات خود را سازماندهی دائمی نمایند . در این میان و در شرایطی که مجموعه خدمات گیرندگان دارای کمیتی بسیار زیاد و در تنوع های مختلفی باشد ، یکی از بهترین و سریعترین روش های افکار سنجی، بهره گیری از نقطه نظرات شهروندان فعال است.
بطور کلی برای شهرداری 2 گروه مخاطب عمومی وجود دارد ، یک دسته آنانی هستند که بنا به دلایلی خاص نظیر نیاز به اخذ نوعی از مجوز و یا احساس مسئولیت مدنی بیشتر نسبت به سایر شــهرونــدان ، خود آغــازگر برقراری تماس با شهرداری هستند . این گروه را که شهروندان فــعال می دانند ، با مراجعه به شهرداری درخواست یا انتقادات و پیشنهادات خود را ارائه می کنند ، جدای از آنانی که مجوزهای شهرداری دارند ، بقیه کسانی هستند که نسبت به محیط پیرامونی زیست خود احساس مسئولیت داشته ومعمولاً مشکلاتی را مشاهده می کنند که در دید شهروندان ویا حساسیتی در برابرش نشان نداده اند . نقطه نظرات این گروه از اهمیت بالائی در شناسائی مسائل پیش پادی شهرداری برخودار است .
لیکن بعلت حداقل بودن تعداد شهروندان فعال در شهری همانند تهران ، این نظرات نمی تواند مبین اظهار نظر کل شهروندان باشد ، اما قادر است همانند قطب نما بهترین و سریعترین جهت را در رفع مشکلات فوری مردم و شهر ، پیش پای مدیران برنامه ریز و اجرائی نظام شهرداری قرار دهد .
گروه دوم مخاطبان عمومی شهرداری ، کسانی هستند که علی رغم نیاز به خدمات شهرداری بعلت عدم آگاهی به حقوق خود و یا عدم اعتماد به نظام ارتباطی شهرداری و یا عدم احساس مسئولیت مدنی ، حالتی ختثی در برابر تغییرات محیط زندگی خود دارند. اما، نظر آنها بی تردید در شکل گیری نوع قضاوت افکار عمومی بسیار مهم وتاثیر گذارست
ادامه دارد... .
احمد پاکزاد
این مقاله در روزنامه سیاست روز و در سال 1383 منتشر شده است