نویسنده : فاطمه امیرى
منبع : ایران 25/8/85
آیا در عصر رسانه هاى دیجیتال، غول شدن یک رسانه، سبکى از موسیقى یا شیوه هنرى دیگر امکان پذیر است؟! یا خبرگزارى ها و روزنامه ها به عنوان شناخته شده و رسمى ترین واحد رسانه اى در عرصه رقابت اطلاع رسانى همچنان پیشتازند و مى توانند افکار عمومى را به نحوى که خود مى خواهند جهت بدهند. سهم روزنامه نگارى که از سال ۱۷۰۱ به صورت یک حرفه درآمد و داراى اصول و قاعده شد و بعدها عنوان رکن چهارم دموکراسى را به خود اختصاص داد، از لحاظ ابعاد تأثیرگذارى و مرجعیت به عنوان کسب خبر چقدر است؟
«طبق آمار رسمى انجمن جهانى روزنامه ها در سال ۲۰۰۴ در سراسر جهان شش هزار و پانصد و هشتاد روزنامه در حال چاپ بوده اند و هر روز کمى بیش از ۳۹۵ میلیون نسخه از آنها به فروش رسیده است. این انجمن ، متوسط حداقل تیراژ هر روزنامه را در سال ۲۰۰۴ در حدود ۶۰ هزار ذکر کرده است. طبق این آمار، درصد روزنامه خوان در ژاپن بیش از هر کشور دیگر و برابر با ۶۴ درصد کل بزرگسالان است و پرتیراژترین روزنامه هاى جهان نیز در همین کشور منتشر مى شوند. این درصد در آمریکا ۲۳ درصد است. روزانه ۸۵ میلیون چینى، ۸۵ میلیون آمریکایى، ۷۲ میلیون هندى و نزدیک به ۷۰ میلیون ژاپنى روزنامه مى خرند.
به گفته دکتر پرویز فزون خواه: «با وجود این آمار که از اقبال عمومى جهانى به کسب اخبار از طریق روزنامه ها خبر مى دهد، در سال هاى گذشته حتى در آمریکا و اروپا نیز درصدى هرچند اندک از تیراژ خود را از دست داده اند. اینترنت به دلیل رواج وبلاگ نویسى و تعداد وبلاگ ها و رادیو و تلویزیون، موجب کاهش تیراژ روزنامه بوده اند.»
با شدت گرفتن رقابت میان اینترنت، رادیو و تلویزیون و روزنامه ها، از سوى کنگره پنجاه و هفتم ژورنالیست ها که در شهر استانبول در سال ۲۰۰۵ برگزار شد، به روزنامه ها و صاحبان آنها توصیه شده که بکوشند مکمل تلویزیون و وبلاگ ها بوده و مطالبى را منتشر کنند که آن رسانه ها قادر به ارائه آنها نباشند. یک روزنامه نگار مطلع در این زمینه مى گوید: «از جمله دیگر توصیه ها که از سوى کنگره ژورنالیست ها مطرح شد این بود که مفسران، نویسندگان مقاله ها و اصحاب ستون هاى ثابت، مطالب خود را ابتدا به روزنامه ها بدهند و بعد در سایت خود درج کنند، ولى این تدبیر هم زیاد مؤثر واقع نشد، زیرا یکى دو روز صبر کردن براى درج مطلب در وبلاگ مسأله را حل نمى کند. تنها راهى که براى روزنامه ها باقى مانده ابتکار تازه و از دست ندادن روزنامه نگاران ماهر و با تجربه است.»
زمانى نه چندان دور در دهه ،۷۰ رویتر، آسوشیتدپرس و فرانس پرس صاحبان بى چون و چراى اخبار بودند، اما در دهه ۸۰ با ورود به دنیاى فناورى کامپیوترى، بنگاه هاى اطلاعاتى محلى تبدیل به غول هاى عظیمى شدند. CBS، NBC، Euronews، CNN، B.CC و الجزیره از جمله این غول هاى رسانه اى اند. تمام سیاستمداران، صاحبان صنایع و بنگاه هاى کوچکى که مى خواستند بزرگ شوند و بنگاه هایى که مى خواستند بزرگ تر شوند، تلاش مى کردند تا خود را به کنار این غول هاى رسانه اى برسانند و در سایه آنها به خواسته هایشان برسند و کمى بیاسایند. دکتر پرویز فزون خواه، متخصص علوم ارتباطات مى گوید: در عصر ابررسانه، اطلاعات خانه ندارد. بسته هاى اطلاعاتى به همه جا سرک مى کشند، اطلاعات مى گیرند، اطلاعات مى دهند و مدام بر حجم خود اضافه مى کنند، اما در سال هاى اخیر یک اتفاق مهم دیگر هم افتاده و آن این که اینترنت و ماهواره نقش زیادى را در این شاهراه ارتباطى به عهده گرفته اند و حجم عظیم اطلاعات به وسیله متخصصان IT جابه جا مى شوند. در نتیجه ارتباطات الکترونیکى هم اخبار و اطلاعات را با سرعت منتقل مى کنند و هم بافت و ترکیب زندگى انسان ها را تغییر بسیارى مى دهند. براى مثال تصویر نلسون ماندلا براى ما شاید از همسایه بغل دستى مان هم آشناتر و نزدیک تر باشد. نلسون ماندلا شهرت جهانى دارد و این شهرت را مدیون فناورى ارتباطى جدید است.
واقعیت این است که در این شاهراه اطلاعاتى، رسانه هاى نوشتارى یا مجبورند خود را با جهان امروز هماهنگ کنند یا باید از گردونه رقابت به کنار بروند، آرام و بى صدا و شاید هم بى خاصیت به کار خود ادامه بدهند. رسانه هاى نوشتارى از جمله روزنامه ها همواره خواهان حفظ اقتدار ایام گذشته اند، اما آیا تنوع رسانه ها، سبک نوشته ها و رفتار رسانه هاى جهانى، دیگر مجالى براى رسانه هاى نوشتارى با بافت سنتى خواهد گذاشت؟
یک مدرس روزنامه نگارى مى گوید: «مردم از حوزه هایى که روزنامه ها به آنها مى پردازند، اشباع و خسته شده اند و این حوزه ها برایشان ملال آور است. حالا روزنامه اى موفق است که همگام با تغییر نیاز مردم حرکت کند».
در کشورهاى دیگر لزوم تغییر در رسانه هاى نوشتارى از جمله روزنامه ها اصلى است که صاحبان جراید قدمت دار، بسیار زودتر از ما به آن پى برده اند. مدیران روزنامه تایمز لندن ـ با بیش از ۲۰۰ سال سابقه انتشار ـ سرانجام در سال ۲۰۰۳ قطع روزنامه خود را تغییر دادند، زیرا هدف آنها ماندن است. بنابراین به دقت تغییر و انطباق با نیازهاى روز را پیگیرى مى کنند: «براى یک روزنامه مهم است که بداند مخاطبان بالقوه اش چه کسانى هستند؟ تعدادشان چقدر است؟ زبانشان چیست؟ چه علایقى دارند و گرایش آنها به کدام حوزه بیشتر است».
در این میان اگر روزنامه اى براى کشف حوزه ها و قلمروهاى ناشناخته جامعه گام بردارد، با پیشرفت در این عرصه و حرفه همگام شده است.
دکتر پرویز فزون خواه استاد دانشگاه مى گوید: «داشتن تیراژ دغدغه اى است که گاهى حتى خواب خوش را از چشم مدیران و صاحبان روزنامه ها مى گیرد و در کشورهایى حتى با قدمت رسانه اى بسیار بیشتر از ما نیز، مهم تلقى مى شود. در کشور ما داشتن تیراژ به معناى سرپا ایستادن روزنامه است و در کشورهاى قوى به لحاظ محصولات نوشتارى و چاپ و انتشار روزنامه، پایین بودن تیراژ نشانه شکاف و گسست بین رسانه ها و حوزه علایق مردم است. اینجاست که آنها همواره خطر از دست دادن مخاطب و تیراژ را احساس کرده و مدام خود را با علایق و خواسته هاى مخاطبان منطبق مى کنند تا از گردونه بیرون نیفتند و در جاى خود بتوانند حتى علایق مردم را به سمت وسویى که خود و صاحبان سیاست و اقتصاد مى خواهند سوق دهند، اما این کار چنان با ظرافت انجام مى شود که شائبه اى از هیچ همدستى میان رسانه ها و صاحبان قدرت به وجود نمى آید.
طبق گزارش بررسى وضعیت روزنامه ها در سال ۲۰۰۴ رقابت روزنامه ها با شبکه هاى تلویزیونى از نظر مطلب ۲۰ برابر بیش از سال هاى گذشته شده است. روزنامه ها تلاش کرده اند تا اخبار پخش شده از تلویزیون ها را تکمیل کرده و به صورت تازه اى ارائه کنند. بیش از پیش خود را با شرایط مخاطبان تطبیق داده و با در نظر گرفتن وقت کم، سلیقه و خواست مخاطبان هرچه بیشتر به چاپ و انتشار روزنامه هاى موردپسند مردم نزدیک تر شوند. چه رسانه هاى دولتى و چه خصوصى اگر نتوانند خود را با دنیاى امروز منطبق کنند، ناچار به خروج از گردونه ارتباطات و اطلاع رسانى اند. غول هاى رسانه اى با هم مى جنگند تا رساندن اخبار ویژه را در انحصار خود داشته باشد. مکاشفه، جست وجو، تحلیل و تولید گزارش عرصه اى است که در اختیار همه رسانه هاست.
ترجمه: علی ملائکه
گوردون گراهام استاد فلسفة اخلاق دانشگاه ابردین اسکاتلند در این مقاله میگوید اینترنت بیشتر از آنکه آنارشی سیاسی را ترویج کند، آنارشی اخلاقی را رواج میدهد و این ذاتاً ویرانگر است.
کلمة آنارشی (anarchy) به دو طریق معنا می شود: یک معنای مثبت و یک معنای منفی. آنارشی در کاربرد مثبت آن، یعنی معنایی که آنارشیست های مشهوری چون پرودون و کروپتکین از آن مراد میکردند، به معنای فقدان دولت و به این دلیل به معنای آزادی از قدرت قهری دولت است. کاربرد منفی و رایج تر آنارشی نیز بیانگر فقدان دولت است، اما دقیقاً به همین دلیل، به صورت شرایطی از بی قانونی و آشوب تصور می شود. به طور خلاصه آنارشی - جامعه بدون دولت- را می توان به عنوان یک آرمان یا به عنوان یک خطر تلقی کرد.
در واقع استدلالهای به نفع آنارشی ،به عنوان یک آرمان، هرگز در نظریه سیاسی جدی گرفته نشده است، چرا که عموماً تصور می شود که این آرمان به طور بدیهی غیرواقعگرایانه است.با این وجود میتوان این سخن را به نفع آن بیان کرد: قدرتمندترین ابزار مصیبت انسانی، چه در دوران گذشته و چه در دوران مدرن، دولت بوده است. هیچ جماعت جنایتکاری تا به حال حتی به گرد آن درجهای از وحشت و رنج نرسیدهاست که بوسیله دولت های تحت تسلط استالین، هیتلر، مائو یا پلپوت تحقق یافت .آیا میتوان جوامع بدون دولت بدتر از این جوامع دانست؟
مخالفان آنارشی، آنهایی که این کلمه را به معنای منفی به کار می برند، ممکن است پاسخ دهند که ما نباید در مورد موهبتهای دولت بر مبنای بدترین نمونههای آن قضاوت کنیم. آنها همچنین ممکن است بپذیرند که دولت واقعاً نامطلوب است، اما مجادله کنند که دولت شری ضروری است؛ به همان طریقی که برای مثال یک عمل جراحی گسترده برای بهبود بخشیدن به بیمار شری ضروری است. این طرح استدلال آشنا را به طرزی عالی می توان در افکار تامس هابز یافت. ایده او این است که دولت، که به صورت قدرت انحصاریِ اجبار مشروع تعریف می شود، امری ضروری است تا از جنگ همه علیه همه جلوگیری کند، عدالت را به اجرا درآورد و از بی گناهان و آسیبپذیران محافظت به عمل آورد.
آنارشیستهای مثبت به نوبه خود ممکن است پاسخ دهند که این مدعا نوعی مصادره به مطلوب کردن است؛ حقیقت این است که دستگاه دولت، مقصود نظریاش هرچه که باشد، ممکن است برای دست یازیدن به ظلم و بهره کشی از بی گناهان و آسیبپذیران مورد استفاده قرار گیرد. هنگامی که چنین وضعی رخ میدهد، انحصار کارآمد دولت بر قوه قهریه شرایط را بدتر می کند. آن گاه پرسش آنارشیستها این است که آیا به وجود آوردن و حفظ کردن بنیادی اجتماعی با امکان انحراف یافتنی این همه ویرانگر، عاقلانه است.
مقصود من حل و فصل کردن منازعه میان آنارشیست ها و مدافعان دولت نیست؛ بلکه می خواهم نشان دهم که تصور آنارشی را می توان به دو طریق متفاوت مورد ملاحظه قرار داد،و این که افرادی که برداشتی مثبت از آن دارند بنیادهایی فکری برای دیدگاهشان دارند. چنین ملاحظهای ضرورت دارد اگر قرار باشد که با سؤالی متفاوت مواجه شویم،این سوال که آیا ظهور اینترنت گامی در جهت آنارشی نیست؟زیرا اگر واقعا اینترنت چنین تاثیری داشته باشد، پیش از این که از این آنارشی استقبال کنیم یا از آن بهراسیم، باید سؤال کنیم که کدام معنای آنارشی مورد نظر است.
1اینترنت دو خصلت بارز دارد: بینالمللگرایی (انترناسیونالیسم) و عوامگرایی (پوپولیسم). بین المللگرایی اینترنت صرفاً مربوط به این حقیقت نیست که اینترنت باعث ارتباط یافتن مردمانی از ملل مختلف میشود، چرا که بسیاری از ابزارها و فعالیت های انسانی دیگر نیز چنین کاری را انجام میدهند. نکته در این جاست که جست و جو در اینترنت کاملاً نسبت به مرزهای ملی بی اعتنا است؛ مردمانی که در غیر از فضای شبکه با هم غربیه هستند، بوسیله علائق مشترکی پیوند می یابند که هیچ ربطی به ملیتشان ندارد. اینترنت از این جهت در تضادی شدید با آنچه فیلسوفان «جامعة مدنی» مینامند قرار می گیرد، یعنی جامعه ای که خصوصیتِ آن پیوند دادن افراد بیگانه یا وحدت بخشیدن به آنها درون یک روال یا حوزة سیاسی است.
به همین دلیل اینترنت جدا از دلایل دیگر ،دارای این توان است که از لحاظ سیاسی ضدحکومت و برانداز باشد؛ اما شکل این براندازی بسیار عمیق است و این وضع صرفاً به خاطر این نیست که جاسوسان یا افرادی مانند آنها، به کمک اینترنت اکنون شیوهای تقریباً غیرقابل شناسایی از ارتباط با رهبران سیاسیشان را در اختیار دارند- امری که حقیقی و مهم است- یا این که تروریستها میتوانند در امنیتی نسبی اطلاعات را مبادله کنند؛ بلکه دلیل اصلی این وضع آن است که همة تعاملات بر روی شبکه می توانند بدون توجه به مرزهای ملی صورت گیرد. از آن جایی که جهان روابط بینالملل تاکنون عمدتاً به صورت روابط بین دولتها بوده است و وضع جدید به معنای آن است که اکنون فضایی در حال رشد از تماس و همکاری وجود دارد که دولتها، حتی در هماهنگی با یکدیگر کنترل ناچیزی بر آن دارند و از آن جایی که سلطه (authority) دولت- گرچه با قدرت (power) آن یکسان نیست- به طور غیرمستقیم بر آن قدرت تکیه دارد، این توان اینترنت در کاهش دادن قدرت دولتها از طریق به وجود آوردن فضایی برای فعالیتی بی اعتنا به آن، همزمان توانی برای کاهش دادن سلطة دولت هم هست. و به همین دلیل است که یک آنارشیست ممکن است از اینترنت استقبال کند.
دومین خصلت اینترنت عوامگرایی یا پوپولیسم آن است. در این مورد هم باید توجه داشته باشیم که این عوامگرایی نه در مرتبه ای سطحی بلکه در مرتبهای عمقی قرار دارد. در شرایط حاضر صلاحیت خاصی برای جست و جو کردن مطالب بر روی شبکه و مهم تر از آن مشارکتکردن در آن لازم نیست و هیچ نظام واقعی سانسوری که مشارکت افراد را در غیاب چنین صلاحیتهایی مانع شود وجود ندارد. تنها نوع سانسوری دولتهایی مانند دولت سنگاپور و یا شرکتهایی که دسترسی افراد را به شبکه ممکن میکنند، [برای جلوگیری از دسترسی به سایت های غیراخلاقی] پیشنهاد شده است مقصودی کاملاً متفاوت دارد. به علاوه با در دسترس بودن گسترده کامپیوترها در مدارس و کالجها و تأسیس کافههای اینترنتی، هزینه استفاده و وارد شدن به اینترنت آن قدر ناچیز شده است که از آنها هم کار چندانی برای مقابله کردن با عوامگرایی این سیستم به مثابه یک کل برنمیآید.
این خصلت عوامگرایانه اینترنت بیشترین شادی آنارشیستها را باعث میشود، چرا که به نظر می رسد امکان ایجاد اجتماع بینالمللی نوینی را به میان میآورد که در آن معمولیترین افراد میتوانند دسترس نامحدودی به جهان اطلاعات داشته باشد و کم اهمیتترین افراد میتوانند مستقیماً در شکلدهی به جهان دخالت کنند. افراد بر روی شبکه بر مبنای علائق و انتخابهای فردی خودشان عمل میکنند و همپیمان میشوند و انجام دادن چنین کارهایی تحت نظارت مرزهایی ملی یا قدرت هایی مسلط نیستند. تحقق آنارشی مثبت هنگامی کامل میشود که ما به این چشمانداز، تصویر دولتهای ناکامی را بیفزاییم که علی رغم قدرتهای قاهرشان عاجزانه به این وضعیت مینگرند.
گرچه این تحلیل و سناریویی که مجسم میکند، کاملاً تخیلی و بی اساس نیست، اما بر مبنای مفروضاتی است که نیاز به بررسی دارند. این سناریو تنها هنگامی واقعیت پیدا میکند که دسترسی نامحدود به دانش، باعث قدرت یافتن عموم باشد و بر همین قیاس در صورتی که ناتوانی در محدود کردن دانش به عامل تقلیل یافتن قدرت دولت شمرده شود.
دومین فرض این است که توانایی در مشارکتکردن در جهان اینترنت نیز به وجود آورندة قدرت یا به عبارت دیگر بوجودآورنده تأثیری بر پیامدها در جهان [واقعی] باشد.
یک نتیجهگیری مقدماتی مبنی بر این نظر که اینترنت ویژگیهای مثبتی برای آنهایی دارد که آنارشی را به عنوان یک آرمان تلقی می کنند، بیوجه نیست؛ اما تنها هنگامی کاملاً اثبات میشود که بررسیها، صحت برخی از مفروضات تعیینکننده در این نتیجهگیری را تاییدکنند.
2
برای ذهنی که آنارشی را به صورت شرایطی که باید از آن ترسید تلقی می کند، همان ویژگیهای اینترنت را که آنارشیستها تحسین میکنند، ممکن است نقص های آن شمرده شود. اینترنت زمینة کاملاً مستعدی برای توطئههای جنایتکارانه را در اختیار پستترین مخرج مشترک انگیزشهای انسانی میگذارد. البته چنین دیدگاهی هم دقیقاً همان مفروضات را می پذیرد، و بنابراین در معرض همان تردیدهایی قرار می گیرد که برای دیدگاه اول ذکر شد. کمترین چیزی که در این مورد می توانیم بگوییم این است که موضع بدبینانه نه ضعیف تر و نه قوی تر از موضع خوش بینانه است.
اما یک مسیر فکری دیگر وجود دارد که ارزش کاوش را دارد. این نظریه بر این ایده استوار است که اینترنت بیشتر از آنارشی سیاسی، آنارشی اخلاقی را ترویج می کند و این که آنارشی اخلاقی ذاتاً ویرانگر است. برای بررسی این موضوع لازم است که نگاهی کمی دقیق تر به ایده تربیت اخلاقی بیندازیم .در این جا من تنها میتوانم طرح مجملی از روندی فکری را ارائه دهم که برخی از تأکیدات نسبتاً جزیی در آن بر روان شناسی اخلاقی تکیه دارند.
من از کلمه «پسندها» (preferences) به عنوان اصطلاحی ژنریک برای آن انگیزش های انسانی مثل اشتیاق، علاقه، کنجکاوی و غیره استفاده خواهمکرد که نوعی عنصر سنجشی مثبت در خود دارند و در مقابل آنهایی قرار میگیرند که سبعانهتر هستند، مثل ترس، خشم، آشفتگی و غیره. «پسندها» به این معنا دست کم تا حدی طبیعی هستند؛ به این معنا که پیش از این که اجتماعیشدن استقرار یابد، حتی شاید پیش از آن که اجتماعی شدن آغاز شود، برخی از چنین پسندهایی در انسانها وجود دارند و ما میتوانیم بر اساس آنها رفتارهای انسانها را توضیح دهیم. فرآیند اجتماعیشدن فرد را میتوان به عنوان پالایش این پسندها از طریق فرآیند پذیرش تأثیرات خارجی تلقی کرد.
بنابراین به این معنا،میل به بیانکردن خود امری طبیعی محسوب میشود؛ بدون چنین میلی انسانها زبان نمیآموزند.اما این پسند،فی نفسه، به معنای واقعی کلمه،متنافر (incoherent) است؛ تنها با بهدست آوردن زبانی توارثی و ابداع نشده است که این میل را می توان به درستی درک کرد.[اما از طرف دیگر] کسبکردن چنین زبانی به تسلیمشدن این میل طبیعی به خودبیانگری، در برابر قواعد جامعه سخنگویان آن زبان وابسته است.
به نظر من چیزی شبیه مثال بالا را میتوان در مورد اخلاقیات هم بیان کرد. تکانههای طبیعی که در کانون اخلاقیات قرار دارند و به عبارتی، بنیادی فعال برای خودآگاهی اخلاقی را تشکیل می دهند، هرچه که باشند، هنگامی چارچوبشان معین میشود که در معرض فرآیند پالاینده مجموعه ای به ارث رسیده و ابداع نشده از ارزشها و آداب قرار گیرند. به نظر من اشتباه هست که تصور کنیم امور به علت آن که تمایل به آنها وجود دارد، دارای ارزش می شوند؛ برعکس امیال ما هنگامی شکل میگیرند که آنها را با آنچه میآموزیم تطبیق میدهیم ،تطبیقدادن با آنچه تجربه جمعیِ به ارثرسیده میل داشتن به آنها را دارای ارزش میداند یا به عبارت دیگر آنها را ارزشمند تلقی میکند. بنابراین برای مثال، به عقیدة من علاقه به موسیقی، یک پسند طبیعی است، اما در عین حال علاقه ای است که پختگی خود را از طریق تطبیق یافتن با یادگیری دربارة اشکال و ترکیببندیهای موسیقیایی بدست می آورد که تجربة جمعی آنها را اهدافی مناسب برای تحقق یافتن آن پسند میشمرد.
بر این اساس، تربیت اخلاقی در سال های اول زندگی آشکارتر است، اما به طوری بی پایان ادامه می یابد و در همه مرحله شکل آن مشابه است، در معرضقراردادن و تعدیلکردن پسندهای طبیعی با تأثیرات روند اجتماعیشدن. این روند، هماهنگ شدن پسندهای انسانهایی را که در غیر این صورت جدا از هم میبودند، را به عنوان پیامدی مطلوب باعث خواهد شد. و بنابراین بوجود آوردن جامعة متمدن را ممکن می کند. به طور خلاصه تربیت اخلاقی یک روند اجتماعیشدن است، و بنابراین به نظر من اتفاقی نیست که معمولاً منحرفان جدی اجتماعی، مثلاً قاتلان زنجیره ای، به شکلی ریشهای به علت سابقه اختلال روانیشان از خودبیگانه شدهاند.
اکنون نکته تکاندهنده در مورد اینترنت این است که شکلگیری آنچه را که من «هم آمیزی مطلق علائق» مینامم ممکن و حتی تشویق خواهدکرد.منظور من از این اصطلاح این است که توانایی پرسهزدن صرف در شبکة ساختارنیافتهای از پسندها است که صرفا مجال همسانی (congruence) - و نه هماهنگی (coordination) - را فراهم میآورد. وبگردها این فرصت را دارند که در جست و جوی افراد با روحیههای مشابه با خود باشند و آن نوع تأثیرات اصلاح و تزکیه کننده را که در فرآیندهای طبیعی یادگیری عمل می کنند نادیده بگیرند. این وضعیت بارزتر از همه شاید در مسائلی مانند شبکه های پورونوگرافی کودکان خود را نشان میدهد که مانعی در برابر جلوی پسندهای شریرانه وجود ندارد، چرا که وبگرد میتواند آن چیزهایی را که مانع این نوع پسندها می شوند، نادیده بگیرد و سپس تمایل این وبگرد با دریافت کردن پاسخ های تأییدکننده از جانب افراد دارای پسند مشابه، تقویت میشود.
پیامد منطقی چنین وضعیتی فروپاشی اخلاقی است و نه یگانگی اخلاقی. این فروپاشی به معنای بد کلمه آنارشیستی است، چرا که وسیلهای برای انتشار یافتن و به هم پیوستن پسندها خودساختهای از هر نوع است. یقیناً چنین وضعیتی هرگز نمی تواند مطلق شود، چرا که همیشه درجهای از ارتباط مورد نیاز است، ارتباط برقرارکردن به نوعی زبان نیاز دارد و این امر به نوبه خود به تسلیم کردن پسندهای شخصی به تأثیرات اجتماعیکننده- به طریقی که پیش از این توصیف شد- نیاز دارد. علاوه بر این خود پیوندیافتن پسندهای خودساخته به فعالیتی همگام و به میزانی از نظم و انضباط اجتماعی نیازمند است. اما آنچه که این روش نوین برقرار شدن تماس بین انسانها امکانپذیر میکند، انتشار یافتن گستردهتر تمایلات آزاد شده، بدون تأثیرات پالایندهای است که به طور طبیعی بر آنها لگام میزند و آنها را محدود میکند.
3
مقصود من از این خط فکری به راه انداختن جاروجنجال نیست. تنها مقصود این است که یادآوری شود اینترنت در واقع ابزاری با امکانات جدید است که باید به درک عمیقی از آن رسید. منظور من از ترسیم این خط فکری که نتیجهگیری معینی را به دست میدهد، برانگیختن بحث در این مورد است و نه مانعشدن از سایر نتیجهگیریها. مسئله مهمتر اینکه اگر مدعاهایی را که مطرح کردم بتوان ثابت کرد، هیچ استلزام صریحی از نحوه عمل در برابر آنها به دست نمیآید، اگر اصلاً بشود عملی در این باره انجام داد.
منبع:
Ends and Means, Vol. 1, No. 2, Spring 1997
مریم صراف زاده[1]
Email: mmsarraf@yahoo.com
مقدمه
بلاگها یا وبلاگها بطور روزافزونی در خلال 5 سال گذشته عمومیت یافته ودر تمام محیط وب ریشه دوانده و کارکردهای متفاوتی از دفترچه خاطرات روزانه گرفته تا روزنامه نگاری اینترنتی یافته اند. در ایران وبلاگ نویسی از آبان ماه سال 1380 ایجاد شد . اهمیت وبلاگ در ایران تا آنجاست که ایران طی این مدت کوتاه رتبه چهارم جهان را از لحاظ تعداد وبلاگها به خود اختصاص داده است[2]. وبلاگها از نقطه نظرات اجتماعی، سیاسی، هنری و ... مورد بررسی قرار گرفته اند اما به کارکردهای علمی و پژوهشی آنان چندان پرداخته نشده است. در این مقاله به برخی از این کارکردها اشاره شده است.
مشخصه های وبلاگ
● ایوان ویلیامز، یکی از خالقین محبوبترین ابزار وبلاگ نویسی یعنی بلاگر تعریف مختصر زیر را ارائه داده است:برای من، مفهوم بلاگ سه چیز است: تداوم، ایجاز و فرد محور بودن. آنچه در وبلاگ مهم است قالب آن است نه مندرجاتش. در ذیل مشخصات اصلی بلاگ ذکر شده است:
● ایجاد یک وبلاگ بسیار آسان و اغلب رایگان است
یکی از دلایل رشد سریع و همه گیر شدن بلاگ، آسانی فوق العاده ایجاد و نگهداری و البته رایگان بودن آن است. بلاگر با طی سه گام ساده که عبارت از انتخاب نام، آدرس و قالب بلاگ است به شما اجازه میدهد بلاگ دار شوید. نوشتن در یک بلاگ نیز به آسانی نوشتن یک ایمیل است.
● وبلاگ رسانه ای تعاملی است.
در وبلاگ شما میتوانید از نظرات خوانندگان خود بسرعت بهره مند شوید. در واقع یکی از مهمترین تفاوتهای وبلاگ با وب سایت سیستم نظرخواهی وبلاگهاست. بخشی از همه گیر شدن و محبوبیت این رسانه به این قابلیت برمیگردد که وبلاگها رابطه ای دوسویه بین نویسنده و خواننده برقرار میکنند.
● تداوم و روزآمدی
یکی از مشخصه های مهم بلاگها روزآمدی آنهاست. بسیاری بلاگها روزانه روزآمد میشوند و برخی حتی چندین بار در طی روز روزآمد میشوند. نوشته های وبلاگ به ترتیب زمانی قرار می گیرند به صورتی که جدیدترین مطالب همیشه بالای صفحه اند. در واقع یکی از مهمترین تفاوتهای وبلاگ و وب سایت در همین ویژگی روزآمدی نهفته است. روزآمدی وبلاگ سبب بازدید مداوم وبلاگ میشود در صورتیکه یک وب سایت بندرت ممکن است مورد بازدید دائم قرار بگیرد.
● ایجاز و ساده نویسی
برای نوشتن در یک وبلاگ لازم نیست که متنی طولانی آماده نمایید. در واقع خصوصیت وبلاگ مختصر بودن پستهای آن است. از آنجا که وبلاگ غیررسمی است به وبلاگ نویس اجازه میدهد به هر صورتی که مایل است بنویسد و در قید و بند نوشتار رسمی نباشد چرا که از یک نوشته وبلاگی انتظار نمیرود که بدون عیب و نقص و منزه باشد.
● امکان استفاده از لینک و صدا و تصویر
امکان ایجاد پیوند به مطالب مرتبط در متن باعث میشود که برخلاف متون سنتی ، خواننده بسرعت به مأخذ اشاره شده دسترسی داشته و ارتباط بهتری با متن ایجاد کند. امکان قرار دادن صدا و تصویر و سایر رسانه ها بلاگها را تبدیل به یک رسانه پویای آموزشی کرده است.
● انتشار سریع
وبلاگها امروزه بعنوان یکی از سریعترین ابزارهای انتشار مبتنی بر وب شناخته شده اند. فاصله بین نوشتن یک مطلب و انتشار آن کمتر از چند ساعت-بسته به نوع نرم افزار- است.
نرم افزارهای وبلاگ نویسی
نرم افزار بلاگینگ به وبلاگ نویس-بلاگر- امکان میدهند تا وبلاگش را بدون دانستن مقدار زیادی htmlیا کار با قالبهای پیچیده وب ایجاد کند. استفاده از نرم افزار بلاگینگ، برخلاف ویرایشگرهای وب مثل فرانت پیج راحت است و برای روزآمد نمودن مکرر صفحات طراحی شده است. برخی وبلاگ نویسان مستقیما از html برای ایجاد وبلاگشان استفاده میکنند. برخی از معروفترین نرم افزارهای ایجاد بلاگ عبارتند از:
Blogger
Live Journal
Moveable Type
WordPress
Persianblog (فارسی)
Blogfa (فارسی)
Mihanblog (فارسی)
تمام نرم افزارهای فوق-بجز مووبل تایپ- در سرور خود به شما مکانی اختصاص میدهند. با مووبل تایپ باید خودتان سرور داشته باشید.
کارکردهای آموزشی و پژوهشی وبلاگ
● دسترسی به مخاطب بیشتر
وبلاگ وسیله ای برای دسترسی به مخاطب بیشتر است. برخلاف نشریات علمی و تحقیقاتی که مخاطبانی خاص دارند، وبلاگ امکان دسترسی به مخاطبانی متفاوت و بیش از یک گروه خاص از متخصصان را فراهم میکند و نویسنده را از نقطه نظرهای مختلف آگاه کرده و موجب غنی شدن دانش و اطلاعات میشود. از آنجا که بسیاری از علوم چند رشته ای بوده و با رشته های مشابه خود پیوندهایی دارند، این قابلیت باعث نزدیکتر شدن اندیشمندان علوم مختلف با یکدیگر شده و میتواند بینشهای جدید ایجاد کند.
وبلاگ وسیله ای برای ارتباط محقق امروزه با دنیای خارج است.
● بازخورد سریع
وبلاگ به شما امکان میدهد تا بازخورد افکار و اندیشه ها خود را بسرعت دریافت کرده و ارتباط متفاوتی با مخاطبان نوشته های خود برقرار کنید. برخلاف مقالات دانشگاهی سنتی که زمان طولانی تا انتشار و دریافت نقد و نظرهای دیگران شما را در انتظار میگذارند و چه بسا دیگر موضوع برای خود شما نیز کهنه شده باشد، وبلاگ نویسی به شما امکان میدهد تا لحظه به لحظه افکار و نظرات خود را در معرض نقادی قرار داده و بنابراین موجبات پویایی اندیشه های شما را فراهم می آورند. وبلاگها برای اشتراک اندیشه ها نوشته میشوند و نه صرفا برای نشان دادن آنها. صاحب وبلاگ سیبستان مینویسد: " کتاب نوشتن دربستن است به روی خود به مدت یک سال و دوسال و گاه هفت و هشت سال. و در تنهایی با خود گفتگو کردن است. وبلاگ نوشتن، گفتگو با جمع است و نوشتن در حضور جمع. آرامشی است در حضور دیگران. این بکلی یک ویژگی جدید است. وانگهی چون وبلاگ از یک نظر "با دیگران" نوشته می شود همیشه درک به روزتری از خواننده به نویسنده می دهد. بسیار کتابها هست که نویسنده برای دریافت نقد و نظری و واکنشی باید ماهها صبوری کند و گاه به دلایلی که می دانی و می دانیم نویسنده هرگز نقدی بر اثر خود نمی بیند. اما وبلاگ محل دایمی نقد است. این نیز کاملا تازه است."[3]
امکان نظر دادن بصورت ناشناس سبب میشود تا افراد به راحتی و بدور از ملاحظات شخصی نظر خود را ارائه دهند.
● حفاظت از اندیشه ها
وبلاگ حافظ اندیشه ها و افکار شماست. در بسیاری از مواقع افکاری بسوی ما می آیند که نمیدانیم چگونه آنها را منتشر کرده و دیگران را در آن سهیم نماییم. گاهی این افکار در قالب کتاب و مقاله نمی گنجد چرا که آنقدر وسیع نیست که بشود به آن متنی این چنینی اختصاص داد و جای دادن آن در نوشته ای دیگر نیز بخاطر عدم همگونی با کل موضوع نیز امکان ندارد[4]. بسیاری از اندیشه ها به همین دلایل فوق هرگز منتشر نمیشوند.امکان نوشتن فوری وبلاگها افراد را قادر می سازد تا فارغ از اسلوبهای نگارش علمی و صرف وقت برای یک نوشته شسته و رفته ، افکار خود را بسرعت منتشر نموده و بنابراین ثبت و ضبط نمایند. در وبلاگ میتوانید خلاصه مذاکرات علمی خود با دیگران را نیز منعکس نموده و بدین ترتیب از فراموش شدن آنها جلوگیری نمایید. وبلاگها موجبات جریان دائمی افکار را فراهم می آورند.
● دسترسی دائمی
با اتصال به اینترنت، در هر لحظه و هر مکان میتوانید به وبلاگ خود دسترسی داشته و نگران از دست رفتن منابع و اطلاعات پژوهشی خود در فایلها و دیسکهای کامپیوتری نباشید. نگارنده فهرست منابع مورد استفاده پایان نامه خود را در یک وبلاگ قرار داده است تا هم در وقت افرادی که در این زمینه خاص تحقیق میکنند صرفه جویی نماید و هم اینکه همیشه به آنان دسترسی داشته باشد. وبلاگ به شما اجازه میدهد تا فارغ از مکان فیزیکی خود مطالب مورد نظر خود را منتشر کنید. نیاز نیست که حتما در محل کار خود باشید تا بتوانید مثلا گزارش کنفرانسی را که هم اینک حضور دارید منعکس سازید.
● تمرین نوشتن
یکی از مهمترین مشکلات دانشجویان تحصیلات تکمیلی نوشتن پایان نامه است. برای برخی آنقدر کابوس پایان نامه هول برانگیز است که عطای مدرک را به لقایش بخشیده و تحصیل خود را نیمه کاره رها میکنند. ریشه این مشکل در عدم عادت به نوشتن دانشجویان است که خود ریشه از سیستم آموزشی ما گرفته و بررسی آن مجال بیشتری می طلبد ولی بطور خلاصه از آنجا که سیستم آموزشی ما عادت به نوشتن را در دانش آموزان نهادینه نمیکند- تنها درسی که دانش آموز موظف به نوشتن است انشا است که آن هم جدی گرفته نمیشود- در مرحله ای که دانشجو مجبور به نوشتن میشود فشار عظیمی را متحمل میشود. وبلاگ نویسی به دانشجویان تحصیلات تکمیلی کمک می نماید که از آغاز کار پژوهشی خود مرحله به مرحله تمرین نوشتن نموده و از موکول نمودن نوشتن پایان نامه به مراحل پایانی اجتناب نمایند. همانطور که صاحب وبلاگ سیبستان مینویسد وبلاگ خیلی ها را نویسنده کرده است.
● ذخیره و بازیابی دانش و اطلاعات
آرشیو وبلاگ امکان بایگانی مطالب و بازیابی مجدد آنها را بدست میدهد و میتواند نقش یک بانک اطلاعات را برای وبلاگ نویس ایفا کند. بسیاری وبلاگها لوگوی گوگل را در وبلاگ خود تعبیه نموده اند که به خواننده اجازه میدهد تا کل مطالب وبلاگ را برای یک موضوع خاص جستجو نماید.
● پرهیز از دوباره کاری
وبلاگها به افراد کمک میکنند تا جایگاه موضوع مورد تحقیق خود را در دنیای پژوهش دریافته و از انجام تحقیق تکراری اجتناب نمایند.
● گردآوری مهم ترین، مرتبط ترین و روزآمدترین منابع در یکجا
همانطور که ذکر شد یکی از مشخصه های اصلی وبلاگها استفاده از لینک در آنهاست. معمولا در قسمتهای کناری- سمت چپ وبلاگهای فارسی و سمت راست وبلاگهای انگلیسی- وبلاگها فهرستی از لینکها به وبلاگها یا وب سایتهای مرتبط با موضوع وبلاگ دیده میشود. به این لیست بلاگ رول میگویند. از آنجا که این فهرست معمولا فیلتر شده و شامل بهترینهاست، نقطه شروع خوبی برای افرادی است که در آن حوزه خاص تحقیق میکنند و آنها را از سرگردانی در اینترنت و صرف وقت برای کاوش و بازیابی منابع معتبر نجات میدهد. علاوه بر آن برای خود وبلاگ نویس نیز کلید دستیابی به منابعی است که مرتب با آنان سروکار دارد که بجای بوک مارک کردن در کامپیوتر که فقط از طریق همان کامپیوتر قابل دسترسی است همیشه در دسترس است.
لینکهای درون متنی هم معمولا ارجاع به مطلبی هستند که وبلاگ نویس در مورد آن بحث میکند. لینک میتواند به صفحه ای از کتابی در آمازون باشد یا به وبلاگ و وب سایتی دیگر. برخلاف متون سنتی دانشگاهی که ارجاعات آنان براحتی قابل دستیابی نیست، وبلاگ اجازه دسترسی سریع به منبع را فراهم میکند.
● روزآمد نمودن دانش و ا طلاعات
استادان و فرهیختگان میتوانند از طریق وبلاگ خود دانشجویان را در جریان آخرین اطلاعات و تحولات روز مطلع نمایند. در سیستم سنتی آشنایی با علم روز معمولا با تاخیر صورت میگیرد. ضعف زبان انگلیسی باعث میشود که منابع فارسی تنها منبع دسترسی افراد به اطلاعات باشد و متاسفانه این منابع نیز با تاخیر چاپ میشوند و به همین دلیل است که گاهی موضوعی که در دنیای غرب در حال کهنگی است تازه به مشام دانشجویان و تحصیلکردگان ایرانی می رسد. علاوه بر آن، فارغ التحصیلانی که جذب بازار کار شده نیز نیاز به روزآمد نمودن دانش خود دارند. وبلاگها میتوانند فاصله دانشگاههای تهران و شهرستانها را کم نموده و به همه افراد امکان بهره مندی از محضر استادان گرانقدر را فراهم نمایند. دکتر یونس شکرخواه استاد ارتباطات با استفاده از وبلاگ دانشجویانش را در جریان دانش روز قرار داده و به سوالات آنان پاسخ میدهد.
یادداشتها:
[1] دانشجوی دکترای سیستمهای اطلاعاتی
[2] روزنامه شرق-13 اسفند 1383
[3] مانیفست ایرانی وبلاگ از وبلاگ سیبستان:
http://sibestaan.malakut.org/archives/005903.shtml
[4] Mortensen, T. and J. Walker (2002). "Blogging thoughts: personal publication as an online research tool." Researching ICTs in Context(11): 249-
کیفیت پویای اطلاعات وب
اگر لحظهای به انفجار »اطلاعات» توجه کنیم در مییابیم که وب محدودهی تولید، آمادهسازی، و استفاده از اطلاعات را متحول ساخته است.در عین حال، این مقوله غایت زنجیرهی تحولاتی است که محیطی برای امکانات شبکه فراهم کردهاند.
کنترل های بافتی بر محصولات کتابها و مجلات به این معناست که فرایند انتخاب مطلب برای کتابخانه و نگهداری آن خود بخشی از مجموعهای از عملکردها در این زمینه است.این امر میزان اطلاعات چاپی را در هر زمان محدود میکند یا در برمیگیرد.کاهش هزینهی تولید، تغییر فرآیندهای تولید، و فراگیر شدن هر چه بیشتر روشهای تولید، ابتدا با پیشرفت دستگاه فتوکپی و سپس با پرینتر لیزیری، این مدل را تغییر میدهد.ناشران با چالشهای (یا فرصت های) اقتصادی مواجه شدند و لذا مدلهای نشر خود را تغییر دادند.به عنوان مثال، برخی بهجای آنکه نسخههای زیادی از چند عنوان محدود بفروشند، نسخههای اندکی از عناوین بسیاری را فروختند.این شرایط انتشار سبب شد بسیاری نیز دریابند که میتوانند نویسندگانی ناشر باشند و آثارشان در چندین نسخه به فروش میرسد.این مسائل مشکلات جدیدی را برای کتابخانهها پدید آورد: چگونه باید به انفجار در دسترسی به منابع اطلاعاتی پاسخ داد(؟) پیشرفت وب و گسترش این فهم که ما هم میتوانیم نویسنده و هم ناشر باشیم، این مسأله را حادتر ساخته است.
ابعاد انقلاب الکترونیکی حیرت انگیز است.در ژانویهی سال 2001 ناسا اعلام کرد که 9/1 میلیون صفحه وب آن لاین وجود دارد.پرسنل ناسا تخمین زدهاند که اگر برای هر صفحه و عکس گرفتن از آن فقط ده ثانیه صرف کنیم، برای کل صفحهی وب ناسا 231 روز کار مداوم لازم است. فناوری در اینجا منجی ارزشمندی است چراکه، همانطور که ملاحضه شد، ایجاد عوامل هوشمندی که بتوانند اطلاعات را جمع آوری کنند چندان دشوار نیست، اما تا دسترسی به عوامل هوشمندی که بتوانند اطلاعات جمع آوری شده را همانند انسان مستندسازی کنند راه درازی در پیش داریم.البته ناسا در زمان و برآوردهای خود زمان لازم را برای ایجاد متاداده های اجرایی و بافتی لحاظ نکرد چراکه برآورد آن ها در واقع پاسخی به نیاز آرشیو ملی برای گرفتن تصویر کلی از وب سایت های دولتی بود.
مورخان از دیرباز به ارزش یادداشت های حاشیه ای اسناد، نظیر فهرست های ارسالی که پرسنل ادارات به هنگام بررسی اسناد به کار می بردند، واقف بوده اند (این یادداشت های حاشیه ای عمدتاً سندی محسوب می شوند که شخص خاصی آن را سندی خاص درنظر می گیرد).در اغلب فضاهای کامپیوتر محور حفظ این اسناد دشوار است، البته، پایگاه داده های مباحثاتی که در آن نشانه های جستجو وجود دارد مستثنا است.اغلب راه کارهای مربوط به نگهداری اطلاعات وب ناظر به محتوی بدون بافت و کاربرد است.نمونه آن دستگاه های Hollerith و ماشین های دسته بندی،گزینش،پالایش، و طبقه بندی اطلاعات Holocaust است،اگرچه این دستگاه ها نقش کلیدی در این فرایند ایفا می کنند اما کافی نیستند.در دنیای اینترنت فهم این فرایند مستلزم نگهداری دستگاه ها، نحوه ورود کاربران به سیستم، و نحوه استفاده آن ها از این منابع است (برای بحث قوم نگاری به مبحث پیشین بنگرید).اهمیت پرونده سازی برای کاربر به شیوه ای دقیق تر و ارتباط آن با منابع اینترنتی روز به روز بیشتر می شود خاصه درصورتی که بخواهیم اطلاعات اینترنتی را در اختیار مورخان آینده قرار دهیم.
در کل باید به خاطر داشته باشیم که ما نمیتوانیم همه چیز را نگهداری (حفظ) کنیم.این مسأله چند دلیل دارد:
1. اول آنکه نمی توان آن را به طور مقتضی مستندسازی نمود تا چنین کاربردی داشته باشد؛
2. دوم آنکه بسیاری از اطلاعات مازاد (حشو) است که خود سبب کمبود فضا برای نگهداری اطلاعات مفید دیگر میگردد؛ (اطلاعات مازاد در کاتالوگها، انبارهای کامپیوتری نگهداری می شوند و از این طریق به غربال بهتر اطلاعات کمک می کنند)؛ و،
3. بدون بهرهمندی از نگرش معاصر درخصوص آنچه اهمیت دارد جدا کردن مسائل و مطالب حائز اهمیت و معنادار از سایر مسائل برای محققان آینده فرایندی بسیار دشوار خواهد بود-به عنوان نمونه دشوار می توان کارآمدی آثار سنسا را از آثار شلدون تشخیص داد.بسیاری از راه کارهای رایج درخصوص نگهداری اطلاعات وب شامل طیفی از راه کارهای بی اهمیت، مغلوت و در عین حال دقیق، بنیادین و در عین حال کلی، و ساده و در عین حال پیچیده می شوند.
افراد زیادی وجود دارند که ادعا میکنند میتوانند از عهدهی انتخاب نوع اطلاعات برآیند اما این افراد واقعاً نمیدانند که »چه کسانی و به چه نحو خواهند توانست از تمام این اطلاعات استفاده کنند».ما نباید فرض کنیم که محققان در آینده مجبورند که از آرشیوهای دیجیتالی امروز ما استفاده کنند.وب یک منبع دیجیتالی عظیم است و ما دائماً میتوانیم اطلاعات آن را با ابزارهای مختلف تغییر دهیم و دستکاری کنیم.این اطلاعات روز به روز غنی تر می شوند.محققان آینده، خواه دانشمندان یا عوام، بیشک با ابزارهای پیشرفتهتر میتوانند معنا و اطلاعات جدیدتری را در دنیای دیجیتالی کشف کنند که ما آن ها را حفظ کرده ایم.
اگر بخواهیم موضوعی را در راستای حفظ و نگهداری از وب انتخاب کنیم باید مطمئن شویم که دادهها از انسجام درونی برخوردارند که از منابع چاپی انتظارمان می رود، نظیر نسخه 11 دائرالمعرف بریتانیکا: از طرفی اطلاعاتی که انتخاب میشوند باید:
• معتبر و آماده تایید و تصدیق باشند؛
• دقیق باشند؛
• از انسجام درونی برخوردار باشند؛
• کامل باشند؛
• قابل فهم و قابل دسترس باشند؛ و
• دائمی باشند.
بعلاوه باید امکان کارکردی کردن اطلاعات وجود داشته باشد-یعنی اطلاعات را یا باید بتوان به صورت صفحهی وب درآورد یا پایگاه داده ها کرد-و داده ها باید منحصر به فرد باشند.از آن جا که یکی از نقاط قوت اطلاعات دیجیتالی انتقال و نسخه برداری آسان در فضای کامپیوتر است نگهداری چند نسخه از یک مجموعه اطلاعاتی دیجیتالی مهم دشوار نخواهد بود.البته، ما تنها نباید اطلاعات را نگهداری کنیم، بلکه دسترسی آسان به اطلاعات نیز از دیگر نیازهای اساسی ما در این زمینه است.
فناوری، حقوق مالکیت معنوی، و فقدان سیاست [گذاری]؟
حفظ میراث دیجیتالی امان، (مثل وب، موارد ثبت شده یا سندهای الکترونیکی) مستلزم عبور از موانع فنی بسیاری است.کتاب Changing Trains at Wigan بسیاری از این چالشهای فنی را توصیف کرده و راهکارهای عبور از آنها را نیز آورده است. این کتاب خاطرنشان می سازد که اغلب رویکردها به پژوهشهای جدید در حوزه Magnetic Force Microscopy به کدهای هدفمند باینری، و رقابت بستگی دارند.مؤلفان بسیار دیگری نیز وجود دارند که مسائل فنی دیگری را بررسی کردهاند که در اینجا فرصت پرداختن به آنها را نداریم.
غلبه بر مشکلات سختافزاری و نرمافزاری، اختلالات رسانهای، حمایتها، و سندسازی همگی حفظ منابع الکترونیکی را گران میکنند.هزینهی این موارد به مرور زمان کم نمیشود.منابع الکترونیکی مستلزم توجه مستمر و مراقب دائم هستند، در صورتی که نسبت به آنها بی توجه باشیم، به سرعت غیرقابل دسترس می شوند.این که مطلبی در قالب الکترونیک در اختیار محققان آینده قرار گیرد به لحاظ هزینه در قیاس با انتقال پیام از یک رسانه به رسانه دیگر، مستندسازی مطلب و مشکلات مربوط به ایجاد فضاهای مجازی جهت استفاده مجدد از اطلاعات (به عنوان نمونه امکان استفاده مجدد از اطلاعات موجود در کامپیوتر) به حساب نمی آید.
گذشته از ابزارهای قانونی مانند کپیرایت و حفاظت اطلاعات اجازهی نگهداری انبوهی از اطلاعات موجود در وب را نمیدهند.بارگزاری کردن و نگهداری اطلاعات وب، حتی اطلاعاتی که رایگان هستند، ممکن است به قیمت نقض قانون حقوق مالکیت معنوی سازمانها یا افراد تمام شود.تیم سلیگل در پیامی به Risks-List (Riscks Forum Digest) در سال 1997 ابراز تعجب کرد که »آیا آرشیو اینترنت میتواند بزرگترین آرشیوی باشد که اصلاً قانون کپیرایت را در جهان رعایت نمیکند.من واقعاً علاقهای به پیگیری این تخلفات ندارم اما شرط میبندم شخص دیگری (یک ناشر، هنرمند، یک شرکت سختافزاری) این کار را خواهد کرد خاصه اگر بتواند به آرشیو اینترنت دسترسی داشته باشد».
شاید حرفهای سلیگل تا حد زیادی درست باشد، اما مسائل قانونی مرتبط با حقوق مالکیت معنوی نمیتواند تنها مسائلی باشند که برای پروژههای آرشیوی اینترنت مشکلساز باشد.در برخی کشورها حفاظت از اطلاعات یا قوانین و قواعد محرمانه بر آرشیو وب یا دستکم بر افرادی که میتوانند به آرشیوهای اطلاعاتی دسترسی داشته باشند و نحوهی کار با آن اطلاعات، تأثیر میگذارد.خطر زیرپا گذاشتن امتیازات و علائم تجاری نیز از دیگر موانع احتمالی به شمار می رود.
آنچه ما باید از آن پرهیز کنیم پاسخهای ضعیف یا بدون حساب و کتاب است.ایالات متحده اخیراً شرایط خوبی را ایجاد کرده است.در ژانویه سال 2001، هشت روز قبل از آنکه کلینتن کنار رود، لوئیس بلاردو دبیر آرشیو ملی یادداشتی برای افسران اطلاعات آژانسهای فدرال فرستاد و در آن از آنها خواست تا از وبسایتهای عمومی خود عکس تهیه کنند و قبل از 20 ژانویه آن را بفرستند. اینترانت و مواد ممنوعه کنار گذاشته شدند، در سند همراه آن یادداشت آمده بود که این عکس باید تمام اسناد و مدارک موجود در سرور وب را دربرگیرد. فرمت ذخیرهای که دایره اسناد و آرشیو ملی از آژانسهای خود خواست تا از آن بدین منظور استفاده کنند به کاستهای رسانهای و استانداردهای اطلاعاتی که به نظر غیرقابل استفاده میآیند بستگی دارد.
آنچه این اسناد نشان داد فهمی کاملاً محدود از فناوریای بود که اکنون در آژانسهای ایالات متحده بهکار میرود. نشریه Federal Computer Week گزارش داد: درخواست دایره اسناد و آرشیو ملی برای عکسهای وبسایتهای ملی از نگاه مدیران وب فدرال یک درخواست لازم الاجرا بود.یک مدیر وب گزارش داد، ما برآنیم که از تمام قوانین تبعیت کنیم، اما به نظر میرسد که اخیراً این قوانین توسط افرادی وضع میشود که واقعاً از وب سردرنمیآورند.
تنها تعداد معدودی از سازمانها از عهده مسأله حفظ وبسایتهای خود در سطح محلی برآمدهاند.به عنوان مثال، اتحادیه اروپا، (در سال 2001) فعالانه درحال ایجاد طرحی با عنوان مدیریت الکترونیکی اطلاعات وبسایت (WERM) است.راه کارهای بسیاری در سطح ملی در این مورد وجود دارند از آن جملهاند، سایت آرشیو ملی استرالیا، که در آن منابع وب را آرشیو کرده است. اتاق (فضا) مهم است، اما از آن مهم تر نیاز به کارگیری و عملیاتی کردن این راه کارها در سطح بین المللی است.اغلب کمپانیها بنابر راهکارهای مدیریت اطلاعات در حال حفظ وبسایتهای خود هستند و فعالیتهای آنها (قوانین حقوقی) باید مورد توجه سازمانهایی که قصد حفظ وبسایتهای خود را دارند قرار گیرد تا از تقلید روش پرهیز شود.
حفظ وبسایت کاری چند لایه است.هر سازمانی برای حفظ وبسایت خود فرمول و رسالت خاصی دارد، در عین حال هدف کلی گردآوری چتری داده ها (گردی آوری داده ها در سطح انبوه) حصول اطمینان از ذخیره میزان قابل توجه ای از اطلاعات برای آینده است.هر راه کار باید این لایهدار بودن را تقویت کند نه اینکه سبب آشفتگی و بههم خوردن انسجام در اطلاعات جمعآوری شده گردد.
در تعداد معدودی از پروژههای آرشیو وب مسائل مربوطه به دقت، قابل فهم بودن، معناداری، یا ارائهی اطلاعات لحاظ میشود.اغلب آنها به فکر جمع کردن هستند تا انتخاب کردن (Pandora در این مورد یک استثناست).به اعتقاد من این مسئله مشکل عمده ای ایجاد می کند.یکی از ویژگی های کتابخانه ها آن است که آن ها کوشیده اند تا اطلاعات را به نحو قابل قبول جمع آوری، ذخیره و قابل دسترس نمایند، هرچند که همواره در این راستا موفق نبوده اند.
آخرین ایدهها و گرایشهای آینده
یک اصل راهنمای حفظ وب باید مناسب مقصود باشد و در این مورد ما باید بپرسیم که محققان در آینده چه میخواهند و ما چه چیزی میتوانیم به آنها بدهیم.اگر هدف اولیه از حفظ [وب] حصول اطمینان از این مسأله باشد که فرایند تصمیمگیری معاصر را ثبت کنیم، رویکرد حفظ، با زمانیکه بخواهیم فضای اجتماعی اینترنت را حفظ کنیم بسیار متفاوت است.از سوی دیگر ما نباید از این واقعیت غافل باشیم که صفحات وب و منابع وب همه محصولات دنیای مجازیاند و تک تک متون ضمن جذاب بودن تنها موضوع مطالعات آینده نیستند.در مقام مقایسه باید در نظر بگیریم که، فیلسوفان ایدههای مطرح در سمپوزیوم افلاطون را بررسی میکنند در عین حال مورخان همین سند را به مثابه یک متن قوننگارانه بررسی میکنند تا آثار سمپوزیومهای یونانی را دریابند.
اگر ما صرفاً به اطلاعات صفحات وب علاقهمند باشیم، حفظ محتوای این صفحات تقریباً با همان چالشهایی مواجه است که سایر منابع الکترونیکی مواجهاند.فضای مجازی یک فضای سیالی است که جوامع در آن پدید میآیند و از میان میروند.این فضا بسیار متکی بر تعامل (برخورد) پیچیده بین هویت، اعتماد و تصویر(خیال) است.فضای مجازی فضایی است که در آن اطلاعات، مکان و هدف را تعیین میکنند.اطلاعات در این فضا تنها زمانیکه کارکرد داشته باشند یا تا زمانیکه شخصی آنها را به نحو هیجانانگیزی عرضه کند ارزش دارند.
بنابراین، در نهایت امر باید بپرسیم که دارایی فرهنگی ای که ما در پی مدیریت آن هستیم کدامند: محتوا؟ فضا؟ یا تجربه؟ به اعتقاد من هر سه اینها منبع فرهنگی است، اما در عین حال معتقدم که حفظ محتوا، با چالشهای قابل ملاحظهای مواجه است.
اگر بخواهیم مطمئن شویم که آیندگان ما به فرهنگ اینترنتی ما دسترسی خواهند داشت باید از هشت چالش عبور کنیم:
1. ایجاد راهکارهای مختلف برای انتخاب در سطح ملی، محلی، و بینالمللی برای حفظ محصولات فرهنگی به شکل منسجم و ساختارمند؛
2. تعیین و تعریف مشخصات مطالبی که »ارزش حفظ کردن» دارند و حصول اطمینان از این که این تعاریف ناظر به حفظ فرهنگ عمومی در کنار سایر موارد هستند؛
3. ایجاد یک گونهشناسی از محتوای وب که به ما امکان دهد تا بتوانیم به آسانی آن را جمعآوری، طبقهبندی، ذخیرهسازی و حفظ کنیم؛
4. انجام مطالعات قومنگارانه روی جوامع فضای مجازی؛
5. ایجاد یک آرشیو نرمافزاری، هدف از ایجاد این آرشیو فراهم نمودن تسهیلات برای آیندگان جهت یافتن راه های جدید ارائه اطلاعات است.این که درخصوص XML تا چه اندازه صحبت به میان آمده است چندان اهمیت ندارد مهم آن است که این ابزار یک فرمت ذخیره سازی آزاد و مستقل در اختیار ما می نهد؛
6. ساخت مکانیزمهایی که بتوانند به رسانههای دیجیتالی که مستقل از تمام سخت افزارها و نرمافزارها هستند دسترسی داشته باشند، هدف از این کار دسترسی آسان به نسخههای موجود در آرشیو در آینده است؛
7. رفع چالش واقعی که همانا حفظ تعامل، ضروریات و تجربیات اینترنتی است؛ و،
8. انجام اقداماتی که متسلزم سیاستهای مشترک و چند مرحلهای است.
حفظ (نگهداری) محتوا را از سه منظر میتوان بررسی کرد:
• مدلی مرکزی که در آن یک گروه در یک نقطه سعی میکنند هر چیزی را ذخیره کنند؛
• مدلی پراکنده که در آن گروههای مختلف مواد مورد نظر سازمان، مؤسسه، یا ملل خود را ذخیره میکنند؛ و،
• مدلی توزیع شده، که در آن سازمانها برای نگهداری و حفظ [محتوا] با هم همکاری میکنند.
مدل توزیع شده که در آن تولید کنندگان اطلاعات (مثلاً سازمانهای تجاری یا آژانسهای حکومتی) و کتابخانههای ملی، آرشیوها و موزهها با همکاری هم میراث فرهنگی و فکری را مستند میکنند، تنها راهحل قابل اجرا و عملی است.این مدل، تلاشها را مؤثرتر، انسجام استانداردها را بیشتر و از دوبارهکاری جلوگیری میکند.اینترنت فضایی چند بعدی است که در آن، همکاری، و رقابت نقش مهمی را ایفا میکند اما تنها از طریق همکاری است که جامعهی معاصر میتواند منابع فرهنگی خود را حفظ کند.
منابع:
Anderson, B., (1983), Imagined Communities: Reflections on the Origin and Spread of Nationalism, (London: Verso).
Appadurai, A., (1996), Modernity at Large: Cultural Dimensions of Globalization,
(Minneapolis: University of Minnesota Press).
Arms, W.Y., Adkins, R., Ammen, C., and Hayes, A., (2001), ‘Collecting and Preserving the Web: The Minerva Prototype,’ RLG DigiNews, 5.2.
Black, E., (2001), IBM and the Holocaust: The Strategic Alliance between Nazi Germany and America’s Most Powerful Corporation, (New York: Crown Publishers).
Ceruzzi, P.E., (1999), A History of Modern Computing, (Cambridge, MA: The MIT Press).
Curtis, P., (1996), ‘MUDding: Social Phenomena in Text-based Virtual Realities”, in Peter Ludlow (ed.), High Noon On The Electronic Frontier: Conceptual Issues in Cyberspace, (London: The MIT Press).
Dibble, J., (1998), ‘A Rape in Cyberspace’, in Richard Holeton (ed.), Composing Cyberspace: Identity, Community, and Knowledge in the Electronic Age, (Boston: McGraw-Hill)
Dibbell, J., (1996), ‘A Rape in Cyberspace; or How an Evil Clown, a Haitian Trickster Spirit, Two Wizards, and a Cast of Dozens Turned a Database into A Society’”, in Peter Ludlow (ed.), High Noon On The Electronic Frontier: Conceptual Issues in Cyberspace, (London: The MIT Press).
Donath, J.S., (1999), “Identity and Deception in the Virtual Community” in M.A. Smith and P. Kollock (eds.) (1999), Communities in Cyberspace, (London: Routledge).
NARA Guidelines, (2001), Guidelines To Agencies On Preserving A Snapshot Of Their Web Sites At The End Of The Clinton Administration, (Washington DC: NARA).
Holeton, R., (ed.), (1998), Composing Cyberspace: Identity, Community, and Knowledge in the Electronic Age, (Boston: McGraw- Hill).
Ito, M., (1996), ‘Virtually embodied: the Reality of Fantasy in a multi-user Dungeon’, in David Porter (ed.), Internet Culture, (London: Routledge).
Jones, C., (1995), ‘What Goes into an Information Warehouse?’ Computer (Aug), 84-5.
Kahle, B., (1997), ‘Archiving the Internet’, Scientific American (March),
http://www.archiving.org/sciam_article.html
Kuper, A., (1999), Culture: The Anthropologists’ Account, (Cambridge, MA: Harvard University Press).
Malinowski, B., ([1922], 1950), Argonauts of the Western Pacific, (New York: E.P.Dutton).
Malinowski, B., (1954), Magic, Science and Religion, and Other Essays, (New York: Doubleday Anchor Books).
Matthews, W., (2001), ‘Webmasters flinch at "snapshots"’, Federal Computer Week.
Millard, W. B., (1996), ‘I Flamed Freud: A Case Study in Teletextual Incendiarism’, in David Porter (ed.), Internet Culture, (London: Routledge).
NAA's Archiving Web Resources: A Policy for Keeping Records of Web-based Activity in the Commonwealth Government,
http://www.naa.gov.au/recordkeeping/er/web_records/intro.html
Nightingale, V., (1996), Studying Audiences: The Shock of the Real, (London: Routledge).
Relf, F.A., (1999), ‘PANDORA – Towards a national collection of Australian electronic publications’,
http://www.nla.gov.au/nla/staffpaper/ashrelf1.html
Reid, E. M., (1996), ‘Communication and Community on Internet Relay Chat: Constructing Communities’, in Peter Ludlow (ed.), High Noon on the Electronic Frontier: Conceptual Issues in Cyberspace, (London: The MIT Press).
Reid, E. M., (1999), “Hierarchy and Power: Social Control in Cyberspace”, in Smith, M.A. and Kollock, P., (eds.), Communities in Cyberspace, (
Ross, S., (2000), Changing Trains at
Ross, S., (1998), ‘The Expanding World of Electronic Information and the Past’s Future’, in Higgs, E, (ed.), Historians and Electronic Artefacts, (
Ross, S., (1995), ‘Introduction: Networking and Humanities Scholarship’, S. Kenna & S. Ross (eds.), Networking in the Humanities, (
Shore, B., (1996), Culture in Mind: Cognition, Culture, and the Problem of Meaning, (
Smith, M.A. and Kollock, P., (eds.), (1999), Communities in Cyberspace, (
Tepper, M., (1996), ‘Usenet Communities and the Cultural Politics of Information’, in David Porter (ed.), Internet Culture, (
Turkle, S., (1997 rpt), Life On the Screen, (
فراتر از اطلاعات: تصویر (خیال)
اینترنت چیزی بیش از اطلاعاتی است که در اختیار مینهد.پنج سال قبل یک انسانشناس، در دانشگاه شیکاگو به نام آریون آپادورای در اثرش به نام مدرنیته در بعد وسیعش، روش جدیدی برای مطالعهی جهانی شدن فرهنگی ارائه داد(1996).پژوهش او که بر مفهوم »جامعهی خیالی» اندرسون مبتنی است نشان میدهد که تصویر(خیال) به گونهای کنش اجتماعی تبدیل شده که اساس جوامع مدرن و فرهنگهای اینترنتی را تشکیل میدهد، و آنها را زماندار و مکاندار میکند.
تصویر (خیال) مکانیزمها را به گونهای تقویت میکند که ما بتوانیم هویتها را ایجاد، و حتی جعل نماییم، جوامع را بسازیم، و از نگاه آپادورای و اندرسون جایگزین هایی را برای دولت-ملت به وجود آوریم.بنابراین، این مقوله، به یک نیروی قدرتمند اجتماعی تبدیل شده است.همانگونکه آپادورای می گوید، تصویر روز به روز نقش مهمتری را در زندگی افراد و از طریق مجلات عمومی، و سایر رسانه ها ایفا می کند و ابزارهای غنی را به منظور سنجش، بررسی و بافتی نمودن اطلاعات ما در اختیار می نهد.واقعیت آن است که خیال پردازی در بسیاری جوامع نوعی کنش اجتماعی شده است؛ خیال پردازی فضایی ایجاد می کند که ما در آن زندگی خود را دوباره می سازیم.ما در فضاهای مجازی به انحاء مختلف، تصویر (خیال)را تجربه میکنیم،MUDها و اتاقهای چت همگی دنیاهای خیالی هستند.در سمینار HATII درخصوص »بررسی فضای مجازی» مکرراً شاهد نقش حائز اهمیت تصویر در ارتباطات بودیم.تصویر به ما امکان می دهد تا جایگاه خود را در فضای مجازی تعیین کنیم.اینترنت افراد را قادر میسازد تا تجربیات خود را تقسیم کنند و از طریق اتاقهای چت، گروههای خبری، و فضاهای ویژهی استفاده چند کاربر، باندهای اجتماعی ایجاد کنند.آنها ما را قادر میسازند تا »جوامع خیالی» بسازیم که ساختار اجتماعی و فرهنگی دارد، اما تا زمانی که نهایتاً لباس »واقعیت» بپوشد در هالهی خیال باقی خواهد ماند.
از آنجا که عمدهی این جوامع »متن محور» (متن به معنای سنتی »متن» کلمه) باقی میمانند (1-2000) جنسیت، تفاوتهای فرهنگی، قومیت، و نژاد که خود، گروهها و فضاهای اجتماعی جدیدی را پدید میآورند، مغایرت دارند.آنها علاوه بر وابستگیهایشان به تصویر (خیال)، به بیایمانی ما نیز تکیه میکنند.درست همانند دنیای واقعی که افراد و گروهها به دنبال بازتولید، تقویت، و ترویج هویت فرهنگی خود هستند، در فضای مجازی نیز وضع به همین منوال است.بنابراین، این جوامع شکننده و موقتی (گذرا) هستند، و تعاملاتشان را عمدتاً با دقت کمتری ثبت یا مستند می کنند، در عین حال، یک رابطهی دو جانبهای که روز به روز تقویت میشود بین جوامع اینترنتی و جهان واقعی وجود دارد (مثلاً رابطهی متقابل بین تجسمزدایی مجازی و نفوذ در جسم و همچنین رابطه بین تبادل جنسی مجازی و مبدل پوشی را در نظر بگیرید.).
این انسانشناسی فضا و جامعه به لحاظ زمانی بسیار محدود است و بررسی آن صرفاً به حفظ صفحات وب با متن ASCII آنها، تصاویرشان (با فرمت های gifs, jpegs, pangs)، صداهایشان، و نمودهای واقعی مجازی آنها بستگی ندارد.بلکه مستلزم رابطه بین فضا، بافت، و خیال است.این کل مطلب درخصوص »متن» در معنای عام آن است.در پژوهش درخصوص مسأله ای مرتبط با بررسی مخاطب در فضای تلویزیون، ویرجینیا نایتینگل میگوید متن را نمیتوان از تصویری که مخاطب از آن میسازد جدا کرد (1996).وی یادآوری میکند که تأکید بر بافت از سوی متخصصان الکترونیک چیز جدیدی در مطالعات مربوطه به اطلاعات یا جامعه نیست.مالینویسکی ، انسانشناس تکوینی از مطالعه Trobriand Islanders نتیجه گیری می کند که نه تنها متن، بلکه بافت، کل ماهیت عملکرد و مالکیت خصوصی آن، همگی در معنای آن مؤثرند (1954). مطالعات مربوط به اینترنت و خاصه وب، اتاق های چت، و MUDها همین نتیجه را برای ما در پی خواهد داشت: اگر ما بخواهیم این فضاها و اطلاعات مربوط به آنها را بازسازی کنیم و در آینده آنها را بهتر دریابیم نمیتوانیم آنها را از کاربرد و کاربرانشان جدا کنیم.
فضاهای مجازی، مانند فضاهای واقعی اشان، از نظامهای ارزشی، معانی، استانداردها، و رفتارهای مشترکی برخوردارند.آنجا که افراد به یک معنا با جامعه درگیرند-چه مجازی و چه واقعی-با مکانیزمهایی ارتباط دارند که آن جامعه و هویت جمعی آنها را حفظ میکنند.معنای مکان و تعلق از طریق تکامل دستورالعملها و پروتوکلهای مربوط به رفتار و روشهای تقویت آنها، تثبیت میشود.به عبارت دیگر، جوامع حول اعمال، قوانین، و نمادهایی که افراد آنها را یاد میگیرند، پیروی میکنند (یا حتی انکار می کنند)، و میتوانند آنها را بازشناسی کنند قوام مییابد. این اعمال، قوانین، و نمادها سبب شناسایی آسانتر بیگانگان نیز میشوند.جوامع مجازی نیز مانند جوامع واقعی، اغلب منحصر به فرد و حتی منزوی هستند.به گزارش کورتیس از پژوهشی در مودر »زندگی در MUD»، مشارکت کنندگان به تدریج به اجماعی در مورد یک زبان مشترک (خصوصی) درخصوص استانداردهای مناسب رفتاری، و نقشهای اجتماعی رسیدند (1996).سایر پژوهش ها درخصوص فضای مجازی نیز به نتایج مشابه ایی رسیده اند. یکی از دلایلی که نشان می دهد ارتباطات تحت کنترل قوانین خاصی قرار دارد آن است که اغلب این جوامع بر نوعی اعتماد حساس و شکننده استوارند، که خود ارتباط تنگاتنگی با تصویر (خیال) دارند.در واقع میتوان گفت که دستاوردهای این جوامع مجازی متنی را پدید میآورند که ما را قادر میسازد تا این جوامع و تجربیات فضای مجازی را بهتر درک کنیم.چالش در نحوه مستندسازی آنهاست.اقدامات لازم:
1. تمام بافت را آن سان درک کنیم که بتوانیم به طور مجازی یا واقعی این جوامع را بازسازی کنیم؛
2. عکسهایی تهیه کنیم که آیندگان از روی آنها بتوانند »تصویری از فضاهای مجازی بسازند»؛ یا،
3. یک رشته جدید یا یک قومنگاری وب محور را درست کنیم و از طریق روشهای انسانشناسانه آن را تقویت کنیم.
از طریق بررسی ساختار بنیادین اینترنت دریافتیم که نگهداری اطلاعات مستلزم رویکردی چند بعدی است؛ مکانیزم ها باید طوری طراحی شوند که از طریق آن ها بتوان محتوای وب را گزینش و ذخیره نمود.و دلیل نیاز به راه کارهایی نظیر مطالعات قوم نگارانه تسهیل مستندسازی فرایندهای اینترنتی و فضای اجتماعی است که اینترنت پدید می آورد.حفظ اطلاعات اینترنت مستلزم عملکرد کتابداران و آرشیوپردازان و در صورت لزوم همکاری این دو است.