فرهنگ رسانه

فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی

فرهنگ رسانه

فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی

عکاسیِ خبریِ اخلاقی در عصر تاریکخانه‌های الکترونیک

 

*

 نوشتة نیگل واربرتون - ترجمة اسماعیل یزدان‌پور *

 این مقاله در شصت و ششمین شماره فصلنامه رسانه ( تابستان 1385) چاپ شده است.

رنه دکارت در بخش شکاکانة تأملات خود، امکان برانگیخته شدن همة تجربه‌ها توسط یک جن فریبکار کوچک را بررسی می‌کند: «فکر می‌کنم همة آسمانها، هوا، زمین، رنگها، اشکال، اصوات، و همة اشیاء بیرونی که می‌بینیم، خیالات و فریبهایی هستند که او در ما برانگیخته است». این جن فریبکار ورودی‌های حواس دکارت را دستکاری می‌کند و حس ارتباط مستقیم با واقعیت را به او القاء می‌کند. اگر دکارت با واقعیت تماس مستقیمی می‌داشت هم چنین تجربه‌هایی را حس می‌کرد؛ اما این تجربه‌ها کار یک جن است.
آن جن فریبکار، همتای مدرن خود را در روزنامه‌نگار یا ویراستار عکسی می‌یابد که از فنآوری‌های جدید الکترونیکی برای دستکاری در تصاویر پیش روی بینندة اخبار تصویری استفاده می‌کند. فنآوری‌های پیچیدة رایانه‌ای که یک تصویر را به‌ مجموعه‌ای قابل کنترل از نقاط و پیکسل‌ها تبدیل می‌کند، امکان دستکاری غیرقابل ردیابی و غیرقابل تشخیص را برای افراد فراهم می‌آورد. در چند دقیقه می‌توان دو یا چند تصویر را به‌گونه‌ای با هم ترکیب کرد که برای مثال، جان میجر را دست بر شانة تونی بلر نشان دهد، در حالی که در واقع، هر یک از آنها در گوشه‌ای از اتاق ایستاده‌اند. یا همان‌طور که رخ داده است، می‌توان دو هرم باستانی مصر را به‌گونه‌ای به هم نزدیک کرد که برای چاپ در روی جلد نشریة نشنال جئوگرافیک مناسب باشد. جزئیات نامربوط را می‌توان بدون باقی گذاشتن اثری، برداشت و جزئیات جدید را می‌توان از عکسهای دیگر انتقال داد. در عکاسی از مدلهای لباس، دستکاری در عکس الگوها، روشی رایج شده است: مردمکهای چشم بزرگ‌تر می‌شوند و یا پاها کشیده‌تر می‌شوند. دیگر نمی‌توان به تصاویر اعتماد کرد.
شاید تنها راهبرد عقلانی به هنگام مواجهه با عکس و تصویر، آن باشد که هر تصویر پیش روی خود را کاذب بدانیم، مگر آن که نسبت به صدق آن یقین داشته باشیم. شواهد زیادی داریم که ویراستار فریبکار میل زیادی به دروغ گفتن دارد. همة پیش‌فرضهایی که عکسهای خبری را صادق می‌داند و منشأ تاریخی شناخت عکسها به عنوان سند معتبر بوده است، با این فریبکاری بر‌باد می‌رود.
عکاسی، در روزنامه و نشریات نقش سنتی برجسته‌ای داشته و شواهد و مدارک به‌یاد ماندنی برای متن کنار خود فراهم کرده است؛ برای مثال، عکاسی جنگ خیلی بیشتر و بهتر از دیگر مطبوعات توانسته است هراسها، تلاشها، و رشادتها را انتقال دهد. جنگ ویتنام در حافظة بسیاری از ما مجموعه‌ای از تصاویر است که بر رخدادهای خاص دلالت می‌کند؛ این تصاویر در عین انتقال حس از دست رفتن زندگی، شکلی از خشونت را هم بازنمایی می‌کند. تصویر مالکوم براون از اعتراض راهب بودایی، تصویر ادی آدام از افسر پلیسی در سایگون که مغز سرباز ویت‌گنگ را نشانه گرفته است، و البته تصویر فراموش ناشدنی هوی کونگ اوت از دختری که لباسش با ]بمب[ ناپالم سوخته بود و به سوی دوربین می‌دوید. اثر این تصاویر به وثوق استنادی آنها بر ابژة خویش بستگی دارد. این تصاویر، بدون ارتباط علّی با رخدادهای واقعی، چیزی بیش از تبلیغات مصنوعی رسانه‌ای نبوده و تبدیل به مدرک عینی واقعیت نمی‌شود. خوانندگان نشریات و روزنامه‌هایی که این تصاویر در آنها درج شده است، به‌درستی آنها را عکسی از واقعیت دانسته که نمایی از رویداد اتفاقی را نشان می‌دهد. به این ترتیب، تفسیر عکسهای خبری بر اعتماد استوار بود: اعتماد به این که عکاس با مراجعه به ویراستار، به تحریف واقعیت نپرداخته است.
حال، در عصر تاریکخانه‌های الکترونیکی، نظاره‌گر آگاه یک تصویر باید نسبت به منبع خبر شک داشته باشد یا حتی بپذیرد که تعهدات پیشین عکاسی مبتنی بر کلیشه‌های منسوخی بوده که دیگر پذیرفتنی نیست و دوربین هم می‌تواند دروغ بگوید. به‌بیانی دیگر، از امروز، عکاسیِ خبری مرده است. نظریه‌پردازانی همچون ویلیام میچل بر این باورند که به‌سوی دوران پساتصویرنگاری در حال حرکتیم. تا خوانندگان عادی روزنامه‌ها به این موضوع پی‌ببرند، مدتی طول می‌کشد. شاید هم این بخشی از قصه باشد.
اما این نگرش بدبینانه درست نیست. این نگرش، بر اسطورة ماهیت عکاسیِ خبری و مدارک و شواهدی که به‌دست می‌دهد و نسبت آن با مدارک و شواهدی که پیش از این به‌دست می‌داد مبتنی است. خط خوشبینانه‌تری که می‌توان پیشنهاد کرد مبتنی بر این نظر است که فنآوری‌های جدید باید تصویر‌نگاران و ویراستاران تصویر را نسبت به پیامدهای اخلاقی رویه‌های خود آگاه‌تر سازد. انقلاب الکترونیکی به جای اعلام مرگ عکاسیِ خبری و به‌ویژه عکاسیِ خبری اخلاقی، می‌تواند محرک و کاتالیزور خوبی برای حیات مجدد آن باشد.

آیا عکاسی جدید با قدیم تفاوت دارد؟
ادعای حرکت به سوی دوران پسا عکاسی، مبتنی بر این ایده است که عکاسی الکترونیک با اسلاف نوری‌ ـ‌ شیمیایی خود تفاوتهای بنیادین دارد. چنین استدلال می‌شود که با ظهور فنآوری‌های عکاسی جدید، رابطة جدیدی میان ابژه، تصویر و بیننده برقرار شده است و بر این اساس باید آداب و رسوم پیرامون تولید تصاویر و دریافت آن را تغییر داد. از جمله مشخصه‌هایی که عکاسی جدید را از قدیم متمایز می‌کند، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1) دستکاری ساده. در حالی که در طول تاریخ امکانات محدودی برای دستکاری در مراحل مختلف تصویر وجود داشته است، تسهیلات تاریکخانه‌های الکترونیک امکانات بی‌نظیری را برای دستکاری در تصویر فراهم آورده ‌است. به عنوان مثال، برای تولید تصویر قانع‌کننده‌ای از یک خطای هَند (Hand) توسط بازیگری خاص در فوتبال، با استفاده از ابزارهای نوری و شیمیایی، باید مهارتهای حرفه‌ای زیادی داشته باشید. راه دیگر تولید چنین تصویری، استفاده از «اِربراش» است که باز هم نیاز به مهارت و تخصص زیادی دارد. اما این دستکاری و تغییر در تصاویر با استفاده از امکانات رایانه ای حتی برای آماتورها بسیار ساده است. شاید بتوان این کار را در چند دقیقه انجام داد. یکی از پیامدهای این امر آن است که هرکسی که به ماشینها و نرم افزارهای مربوط دسترسی دارد، می‌تواند این تغییر را تحقق بخشد.
2) ردیابی ناممکن. دو وجه دارد. اول راههای دستکاری الکترونیکی در یک تصویر غیر قابل ردیابی است. «کولاژ» یکی از امکانات جدیدی است که با ابزارهای جدید ممکن شده است و ابزارهای قدیمی چنین امکانی را به این خوبی ارائه نمی‌دادند. در مثال بالا هیچ مدرکی برای جابه‌جاییِ جای توپ وجود نخواهد داشت. دوم، در تاریکخانه‌های الکترونیک چیزی برای تعیین دقت و اصالت نتیجة‌ نهایی وجود ندارد. در صورتهای سنتی عکاسی، نگاتیو یکی از میزانهای دقیق برای سنجش دستکاریهای بعدی بود. دوربینهای ویدئویی و دیجیتال جدید نیازی به چنین چیزهایی ندارند. یک فایل تصویری ویرایش شده نیازی به اعلام ویرایش شدن ندارد و تصویر اولیه را می‌توان به راحتی پاک کرد. از این رو، کسی که در پی اثبات ویرایش شدن یک تصویر دیجیتالی باشد، کار دشواری در پیش دارد.
3) تغییر از آنالوگ به دیجیتال. تصاویر سنتی نسبت به دال خود رابطه‌ای آنالوگ دارند: هر تغییر و واریاسیون در نگاتیو تصویر عملکردی بازنمایانه دارد. تصاویر جدید، دیجیتال هستند و این یعنی آنها به راحتی باز‌تولید می‌شوند، چرا که هر نقطه و پیکسل تصویر را می‌توان دوباره ترسیم کرد. قابلیت بازتولیدی کامل، در عرصة عکاسی پدیده‌ای جدید است؛ با آن که عکاسی قدیم از همان ابتدای ظهورش به خاطر بازتولیدپذیری ذاتی مورد استقبال قرار گرفت. البته بررسی و بحث دربارة این جنبه از عکاسی، موضوع این مقاله نیست.
4) قابلیت انتقال: فنآوری جدید امکان انتقال الکترونیکی تصاویر تولید شده را بدون از دست دادن کیفیت فراهم‌ می‌آورد. این امکان پیامدهای مهمی برای کار تصویر نگاری دارد، اما از موضوع بحث خارج است.
در میان چهار مشخصة عکاسی جدید که در بالا اشاره شد، تنها مشخصة اول و دوم، سهولت و عدم امکان ردیابی دستکاری، با مسئله حقیقت عکاسی ارتباط دارند. باید خاطر نشان ساخت که هیچ یک از این مشخصه‌ها تفاوت نوعی با عکاسی سنتی ندارد و تفاوتها بیشتر بر حسب درجه است. هر چیزی که در عکاسی جدید به عنوان دستکاری مطرح است، در عکاسی سنتی هم معادل داشته‌است. متخصصان ماهر، با استفاده از همان ابزارها و فنون سنتی، توانسته‌اند تصاویر غیر قابل ردیابی مشابهی خلق کنند. به علاوه بیشتر فریبکاریهای مشهور در حوزه عکاسی ، خارج از تاریکخانه رخ داده‌است. برای مثال، می‌توان «پری‌ها» اثر کاتینگلی را به یادآورد که متخصصان را برای بیش از نیم قرن فریب داد. یا تصویر «سرباز جمهوری‌خواه در لحظه مرگ» اثر کاپا که اصالت آن بارها مورد سوال واقع شده اما هیچ‌گاه بر اساس دستکاری غیر قانونی در تصویر بازخواست نشد. فنآوری جدید تنها به کارهای عکاسیِ خبری سرعت می‌بخشد. از این منظر میان امکاناتی که فنآوری‌های جدید فراهم‌ساخته و امکانات همیشگی فنآوری‌های نوری‌ ـ ‌شیمیایی هیچ تفاوت کیفی قابل توجهی وجود ندارد.

اخلاق عکاسیِ خبری جدید
به‌این ترتیب، مسئلة اصلی، اخلاق روزنامه‌نگاری عمومی است و نیازی به محدود کردن بحث به عکاسیِ خبری دیجیتال و الکترونیک نیست. برای پرداختن به مسائل اصلی اخلاق عکاسیِ خبری ، لازم است آداب و رسوم عکاسیِ خبری بررسی شود. بدیهی است که عکس و عکاسی را می‌توان برای مقاصد متنوعی به‌کار برد. در اینجا، بر عکاسی خبری، و به‌ویژه بر کاربرد عکس به‌عنوان یک مدرک برای وقوع یک حادثه تمرکز می‌کنیم. دغدغة اصلی من، مسئلة موضوع تصاویر یا نسبت تصاویر خبری با نقض حریم خصوصی مقامات رسمی نیست بلکه می‌خواهم به پرسشهای اخلاقی پیرامون چگونگی ساخت تصویر نهایی بپردازم و دریابم که آیا بینندگان تصویر را دربارة نحوة تولید تصویر فریب می‌دهند یا نه؟
سناریوی زیر را در ذهن خود مجسم کنید: سر راه خود به‌سمت محل کار، روزنامة صبح را می‌خرید. در صفحة اول، تصویری از یکی از اعضای خانوادة سلطنتی قرار گرفته است. یک شاهزادة ازدواج کرده که با لباس شنا در کنار محافظ شخصی خود در ساحل دریا دراز کشیده است. تصویر به‌هیچ وجه مبهم نیست. می‌توان چهرة افراد را تشخیص داد و همچنین کاری که انجام می‌دهند. هیچ توصیف معصومانه‌ای نمی‌تواند توجیه‌گر مسئله باشد. خود تصویر، مدرکی بر انجام عمل است. عکس به ما مدرکی ارائه می‌دهد، یا حداقل این امر را بدیهی می‌دانیم چرا که آگاهانه یا غیرارادی، آداب و رسوم پیرامون استفاده از تصویر در رسانه‌های خبری را پذیرفته‌ایم و رعایت می‌کنیم. می‌پنداریم که تصویر پیش روی ما تصویر همان کسی است که در زیرنویس اعلام شده است؛ می‌پنداریم که آن چیزی که تصویر روایت می‌کند در واقع رخ داده است؛ می‌پنداریم که تصویر پیش روی ما یک عکس است و نه یک نقاشی خیالی که با مهارت کشیده شده است. شاید پیرامون ارتباط تصویر ارائه شده با رخدادهای واقعی ساحل دریا به شک برسیم اما در مقام خوانندگان روزنامه‌ای که با آداب و رسوم عکاسیِ خبری آشنایی کامل داریم، و با آنها بزرگ شده‌ایم، چیزی جز یک تصویر مستند در کنار یک رویداد خبری انتظار نداریم. عکس روزنامه به ما نوع ویژه‌ای از مدرک را ارائه می‌دهد که بر وقوع آن رخداد دلالت دارد.
حال به‌چگونگی ساخت تصویر توجه کنید. عکاس با دوربین خود از درختی بالا رفت و چند ساعتی در کمین نشست تا زوج مورد نظر ظاهر شدند. آنچه او از لنز دوربین خود می‌دید برایش سخت باورنکردنی بود. یک حلقه فیلم خالی کرد و پایین خزید تا عکسها را ظاهر کند با این احساس که حقوق یک سال خود را به‌دست آورده است. در اتاق کار خود، با ناامیدی دریافت که به خاطر یک اشکال فنی، تنها نیمی از حلقة فیلم سالم گرفته شده است و هیچ‌یک از عکسهای خوب قابل چاپ نیست. اما همه چیز نابود نشده است؛ او تصاویر سالم را اسکن و وارد رایانة خود کرد و بعد از نیم ساعتی، تصویری ترکیبی ساخته بود که کم یا بیش، آن صحنه‌ای را که از لنز دوربین خود دیده بود نشان می‌داد. او برای کار خود توجیهات خاص خودش را داشت و بر این باور بود که تصویر نهایی، تفاوتهای قابل توجهی با حقیقت ندارد و چیزی بهتر از نشان دادن حقیقت با این تصاویر شگرف نیست.
او تصویر را از طریق پست الکترونیک برای ویراستارعکس روزنامة خود فرستاد؛ همان کسی که تصمیم گرفت آن را در جای عنوان اول خبری درج کند. ویراستارعکس با عکاس تماس می‌گیرد تا اطمینان حاصل کند که تصویر ساختگی نیست. از عکاس می‌پرسد که آیا تصویر ارسال شده اصل رویداد را بازنمایی می‌کند؟ عکاس صادقانه بیان می‌دارد که چنین است. به‌این‌ترتیب، صبح روز بعد، تصویر مذکور در صفحة اول روزنامه درج شد. هیچ‌یک از خوانندگان روزنامه از نحوة ساخت تصویر آگاهی نداشتند، خود ویراستار تصویر روزنامه هم بی‌خبر بود. آنها بر این پندار بودند که تصویر موجود، تصویری مستند است. به‌همین خاطر، تصویر مذکور به‌عنوان مدرکی برای رفتار سوء شاهزاده تلقی شد.
جدای از مسائل نقض حریم خصوصی، آیا عکاس در کار خود اشتباهی مرتکب شده است؟ بی‌شک پاسخ مثبت است. حداقل سه دلیل برای این مدعا وجود دارد:
1. عکسی که او برای روزنامه ارسال کرده است، یک مدرک تصویری برای کنش مورد گزارش نیست.
2. عکاس پیرامون چگونگی ساخت تصویر فریبکاری کرده است.
3. فریب او گامی در جهت شیب لغزانی است که می‌تواند به نابودی کل عکاسی خبری بینجامد.
هر یک از این دلایل را به‌ترتیب بررسی می‌کنیم:

مدارک تصویری
عکس و تصویر ثابت را به‌خاطر روابط و پیوندهای علّی، قابل ردیابی و مستقیمی که با واقعیت دارد، می‌توان مدرک خوبی برای شاخصهایش دانست ـ به‌بیانی دیگر، همان چیزی که در برابر لنز قرار داشت و نشان خود را بر فیلم حساس در برابر نور گذاشت. عکسهای متحرک اطلاعات بیشتر و دسترس‌پذیرتری نسبت به تصاویر ثابت ارائه می دهند. برخی زوایای بیشتر تصاویر ثابت مبهم یا نامعین است. اگر از شرایط گرفتن عکس، اسناد و اطلاعات بیرونی دیگری در دسترس باشد، می‌توان به واقعیت همة اطلاعات موجود در عکس پی برد.
برای مثال، فنآوری تهیة عکس از لحظة برد در مسابقة دو 100 متر المپیک را در نظر آورید؛ می‌توان گفت چه کسی اول از خط پایان گذشت، فقط باید اطمینان حاصل کرد که زاویة دوربین اشتباه نیست. همچنین باید بدانیم که چه کسی در کدام خط قرار دارد. عکسهای هوایی به تهیة نقشه کمک می‌کنند، مشروط بر آن که ارتفاع گرفتن عکس و واپیچیدگیهای ناشی از شرایط جوی و غیره معلوم باشد. تصاویر اشعة ایکس و مافوق صوت اطلاعات قابل اطمینانی را در خصوص وضعیت استخوانها، جنین، و اندامهای داخلی بدن ارائه می‌دهد، اما نیاز به تفسیر متخصصان دارد و باید در شرایط ویژه تهیه شود. در هر مورد تصویری ایجاد شده است و هر تصویر نشانی از علتهای خود دارد. اطلاعات موجود در این نشانها را چنان می‌خوانیم که گویا به اصل شیء می‌نگریم. اما در برخی از موارد بالا، ظاهر تصویر می‌تواند گمراه کننده باشد، به‌همین خاطر به اطلاعات واقعیت بنیاد دیگر تکیه می‌کنیم و با استفاده از این اطلاعات و روشهای بیرونی علتهای احتمالی ظاهر تصویر را تخمین می‌زنیم.
البته، بسیاری از کاربردهای تصویر در روزنامه‌نگاری با کاربردهای اطلاعاتی فوق تفاوتهای بنیادین دارد. همیشه بیننده اطلاعات دقیقی پیرامون شرایط تهیة عکس روزنامه‌ای ندارد. اطلاعات حداقلی در زیرنویسها، متن همراه، و غیره وجود دارد یا از طریق بافتهای پیرامونی القاء می‌شود. این نکته را می‌توان به‌خوبی در یک مثال مشهور فرانسوی مشاهده کرد. روبر دوسنو از زن جوانی در یک کافه در خیابان سن عکس گرفت که لیوانی مشروب در دست داشت و کنار مرد مسنی نشسته بود. هدف از گرفتن این عکس، انتشار آن در جزوه‌ای پیرامون مضرات مشروبات الکلی بود؛ بعد همین عکس در نشریة لوپوئن منتشر شد و زیر آن نوشته شده بود: «فحشا در شانزه‌لیزه». در هر دو مورد، تصویر درست به‌نظر می‌رسید: هیچ ویژگی خاصی در تصویر، راه را برای دو شرح عکس نمی‌بست. اما، در هر دو مورد، شرح عکسها گمراه کننده بودند. هیچ‌یک از دو فرد حاضر در تصویر الکلی نبودند، و هیچ‌یک از آنها رابطه‌ای با فحشا نداشتند. بینندگان و خوانندگان این تصویر نتوانسته بودند این اطلاعات واقعی را از خود تصویر دریابند.
عکسهای روزنامه‌ای به دنبال سه جنبة مرتبط با یکدیگر پیدا می‌کنند.
1. چیستی آنها، به این معنا که چه چیز آنها را ایجاد کرده است.
2. در ظاهر چه منشأ و اصلی دارند.
3. چگونه در یک بافت و بستر خاص به کار رفته‌اند.
خوانایی عکاسی مستند به نسبت اعتماد به عکاس یا ویراستار عکس بستگی دارد؛ در مورد عکاسیِ خبری ، بیننده نسبت به شیوة تهیه و تولید عکس و ابژة نشان داده شده، اعتماد دارد. بافت ارائه شده به صورت مستقیم ـ از طریق شرح عکس، متن همراه، و غیره ـ یا غیرمستقیم ـ‌ از طریق قواعد ضمنی ‌ـ راهی را برای تفسیر تصویر پیشنهاد می‌کند. در بیشتر موارد، برای تشخیص آن که عکس با بافت ارائه شده همخوانی دارد یا نه، هیچ نشانه و کلیدی وجود ندارد. برای مثال، همان‌طور که در رابطه با عکس کاپا از سرباز جمهوری‌خواه بیان شد، برای اثبات این که سرباز حاضر در عکس سربازی در حال مرگ است و برای مثال خسته از عملیات آموزشی نیست، نیاز به شواهد بیرونی است. به‌این ترتیب، به صداقت ارائه دهنده و به شواهد اتفاقی در دسترس، اعتماد داریم.
در موردِ فرضیِ تصاویر شاهزاده، تصویری که عکاس ارائه کرد، مدرک مستقیمی از رویداد نبود. تصویری که او گرفته بود تصویری اطلاعاتی از رویداد نشان داده شده نبود ـ گرچه اگر اطلاعات کافی پیرامون شیوة ساخت تصویر وجود داشته باشد، بی‌شک می‌توان اطلاعات و جزئیات فراوانی را برای تصویر اصلی تخمین زد. تصویر مذکور، تصویری مستند هم نبود چرا که بخشی از آن ساخته شده بود. ارزش این تصویر به عنوان یک مدرک، معادل تصویری است که یک هنرمند با استفاده از حافظه ترسیم می‌کند. تصویر مذکور بیشتر ارزش تصویرگری دارد که خود را دارای ارزش استنادی جلوه می‌دهد: در واقع این تصویر فریب‌دهنده و شبه‌مستند است.

فریب
آزار‌دهنده‌ترین چیزی که وجود دارد، آن است که بیننده «فریفته» ‌شود. شاید اصل خبر رابطة میان شاهزاده و محافظش، فریب نباشد، اما شیوة ساخت تصویر بر اساس فریب بوده است. از این‌رو، نوع مدرکی که ارائه شده ساختگی است. بافت و زمینة ارائة تصویر، به صورت ضمنی این حس را به خواننده انتقال می‌دهد که قواعد و پیمانهای مرسوم در عکاسی مستند، رعایت شده است. اما در واقع چنین نیست. در طول زمان، مجموعه‌ای قواعد و پیمانهای نانوشته پیرامون عکاسی و تصویربرداری شکل گرفته است. بی‌شک، خوانندگان روزنامه‌ها بر این باورند که عکسهای موجود در حاشیة اخبار روزنامه، ارزشی بیش از تصویرهای تزئینی دارند. آنها تفسیری از رویداد نیستند؛ بلکه اثر مستقیمی از واقعیتی که نشان می‌دهند را در خود دارند. به بیانی دیگر، اگر تصویری از شاهزاده و محافظش به عنوان بخشی از عنوان خبری ارائه شود، به صورتی طبیعی، خوانندگان احساس خواهند کرد که در برابر خود تصویری مستند دارند؛ تصویری که با عکس‌برداری از صحنه‌ای که در خود تصویر دیده می‌شود، تهیه شده است. آشکار است که بسیاری از تصاویر امکان متفاوت نشان دادن واقعیت و گمراه کردن را دارند. به همین خاطر، بخشی از کار ویراستار عکس آن است که عکسی را انتخاب کند که کمترین ابهام را داشته باشد یا حداقل در مسائل اساسی، گمراه کننده نباشد. اگرعکسی مستند از شاهزاده‌ای خاص در حال انجام کاری را ارائه می‌دهید، در این صورت، باید آن کاری که او انجام می‌دهد، در جریان ساخت تصویر، نقش مستقیمی داشته باشد. اگر برای انتقال خبر یا پیام از تصویر مشابهی استفاده کردید، در این صورت تصویر شما بیش و پیش از آن که مستند باشد، نقش تصویرگری و مصّورسازی خواهد داشت.
مصورسازی صوری پذیرفتی است، به‌شرط آن که این موضوع، به صورت ضمنی در خود متن، یا با تصریح در زیرنویس، اعلام شود. برای بسیاری از مردم، عکس هواپیمایی جنگی، مربوط به جنگ جهانی دوم که در کرة ماه سقوط کرده است، باور کردنی نیست. تیتر نشریة «ساندی اسپورت» 24 آوریل 1988 چنین بود: «لاشة بمب‌افکن جنگ جهانی دوم در کرة ماه پیدا شد.» و عکسی که ارائه شده بود هم به همین نسبت ناپذیرفتنی بود. اگر این گزارش و تصویر همراه آن در ساندی اسپورت درج نمی‌شد و در عوض در روزنامة معتبرتری همچون ایندیپندنت منعکس می‌شد، باز هم غیرقابل باور بود. تصویر خود را با ماهیتی تزئینی آشکار می‌کند، چرا که رخدادی که حادث شده، فقط در عکس، رخ داده است. به همین خاطر، بحث پیرامون نحوة ساخت عکس، که با روشهای سنتی و ترکیبی ساخته شده است یا با روشهای ویرایش رایانه‌ای تصویر، مطرح می‌شود. اما، تصویر شاهزاده و محافظ، در هر جایی که انتشار یابد، انتظارات متفاوتی را برمی‌انگیزد: این تصویر رویدادی را نشان می‌دهد که حدوث آن به‌لحاظ عقلی ناممکن نیست. فریب در ارائة این‌گونه اخبار، نیاز به توجه بیشتری دارد: شکلی از دروغ، در خصوص نوع مدرک تصویری ارائه شده.
عکاس خبری مثال من، به‌طور عمد، ویراستار تصویر و به‌یک معنا، عموم خوانندگان را در خصوص ماهیت تصویر فریب داد. چیزی که در ظاهر، تصویری مستند از رخداد است، تنها تصویری تزئینی در کنار خبر است. تصویر مذکور، کولاژی تصویری و شبه‌مستند است. شاید عکاس خبری بپرسد «خوب که چه؟ حقیقت مهم‌تری را آشکار کرده‌ام. من اگر دروغ هم گفته باشم، مصلحتی بوده، توانسته‌ام با این دروغ کوچک حقیقت مهمی را آشکار کنم.»
او به این نکته اشاره می‌کند که رابطة تصویر با واقعیت در عکسی که او منتشر کرده، شاید رابطة مستقیمی نبوده باشد. اما، توانسته آن چیزی را که در واقعیت رخ داده انتقال دهد. شاید جزئیات دقیق وضعیت افراد محو شده باشد؛ اما این جزئیات از ذهن هر شاهد و بیننده‌ای هم می‌تواند پاک شده باشد؛ خود عکاس هم برای بازسازی تصویری که از حلقة فیلمش پاک شده بود، از همة توان خود بهره برده است. عکس حقایق مهمی را آشکار کرده است. در چنین مواردی، این حقیقت است که بیشترین اهمیت را دارد.
به‌علاوه، بخشهایی از عکس رابطة علّی مستقیمی با وضعیت ترسیم شده دارد؛ برای مثال، در این صحنه فرد بازیگری وجود ندارد و به همین خاطر مشخصات فراوانی از افراد، مانند لباس، مدل مو، و غیره، در تصویر نهایی حفظ شده است. به بیانی دیگر، بخشهای مهمی از این تصویر، با مدارک تصویری سنتی همخوانی دارد. به‌این ترتیب، برخی پیوندهای علّی مستقیم و برخی پیوندهای علّی غیرمستقیم میان مردم و رخدادهای ترسیم شده و مردم و رخدادهای واقعی وجود دارد، به‌گونه‌ای که به جز چند مورد کوچک و جزئی، کلیت رخداد بازنمایی شده است.
به‌علاوه، تقاضای اطلاعاتی دقیق‌تر از این، به‌نظر عاقلانه نمی‌رسد. همان‌طور که در مطبوعات چاپی حدی از ویرایش بیانات شفاهی مجاز است و حتی مورد تشویق قرار می‌گیرد. برای مثال، اگر سخنگویی دودل به هنگام ارائة گزارشی رسمی حروف و صداهای «اِ» و «م» را بسیار تکرار کند، کسی از ویراستاری که این حروف و صداها را حذف کرده است، بازخواست نمی‌کند. چیزی که در مطبوعات چاپی حائز اهمیت است آن است که محتوای گفته‌ها در جریان منظم‌ کردن آن بر هم نخورد. اکثر روزنامه‌خوانها، خواستار متن کامل و کلمه به کلمة سخنرانیها و سخنان شفاهی نیستند. پس چرا باید نگران رابطة مستقیم عکس با رخدادی بود که در واقعیت حادث می‌شود؟
این شکل از پاسخ، ریشه در عدم فهم قواعد استفاده از عکسهای خبری و پیامدهای تغییر این قواعد دارد. یکی از این اسلوب و رسوم، تساهل در برابر فریبهای کوچک در جهت ساخت تصویری پذیرفتنی است؛ تنظیم کنتراستها، برجسته‌سازی جزئیات مهم، و قیچی کردن اطلاعات اضافی، امری پذیرفته شده است. اما، این روشها در برابر هر عمل برهم‌زنندة نسبت میان واقعیت و تصویر در ذهن خواننده، مقاومت می‌کنند.
جدای از مسائل انسجام فردی و حرفه‌ای، موردی از فریبهایی از این دست که اجازة چاپ و انتشار می‌یابد، در جهت تخریب اعتماد عمومی نسبت به آداب و رسوم عکاسی خبری عمل می‌کند. همیشه با صورت کلی این نوع دروغ برخوردی صورت گرفته است. برای مثال جی‌. وارنوک فیلسوف اخلاق برخوردی از این دست دارد:

به‌بیانی، می‌توان گفت که دامن زدن به عقاید نادرست به‌تنهایی مخرب نیست، بلکه نسل‌های شکاکی که به دنبال القاء چنین عقایدی پدید می‌آیند اثر تخریبی اصلی را در خود دارد. چرا که این کار باعث تخریب اعتماد می‌شود؛ و وقتی اعتماد از میان برداشته شد، همة تلاشهای گروهی که یک فرد می‌تواند در آن مشارکت داشته باشد، با شکست مواجه می‌شود.

به‌بیانی دیگر، آن چیزی که در مورد دروغ‌گویی اهمیت دارد، محدود به ارسال اطلاعات غلط به مردم نیست. مسئلة اصلی آن است که اعتمادی که برای همکاری و ارتباط لازم است، از بین می‌رود. با کاربرد این رویکرد به عکاسی خبری، به این نتیجه می‌رسیم که خطایی که عکاس ما مرتکب شد، آن است که او به این تخریب اعتماد کمک و راههای امکان ارتباط تصویری را مسدود کرد. اگر اعتماد در این حوزه از بین برود، دیگر نیازی به اعزام عکاسان برای گرفتن عکسهای خبری نیست. در عوض کافی است مخزنی از عکس و یک رایانه در اختیار آنها قرار دهید تا آنها بتوانند تصاویر به‌ظاهر پذیرفتنی خوبی برای درج در کنار عناوین مختلف خبری ارائه دهند.

شیب لغزان؟
تساهل در برابر فریبهای کوچک، در جهت نمایش حقیقت، اولین گام در مسیر لغزانی است که به عدم توجه کامل به خود حقیقت منتهی می‌شود. اگر به افراد اجازة دستکاری در تصاویر را بدون اطلاع بینندگان بدهید طولی نخواهد کشید که عکاسان خود به اختراع و ساخت واقعیت بپردازند. همچون دیگر استدلالهای لغزان، با شیبی مواجه خواهیم بود و تکرار این جمله که «فقط همین یک گام، و تمام». البته همچون دیگر استدلالهای لغزان، به سادگی می‌توانیم دریابیم و اعلام کنیم که چه مقدار از سطح به پایین لغزیده‌ایم. اما در مورد فریبهای عکاسی، از آنجا که به راحتی قابل تشخیص نیستند، دشوار است که بتوان میزان و درجة فریب را تعیین کرد. با این استدلال می‌توان حتی قضایای کوچک را از گام برداشتن در جهت شیب برحذر داشت.

چرا آداب و رسوم؟
حال باید پرسید چرا برای ارائة عکسها، نیاز به آداب و رسومی و قواعدی داریم که ما را ملزم به وفاداری به واقعیت می‌کند؟ چرا نمی‌توان بهترین عکسها را برای عناوین خبری برگزید؟ به بیانی دیگر، چرا نمی‌توان تابلویی زنده را برپا کرد و از آن عکس گرفت؟ ساخت تصویری ترکیبی با استفاده از ابزارهای رایانه‌ای و انتشار آن در صفحة اول روزنامه چه اشکالی دارد؟ هر دو روش‌ می‌تواند به انتقال بصری حقایق کمک کند.
دو استدلال عمده برای اولویت عکسهای مستند بر عکسهای تزئینی وجود دارد. استدلال اول، با تلقی استنادی از عکس ارتباط دارد و استدلال دیگر، به روان‌شناسی نگاه به عکس مربوط است.

عکسهای مستند به عنوان مدرک
عکسهای مستند، مدرک هستند، در حالی که عکسهای تزئینی نمی‌توانند نقش مدرک را بازی کنند. تصاویر تزئینی بیشتر «خاطرات» کاشته شده‌ای هستند که حتی اگر محتوای حقیقی داشته باشند، خاطرات اصیلی نیستند، و این ربطی به واقعیت آنها ندارد. تصاویر خبری اطلاعات فراوانی دارد که تصویربردار نسبت به وجود آنها آگاهی کاملی ندارد. البته، یکی از پاسخهای ممکن به این نکته آن است که بیشتر این اطلاعات خارج از دسترس بینندة معمولی است و برای تفسیر آن، نیاز به اطلاعات پیرامونی فراوانی هست. این امر ثابت می‌کند که عکاسی خبری مستند، چیزی بیش از مدرک ارائه می کند. یکی از ابعاد فزایندة عکاسی خبری آن است که خبر مربوط، نیازی به ترجمه ندارد و به آسانی می‌تواند بعدی جهانی بیابد. اما این بعد جهانی حتی اگر عکس‌ تزئینی هم باشد، امکان‌پذیر است. بعد دیگر عکاسی خبری که به نظر می‌رسد برای فهم تفاوتهای تصویرهای مستند از تصویرهای تزئینی لازم باشد، روان‌شناسی نگاه به تصاویری است که می‌دانیم اثری از واقعیت را در خود دارد.

روان‌شناسی نگاه به آثار
از آنجا که عکاسی مستند در عین آن که عکسی از یک واقعیت است، اثری از آن هم در خود دارد، رابطة علّی معقولی با اصل خود دارد و به همین خاطر در مرتبة آثار قرار می‌گیرد. این امر مساوی با آن است که به‌جای پیراهنی غیر قابل شناسایی، اصل پیراهنی که نلسون در جنگ ترافالگار پوشیده بود را ببینیم. تصاویر خبری، اثری از امر رخ‌داده دارند: رخدادها اثر خود را بر جهان گذاشته‌اند، و این اثر با هدایت یک عکاس خبری باقی مانده است. یکی از واقعیتهای ذهن انسانی آن است که دانش و اطلاع از رابطة مستقیم رخدادها، اثر پیچیده‌ای بر بینندة عکسهای خبری دارد. در اینجا مسئله اصلی، از حیطة اطلاع‌رسانی ساده و اعلام یک رخداد خارج می‌شود، حس در آنجا بودگی به هنگام رخ دادن واقعیت ایجاد می‌شود و این حس ربط چندانی به دقت و جزئیات ریز ندارد.
اگر انتخاب با ما باشد، بیشتر ما ترجیح می‌دهیم به جای دریافت تصویری غیرقابل تشخیص و ساخته شده توسط دستگاههای واقعیت مجازی و انسانهای فریبکار، رابطة مستقیمی با واقعیت داشته باشیم. رابرت نوزیک این مسئله را چنین بیان می‌کند:

وصل شدن به یک ماشین تجربی، ما را محدود به یک واقعیت دست‌ساز می‌کند؛ به جهانی که عمیق‌تر و مهم‌تر از جهان ساختة انسان‌ها نیست. هیچ تماس واقعی با واقعیت‌های اصلی وجود ندارد، حتی اگر بتوان تجربة آن را شبیه‌سازی کرد. برای انسان تماس با اصل واقعیت و سنجش معنای عمیق‌تر، اهمیت دارد.

هارولد ایوانز در زمینة بحث پیرامون عکس‌های گرفته شده از اردوگاه آشویتس یکی از مزایای تماس مستقیم با واقعیت ـ و نه نسخه‌ای خیالی از آن که در ذهن فردی دیگر پرداخته شده است ـ را بیان می‌دارد:

این تصاویر، یکی از مهم‌ترین کوششهای عکاسی خبری است که مرزهای خیال را درمی‌نوردد. این عکسها امر غیرقابل باور را قابل باور می‌کند.

عکاسی خبری در برخی موارد می‌تواند محدودیتهای تخیل ما را هم آشکار سازد. برخی از رخدادها تا وقتی عکس آنها را ندیده‌ایم، خارج از درک ما قرار دارند. البته، این گفته به معنای آن نیست که عکس با چیزی که نشان می‌دهد، رابطة ساده و بی‌مسئله‌ای دارد: عکسها پنجره‌های ساده‌ای به گذشته نیستند. اما، عکسهای خبری و مستند، بهتر از تصویر ثابت، می‌توانند مدرک خاصی را انتقال دهند و ما را در ارتباط بهتری با موضوع خود قرار دهند. و به همین خاطر است که آداب و رسوم مربوط به تهیه و ارائه عکس مستند خبری ارزش حفظ شدن را دارد، حتی اکنون که در عصر تاریکخانه‌های الکترونیک به‌سر می‌بریم.
این مقاله ترجمه یکی از مقالات فصل اول کتاب زیر است:
Communication ethics and Global change, edited by tholmas w,cooper Longman publication, 1989.


* این مقاله در شصت و ششمین شماره فصلنامه رسانه ( تابستان 1385) چاپ شده است.


پی‌نویسها:

1. Rene Descartes, Discourse on Method and the Meditations. trans. F. E. Sutcliffe (Hammondswoth: Penguin Books, 1968), p 100.
2. برای کتاب‌شناسی مفصل موضوع عکاسی دیجیتال مراجعه کنید به:
History of Photography 20 (1996), pp. 336-8.
3. برای جزئیات این مورد و موارد مشابه، مراجعه کنید به:
Fred Ritchin, In Our Own Image (New York: Aperture, 1990).
4. برای شرح کامل و قانع‌کننده‌ای از چگونگی ساخت این تصویر و چگونگی پذیرش اجتماعی آن، مراجعه کنید به مجموعه مقاله‌های جفری کراولی در نشریة عکاسی بریتیش از 24 دسامبر 1982 تا 8 آوریل 1983.
5.See: Warburton, 'Varieties of Photographic Representation', History of Photography 15 (1991), pp. 203-10.
6. Joel Snyder and Neil Walsh Allen, 'Photography, Vision and Representaion', Critical Inquiry, 2 (1975), pp. 143-69.
7.Disele Freund, Photopraphy and Society. (London: Gordon Fraser, 1980), pp. 178-9.
8. See: Warburton, 'Varieties of Photographic Representation'.
9. G. J. Warnock, quoted in Sissela Bok, Lying: Moral Choice in Public and Private Life, (Brighton: Harvseter, 1987), 287.
10. Robert Nozik, Anarchy, State and Utopia (Oxoford: Blackwell Publishers, 1974), p. 43
11. Harold Evans, Eyewitness: 25 Years Through World Press Photos (London: Quiller Press, 1981), p. 8.
12. کندال والتون در اثر زیر به‌خوبی استدلال می‌کند که می‌توان از طریق عکس با اصل واقعیت ارتباط برقرار کرد:
Kendal Walton, 'Transparent Pictures: on the Nature of Photographic Realism', Critical Inquiry, 11 (1984), pp. 246-77.
13. از ماتیو کایران برای نظرهایش پیرامون ویراست پیشین این مقاله صمیمانه تشکر می‌کنم.

اخلاق حرفه‌ای، یک بستر و یک جهان رویا

* این مقاله در شصت و ششمین شماره فصلنامه رسانه (تابستان 1385)چاپ شده است.

وبلاگ نویسنده:دکتر یونس شکر خواه

اگرچه از تدوین اولین قانون روزنامه‌نگاری انجمن آمریکایی سردبیران روزنامه‌ها1 به عنوان نخستین قانون رسانه‌ای (سال 1923) سالها می‌گذرد، اما هنوز مقوله اخلاق رسانه‌ای به رازی سر به مُهر می‌ماند. شاهد ادعای من در این زمینه ماجرای معروف جیسن بلر2 است.
جیسن بلر، عضو تحریریه روزنامه مطرح نیویورک تایمز ستاره وار ظهور کرد و شهاب‌گونه رو به افول گذاشت. جیسن بلر 27 ساله با وجود دهها مرامنامه و متن اخلاقی، دست به جعل و تحریف زده بود. او خبرها و گزارشهایی برای نیویورک تایمز نوشته بود که وجود خارجی نداشت و به منابعی استناد کرده بود که یا نبودند و یا اگر هم بودند، حرفهای مورد استناد بلر را بر زبان نیاورده بودند.
اما به هرحال از آنجا که ماه زیر ابر نمی‌ماند، روزهای روشن بلر در ماه مه سال 2003 به شبهای تیره و تار مبدل شد. او استعفا داد و نیویورک تایمز را با اعتباری مخدوش تنها گذاشت. هنجار‌شکنیهای او در روزنامه‌ای رخ داده بود که تاکنون بیشترین جوایز پولیتزر روزنامه‌نگاری را به خود اختصاص داده است و جالب است بدانید که نیویورک‌تایمز هفت جایزه پولیتزر را به‌طور همزمان در سال 2002 شکار کرده بود.
جیسن بلر که استعفا داد، بحران مشروعیت چنان نیویورک‌تایمز را در هم فشرد که این روزنامه مجبور شد یک تیم هشت نفره از کار کشته‌ترین گزارشگران خود را مأمور بررسی این ماجرا کند که چطور بلر توانسته است تا این حد اعتمادها را به خود جلب کند و سپس این موارد غیراخلاقی را مرتکب شود.
پس حالا پرسش این است که اگر چنین ماجرایی می‌تواند در نیویورک تایمز رخ دهد ـ در روزنامه‌ای که نشریه زرد سوپرمارکتی نیست و به خاطر روزنامه‌نگاری تهاجمی و موسوم به حقیقت‌یاب خود نیز اشتهار دارد ـ چه تضمینی وجود دارد که ماجراهای مشابهی هم در سایر رسانه‌ها در جریان نباشد و یا می‌توان پرسید، آیا آنچه موسوم به «اخلاق حرفه‌ای» است، تضمینهایی برای اجرا هم دارد؟3



مرامنامه‌های اخلاقی
طی سالهایی که تدریس کرده‌ام، بارها با پرسشهای دانشجویانی مواجه شده‌ام که همزمان با تحصیل در رسانه‌ها نیز مشغول کار بوده‌اند. پرسشهای آنان بسیار ساده اما در عین حال بسیار عمیق است. یکی از رایج‌ترین پرسشها این است: آیا من باید هر کاری که روزنامه می‌گوید انجام دهم؟
به گمان من می‌شود از چند زاویه به مقوله اخلاق حرفه‌ای نگریست؛ و ابتدا اعلام کنم آنچه من در این مقاله مطرح می‌کنم صرفاً می‌تواند در چارچوب یک «مقاله عقیده‌ای»4 قلمداد شود. بنابراین از پیش می‌گویم هر نوع ضعف احتمالی در آن صرفاً به این دلیل است که کل روزنامه‌نگاری ایران در این زمینه دچار یک ضعف مفرط است و بسیاری از انگیخته‌ها هنوز باید صیقل بخورد و در محک نقد به عیار مطلوب و دلخواه نزدیک شود. تا زمانی که ادبیات روزنامه‌نگاری ما دچار فقر و کمبود است، هیچ حرف و دیدگاهی ـ از جمله همین مطالب ـ نمی‌تواند «کامل» قلمداد شود.

برخی از کلمات و عبارات
به‌نظر می‌رسد برخی از کلمات و عبارات برای اکثر روزنامه‌‌نگاران ـ در ایران و جهان ـ قلمرو معنایی پذیرفته شده‌ای دارند و یا دست‌کم بر سر رعایت آنها یک توافق ضمنی وجود دارد.
واژه‌هایی نظیر «انصاف»5 یا «رعایت حریم شخصی افراد»6 از این دست است. دروغگو نبودن، حقیقت‌یاب بودن و... مفاهیم دیگری هستند که تقریباً طرف توافق اکثر روزنامه‌نگاران قرار گرفته‌اند.
اجازه بدهید به پدیدة دیگری اشاره کنم با عنوان «پاپا راتزی»7 که روزنامه‌نگاری ما خوشبختانه هنوز به آن آلوده نشده است؛ اما به گمانم هر چه در زمینه عکاسی خبری8 به پیش برویم، امکان مواجهه با آن وجود دارد.
پاپاراتزی یا همان اصطلاح ویژه‌ای که برای عکاسان سمج به کار می‌رود (برای عکاسانی که عمدتاً از مشاهیر عکاسی می‌کنند) یکی از بارزترین موارد مربوط به سرگیجه‌های اخلاقی در روزنامه‌نگاری است.
در این عرصة پرچالش، فتوژورنالیست درگیر این کشمکش است که بین خدمت رسانی به مخاطبان و درعین‌حال، رعایت حقوق و حریم شخصی سوژه‌ای که از آن عکاسی می‌کند، توازن برقرار کند و یا به دیگر زبان حق هیچ‌یک از طرفین را ضایع نکند. حتماً خاطرتان هست که تعقیب و گریز پاپاراتزیها با پرنس دایانا9 چگونه «پوشش سوژه» را به «شکار سوژه» تبدیل کرد و جان او را گرفت.

نسخه‌های اخلاقی
به گمان من آنچه در جهان رسانه‌ای از آن تحت‌عنوان «رمزهای اخلاقی»10 یا «اخلاق نامه» یاد می‌شود، می‌تواند گره‌گشا باشد.
همان‌گونه که گفتم از تدوین نخستین اخلاق‌نامه که قانون روزنامه‌نگاری انجمن آمریکایی سردبیران روزنامه‌هاست، قریب به 83 سال می‌گذرد. اما واقعیت امر این است که «اخلاقیات تجویزی» یا «نسخه‌ای»11 از نظر انطباق دادن آنها با کارهای جاری روزنامه‌نگاری، هر روزنامه‌نگاری را حتی اگر حرفه‌ای هم باشد دچار مشکل می‌کند.
یک‌بار در کلاس خبرنویسی، عکس معروف شلیک رئیس پلیس سایگون به سر یک شهروند ویتنامی را روی تابلو چسباندم و از دانشجویان خواستم درباره‌اش نظر بدهند. یکی از آنها به جای اظهارنظر به من گفت: استاد! بهتر نبود این عکاس با دوربین خودش می‌کوبید روی دست این ضارب تا طرف کشته نشود!
بچه‌ها خندیدند، اما او واقعاً خواسته و ناخواسته بر یک نکته محوری در حوزة اخلاقیات حرفه‌ای، دست گذاشته بود. در یک مورد دیگر مادر کاوه گلستان برایم از ای‌میلی گفت که دریافت کرده بود و در آن آمده بود که اگر جورج بوش در رودخانه خروشانی افتاده باشد و شما عکاس باشید، چه‌کار خواهید کرد؟ این پرسش، موقعیتی را مطرح می‌کند که مشابه موقعیت عکسِ شهروند ویتنامی است. پاسخ احتمالاً باید یکی از این دوگزینه باشد: عکاسی کردن یا کمک به جورج بوش؟ اما ای‌میل مزبور با این پرسش طنزآمیز به پایان رسیده بود: سیاه و سفید می‌گیرید یا رنگی!؟ در این شوخی، پاسخ این است که بدون هیچ دخالتی، فقط عکاسی کن! اما در اظهارنظر دانشجوی مزبور، پاسخ این بود: دیگری را نجات بده و عکاسی نکن!
اجازه دهید برگردم به بحث اخلاقیات تجویزی. به‌نظر من این نوع مقررات مرامنامه‌ها، رهنمودها و... ممکن است به کار روزنامه‌نگاران جوان بیاید، اما جوابگوی حرفه‌ای‌ترها نیست، چون آنها طی کار به مراتب تجربة بیشتری اندوخته‌اند و می‌دانند چگونه قوانین را رعایت و چگونه آنها را نقض کنند!
اما این‌که می‌گویم روزنامه‌نگاران جوان بهتر به نسخه‌های تجویزی عمل می‌کنند، بیشتر به این دلیل است که آنها فکر می‌کنند پاسخ همه پرسشها در همین مرامنامه‌ها نهفته است. اما واقعیت این است که مقولات اخلاقی، بسیار پیچیده‌اند و ممکن است مرامنامه‌های مورد بحث حتی مفید هم باشند، اما خود مقوله اخلاق پیچیده‌تر از آن است که بتوان با تکیه به این نوع متون، کاملاً اخلاق‌گرا شد و یا به دیگر زبان به یک اخلاق تجویزی رسید.
در مدخل برخی از اصطلاحات و عبارات از واژه «حریم شخصی افراد» یاد کردم. آیا واقعا در جریان کار و در واقع در جریان کار حرفه‌ای می‌توان حریم شخصی را رعایت کرد؟
مگر غیراز این است که همه مرامنامه‌ها بر حفظ حریم شخصی ـ آن هم همزمان با حفظ شأن و شئون افراد12 ـ تأکید می‌ورزند و مگر غیر از این است که باز هم در اکثر مرامنامه‌ها بر عبارت حفظ حریم و شأن افراد در «همة زمانها»13 تأکید می‌شود14 اما چرا در عمل شاهد عکسهایی هستیم که از پنهان‌ترین زوایای زندگی افراد گرفته می‌شود. آیا لنزهای پرقدرت عامل این اتفاق هستند؟ یا این‌که این فتوژورنالیستها هستند که نمی‌توانند بین غلبه علائق مخاطبان و حقوق سوژه‌ها توازن برقرار کنند؟

نمونه دیگر
تعهد به تازگی و سرعت داشتن هم از جمله مواردی است که روزنامه‌نگاران باید به آن پای‌بندی نشان دهند. در برخی از متون اخلاقی، تأکید همزمانی بر «تازگی و دقت»15 می‌شود16 اما باز حرفه‌ایها می‌دانند که هر سرعتی در بطن خود می‌تواند هر نوع دقتی را به مخاطره بیندازد و به عکس هر مکثی برای تأیید جزئیات و مطمئن شدن از آنها می‌تواند خبر را کهنه کند.
مثال آشکار این مورد، بی‌بی‌سی است که عملاً و رسماً معتقد است درستی نباید فدای سرعت شود و این نکته را به باور روزنامه‌نگاران خود تبدیل کرده است.

پنجه دردسرها در عمل
اما درعین حال پنج عبارت دیگر وجود دارد که محور بحثهای عمده در زمینه اخلاق حرفه‌ای است و در واقع بسیاری از حرف و حدیثها از همین پنج وظیفه حرفه‌ای نشأت می‌گیرد:
1. حفظ خود17 یا به دیگر زبان وظیفه و مسئولیت در برابر خود (و تضادش با مأموریتهای حرفه‌ای)
2. وظیفه در قبال مخاطب18 (اعلام حقیقت؛ اما به چه قیمتی؟)
3. وظیفه در قبال کارفرما 19 (و تضادش با اعلام حقیقت)
4. وظیفه در قبال حرفه20 (و تضادش با مثلاً ضرورت حفظ جریان آگهیها)
5. وظیفه در قبال جامعه21 (و تضادش با حفظ خود/ همان موضوع منافع فردی و جمعی)
درباره هر کدام از این پنج وظیفه، می‌شود دهها کتاب معطوف به اخلاق رسانه‌ای نوشت. اما متأسفانه نه ترجمه‌ای در این زمینه‌ها وجود دارد و نه تألیفاتی . 22



و بالاخره ریشه‌های فلسفی
واقعاً ریشه پاسخها را در کجا باید یافت؟ من فکر می‌کنم بین فلسفه و عمل در این عرصه، رابطه عمیقی برقرار نیست و درواقع می‌خواهم بگویم پاسخ اخلاق و اخلاقیات حرفه‌ای را الزاماً نمی‌توان از درون تحریریه‌ها یا فقط از درون مدارس روزنامه‌نگاری بیرون کشید. من ممکن است شخصاً بحث «اعتدال ارسطویی» را طرف توجه قرار دهم و توصیه میانه‌روی او به دانشجویانش را در هزاران سال پیش راهنمای خود بدانم، اما فکر نمی‌کنم بتوانم این توصیه را به دانشجویانم منتقل کنم. به نظر من شاید نتوان یک قانون را راهنمای همه روزنامه‌نگاران در همه جا قرار داد. ابتدا چنین باوری داشتم و به همین سبب هم بود که در آغاز دهه هفتاد، ترجمه اصول اخلاقی بین‌المللی روزنامه‌نگاری را ضمیمه کتابی کردم که با نام خبر به چاپ رسید ]یک توصیه ساده: مقایسه کنید رفتار هفته‌نامه‌های وطنی را با روزنامه‌های وطنی با این تأکید که هر دو ژانر توسط دو گروه از روزنامه‌نگاران در یک کشور به نام ایران منتشر می‌شوند.[
اما فرد دیگری هم ممکن است بر مبنای اصل «آنچه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران مپسند» رفتار کند.
و یا فرد دیگری، اعتدال ارسطویی را پیشه نکند و اصول موردنظر امانوئل کانت23 را دنبال کند (اصولی را دنبال کن که می‌خواهی اصول جهانی شود) یا فردی هم دیدگاه جان استوارت میل24 را بجوید که متضمن «خوشحالی برای جمع هر چه گسترده‌تر» است.
و یا در نظر بگیرید اصول اخلاقی طرح شده در نظریه مسئولیت اجتماعی25 را دایر بر ضرورت رعایت مصالح اجتماع که به خوبی در زیر لوگوی روزنامه مورد بحث ما نیویورک تایمز جلوه‌گر است: همه خبرهایی که مناسب چاپ هستند؟
] دوباره پرسش: چه کسانی و بر چه مبناهایی تشخیص می‌دهند که یک خبر مناسب چاپ هست یا نیست؟[
و یا در نظر بگیرید اصول فلسفی دیگری را نظیر «مساوات طلبی» یا «اخلاق پراگماتیستی» (معطوف به نتیجه) را و یا وظیفه‌گراییهای مبتنی بر تکلیف و مکلف بودن را (همان پرسشی که گفتم اکثر دانشجویان دارند: آیا من باید هر کاری که روزنامه‌ می‌گوید انجام دهم؟ که از نظر من یک پرسش وظیفه‌گرایانه است و از نوع اخلاقیات تجویزی است).
به‌‌این ترتیب همان‌گونه که می‌بینید برخی از این نگرشها عمدتاً معطوف به دنبال کردن مقررات و تکالیف است و برخی از آنها هم بر نتیجة کارها و اعمال تکیه می‌ورزند و ترکیب همین تلقیها و یا بهتر است بگویم تداخل آگاهانه و ناآگاهانه همین نگرشهاست که سبب سردرگمیهایی در زمینه اخلاق حرفه‌ای می‌شود و بیفزایید به این آلیاژ، کمبود واحدهای درسی در این عرصه را و کمبود ادبیات مرتبط را.

جمع‌بندی
همان‌گونه که در آغاز این نوشتار گفتم، این مقاله صرفاً یک مقاله عقیده‌ای بود که بیشتر بر طرح مسائل متمرکز بود و نه برحل آنها. اما برای این‌که باز هم بتوان در آغاز، مواد و مطالب بیشتری به عنوان ماده خام ارائه کرد، توصیه می‌کنم مترجمان قلمرو علوم ارتباطات سری بزنند به ژورنال اخلاق رسانه‌های جمعی26 که عمدتاً بر اصول و خردورزی در عرصه اخلاق متمرکز است و تا حدود زیادی از جانبداریها و پیشداوریها عاری است.
اما برای این‌که در زمینة موارد مطرح اخلاقی هم بتوانید به نمونه‌های ملموس برسید، توصیه می‌کنم سری بزنید به وب سایت «ژورنالیسم»27 که حاوی مطالب بسیار مفیدی است در زمینه‌هایی چون حریم شخصی، تضاد منافع، منابع خبر و...
به‌هرحال از نظر من مقولات اخلاقی، مقولاتی کاملاً فردی هستند و چون مرامنامه‌ها و قوانین و مقررات اخلاقی درباره رسانه‌ها ـ مثل مرامنامه‌های دیگر ـ عمدتاً به موارد بحث‌انگیز اشاره می‌کنند و درعین‌حال برای جلوگیری از طولانی نشدن، دست به کلی‌نویسی و کلی‌گرایی می‌زنند، دشواریها برای درک متون مزبور بیشتر می‌شود. درعین‌حال این نوع متون به‌خاطر همین کلی بودن حرفها و گزاره‌ها، قابل انطباق با شرایط واقعی کاری و حرفه‌ای نیستند و بنابراین نمی‌توانند همه موقعیتها و شرایط احتمالی را که طی کار پیش می‌آید، پیش‌بینی کنند.
پس بهتر است هرچه می‌توانیم موادخام در این زمینه را به زبان ساده فراهم کنیم. این فراهم‌سازی باید ترجمه متون مرتبط را در دستور کار قرار دهد. کار همزمان دیگری که باید صورت گیرد تهیه مبانی فلسفی توصیه‌های اخلاقی به زبان بسیار ساده است.
آمیزه این دو کار به شکل‌گیری متن نهایی خوبی منتهی می‌شود که آن هم باید در بطن عقل سلیم و خردورزی هر روزنامه‌نگار نهادینه شود.

* این مقاله در شصت و ششمین شماره فصلنامه رسانه (تابستان 1385)چاپ شده است.

پی‌نویسها:
1. Canons of Journalism of the American Society of Newspapers Editors
2. Jayson Blair
3. اگر علاقه‌مند به مطالعه بیشتر در مورد ماجرای جیسن بلر هستید رجوع کنید به مقاله «تصحیح سابقه» [Correcting the Record] که در یازدهم ماه مه سال 2003 در نیویورک تایمز به چاپ رسید ـ نشانی اینترنتی نیویورک تایمز: com .www.nytimes.
4. Opinion article
5. Fairness
6. Privacy
7. Paparazzi

8. Photojournalism
9. Princess Diana
10. Codes of ethics
11. Prescriptive Ethics Codes
12. Dignity
13. At all times
14. برای دستیابی به برجسته‌ترین نمونه موجود در این زمینه رجوع کنید به مرامنامه اخلاقی انجمن روزنامه‌نگاران حرفه‌ای تحت‌عنوان:
The Code of the Society of Professional journalists (Spj)
15. Timely and accurate
16. نمونه بارز آن مرامنامه انجمن مدیران خبر رادیوـ تلویزیون است (1987) که با عنوان زیر منتشر شده است و در فضای وب قابل دسترس است:
The Code of the Radio – Television News Directors Association [URL: www.rtnda.org/ethics/code. shtml]
17. Duty to self
18. Duty to Audience
19. Duty to Employer
20. Duty to the Profession
21. Duty to Society

22. برای دسترسی به بحث تفصیلی‌تر دربارة پنج وظیفه‌ای که برشمردم رجوع کنید به منبع زیر:
The Media of Mass Communication , Seventh edition, John Vivian. 2005, pearson
23. Immanuel Kant
24. John Stuart Mill
25. Social Responsibility Media Theory
26. Journal of Mass Media ethics
[URL://Jmme.byu.edu]
27. www. Journalism.indiana.edu/ethics.

شخصیت اجتماعی و هویت ارتباطاتی: تصویر انسانی از مطالعات فرهنگی .

 

 نوشته: کروتز فریدریش

 ترجمه: مهرداد امیررضائی

چکیده:

این مقاله خلاصه‌ای از کتاب «فرهنگ ، رسانه‌ها ،قدرت، مطالعات فرهنگی و تجزیه و تحلیل رسانه‌ها» می‌باشد که آقای فریدریش کروتز استاد انستیتو علوم ارتباطات دانشگاه وین نوشته است .رویکرد اصلی کتاب به مقولات اجتماعی و هویت ارتباطاتی با تکیه بر تصویر انسانی برگرفته از مطالعات فرهنگی می‌باشد
به تعبیر دیگر تحلیل اثرات متقابل فرهنگ، رسانه ، قدرت و چگونگی تأثیر این مفاهیم بر ارتباطات انسانی با تاکید بر سیر تاریخی آن ها و همجنین تحلیل ضمنی رویدادهای برآمده از این کنش ها و واکنش ها ، موضوع کانونی این مقاله _ که خلاصه ای از کتاب یاد شده است _ می باشد.

متن مقاله:

مطالعات فرهنگی در مناطقی که علم در آنها پیشرفت بیشتری داشته است به عنوان یک پژوهش نوین مورد توجه قرار گرفته است . در این مطالعات علوم ارتباطات جایگاه ویژه‌ای داشته است، جایگاهی که باید هرچه بیشتر و بهتر توسعه بیابد. کشورهایی همچون آلمان و انگلیس پیشتاز این مطالعات‌اند. زیرا مارکس و فروید آغازگر تئوری انتقادی در علوم اجتماعی و تئودور آدورنو و هورکمایمر ادامه‌دهنده آن در آلمان بودند، در حالی که تئوری‌های مربوط به مطالعات فرهنگی در انگلیس توسط ویلیامز و تامسون در خط مشی جداگانه‌ای سیر می‌کردند، خطوط اصلی تئوری‌های مربوط به مطالعات فرهنگی در آلمان بیشتر در مورد تنزل فرهنگ مردم و افزایش برنامه‌های مبتذل و عامیانة رادیو و تلویزیون بودو این خطوط در تئوری‌های مربوط به مطالعات فرهنگی در انگلیس بیشتر بر این موضوع تأکید داشت که رواج و انتشار گسترده سرگرمی‌ها از کجا شروع شد، و باید تا کجا ادامه یابد.
با وجود اختلاف‌نظرها در تئوری انتقادی آلمان و تئوری‌های مربوط به مطالعات فرهنگی در انگلیس، نظرات مشترکی نیز در این تئوری‌ها یافت می‌شد. در نظریه انتقادی سه موضوع مهم، «قدرت»، «فرهنگ» و «رسانه‌ها» بیش از سایر موضوعات مورد تأکید قرار داشت.
دو نظریه فوق‌الذکر هر کدام بر چارچوب‌های خاص خود قرار داشته و اساس و پایه آنها بر اساس نظریه علوم اجتماعی بنا شده بودند و مفاهیم صریح و اصلی آنها بر انسان تأکید داشته و دارد.
اکنون به این مسأله می‌پردازیم که کدام تئوری در این زمینه نقش اصلی را بازی می‌کند.
ارتباطات میان فردی و بین رسانه‌ای می‌تواند به‌مثابه یک نظر ادغام شده فرهنگی مد نظر قرار گیرد زیرا به هیچ‌وجه نمی‌توان از تبادل سادة اطلاعات بین افراد سخن به میان آورد. ارتباطات بیش از همه مجموعه‌ای از فرآیندهای نمادین است که می‌تواند به وسیله واقعیات بوجود آمده باشد و توسعه پیدا کند. هنگامی که فرهنگ به‌مثابه یک سیستم منظم از الگوها دیده شود، ارتباطات به کمک الگوهای فرهنگی می‌آید و در این حال است که فرهنگ و ارتباطات زنجیروار با یکدیگر مرتبط می‌شوند. یعنی الگوهای مورد مطالعه از کنش و واکنش‌‍‌های اجتماعی به وجود می‌آیند و ناشی از فرآیندهای اجتماعی‌اند. فرآیندهایی که انسان در آن با شخصیت اجتماعی خود و با محیط نمادین ارتباط مستمر دارد، و ما را به این نتیجه می‌رساند که فرهنگ بدون ارتباطات نمی‌تواند به وجود آید و برعکس، ارتباطات با پیشینة فرهنگی شکل می‌گیرد همان‌طور که گفت‌وگو با زبان و عمل با تفکر.
بدین ترتیب است که ارتباطات یک فرآیند را به واقعیت تبدیل می‌کند البته این سؤال باقی می‌ماند که ارتباط بین فرد و رسانه چگونه اتفاق می‌افتد و شکل می‌گیرد. تفسیر و ساختار مفاهیم از یک طرف تجربیات انسانی و آگاهی‌های یک فرد را می‌سازند و از طرف دیگر متون فرهنگی مناسب و استدلال‌های اجتماعی را بنیان می‌نهند.

چارچوب‌های علمی – فرهنگی با تأکید بر ارتباطات

هر ارتباط رسانه‌ای باید دارای سه شرط باشد: اولاً نشاندهنده چگونگی کارکرد ارتباطات بین رسانه‌ها و انسان‌ها باشد؛ ثانیاً تئوری اجتماعی مناسب داشته باشد تا بتواند هم دلایل ایجابی خود را و هم شرایط اجتماعی و تاریخی متون ارجاعی و مفاهیم اختصاصی را قابل شناخت نماید و ثالثاً دارای شکل قابل فهم، دائمی و کنشی باشد تا بتواند دیدگاه انسان را در مورد جامعه بسط و توسعه دهد. زیرا مطالعات فرهنگی باعث می‌شود تا ارتباطات قابل فهم گردد و به‌طور خلاصه مطالعات فرهنگی، ارتباط‌دهنده، منظم و بازسازی‌کننده شرایط اجتماعی و فرهنگی است.
رسانه‌ها، تولیدکنندة پیام‌های رمزدار با موضوعات فرهنگی‌اند و نقش به‌سزایی در حمل و ارائه این پیام‌ها دارند، زیرا باعث می‌شوند افراد نگرش ویژه‌ای نسبت به جامعه داشته باشند نگرشی که موجب نمایاندن واقعیات و مفاهیم شده و این واقعیات و مفاهیم را در دسترس عموم قرار می‌دهند. زیرا مفاهیم ناشی از کنش و واکنش‌های ساختاری رسانه‌ها و پیام‌های اجتماعی و فرهنگی مستدل هستند. رسانه‌ها نه تنها حامل پیام هستند بلکه به‌مثابه مؤسسات اقناعی و لوازم ارتباطی که در چارچوب تسلط بر افکار عمومی‌اند فعالیت می‌کنند و این را با تفسیر جانبدارانه پیام و به پذیرش عامه درآوردن آن انجام می‌دهند. عملکرد رمزگشایی از پیام نخستین وظیفه رسانه‌ها برای برقراری ارتباط است.
پیام‌های با بار معنایی متوسط، زمانی برای افراد قابل پذیرش‌اند که آنان را تا حدودی اقناع نماید و تسلط رسانه‌ها بر افراد یعنی پیام‌ها دست‌کم یک سطح برجسته داشته باشند تا پاسخگوی خواسته‌ها باشند و همچنین نیازهای مرسوم افراد را پوشش دهند.
براساس این دیدگاه، در مطالعات فرهنگی، موقعیت اجتماعی فرد به‌مثابة هستة اصلی و مرکزی پذیرش رسانه‌ها قرار می‌گیرد زیرا ساختار معنایی با شیوة زندگی افراد مشخص می‌شود ساختاری که با انگیزه و اهداف جذب شده ارتباط تنگاتنگی دارد.
نوع زندگی، نسل، جنسیت، نظام ارتباط اجتماعی و علایق انسانی باعث شکل دادن به دیدگاه و جهت ارتباطی می‌شود. تکامل نگرش مطالعات فرهنگی موجب شده که فهم ارتباطات میان کنش نمادین و خلاقیت‌های فردی از نظر تئوری ضابطه‌مند نماید و بر روی زمینه‌های شخصی و وصفی فرد در ارتباطات تمرکز بیابد تا ارتباطات به‌مثابه تعامل اجتماعی مورد توجه قرار گیرد، تعاملی که منشأ آن ارتباط رودررو است.
برای دستیابی به این تعامل و قرارگیری در وضعیت مورد نظر باید از مفاهیم خاص و تفاسیر منتظم استفاده نمود، هر دو نظریه، یعنی هم نظریه انتقادی آلمان و هم تئوری مربوط به مطالعات فرهنگی در انگلیس، اساس و پایة تئوری ارتباطات را تشکیل می‌دهند زیرا هر دو اصولی مشابه دارند یعنی به طراحی مفاهیم انسانی اشاره می‌کنند و از طرف دیگر به تکمیل آن می‌پردازند تا جایی که این تئوری‌ها بر هر گفتار، رفتار، کردار و موضوعات ساختاری و همچنین خلاقیت فردی و استدلال‌های اجتماعی شکل گرفته تأکید می‌ورزند.

نتیجه‌گیری

در بخش اول این مطالب به موقعیت مطالعات فرهنگی و نقش آن در ارتباطات اجتماعی از منظر علمی پرداخته شد و بررسی دقیق، بین نظریه‌های مربوط به تئوری مطالعات فرهنگی و دیگر نظریه‌ها صورت گرفت تا بتوان پارادایم جامعه‌شناسی فرهنگی و علوم ارتباطات را توسعه بخشید. از آنجا که مفهوم آموزشی رسانه‌ها به مثابه برنامه‌ای انعکاسی و انتقادی در این مقاله آمده و کاملاً در ارتباط با مفهوم آن در مطالعات فرهنگی مربوط به مفاهیم ارتباطی است می‌توان یک رابطه تبادلی مابین هدف آموزشی رسانه‌ها و مطالعات فرهنگی مشاهده نمود.
تعاریف مطرح شده در مفاهیم ارتباطی مطالعات فرهنگی بر این اساس استوار است که ارتباطات اصولاً بر مفاهیم با محتوای فرهنگی بنا شده است و الگوهای آن نه تنها نشان‌دهنده واقعیات‌اند که به وجودآورنده اصول کنش و واکنش اجتماعی‌اند و با داشتن این اصول مشابه در آموزش رسانه‌ها است که اصطلاح واسطه "Medium" پدید آمد.
رسانه‌ها نقش به‌سزایی در نگرش افراد نسبت به جامعه دارند، نگرش‌هایی که با آن واقعیات موجود را نمایانده، منتشر کرده و در دسترسی همگان قرار دهیم. و معنا و مفهوم آن در کنش با چارچوب‌های کارکردی متون رسانه‌ای ایجاد می‌شود و با استدلالات مقالات فرهنگی و اجتماعی مورد پذیرش مخاطبان قرار می‌گیرد. مطالعات فرهنگی به‌مثابه آموزش رسانه‌ای نیز می‌تواند به ساختارهای اجتماعی جهت بخشد.
پیام‌های رمزگذاری شده به‌وسیله مخاطبان بطور فعال مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفته و مخاطبان در کنار تفسیر این پیام، آنها را با فرهنگ و تجربیات خود دوباره بازسازی و ارزش‌گذاری می‌کنند. منظور پیام‌ها و تجربیاتی است که مخاطبان در آموزش‌های رسانه‌ای نیازمند آنند تا بتوانند در حیطة ارتباطات پیام‌ها را با یکدیگر بسنجند.
در خاتمه می‌توان گفت که نه تنها در آموزش‌های رسانه‌ای که در مطالعات فرهنگی نیز، جامعه‌پذیری، فردیت و خصلت‌های شخصی نقش به‌سزایی بازی می‌کنند.
به عقیده ما تصویر انسانی در مطالعات فرهنگی فردی را می‌توان این‌گونه تعریف کرد تنها در زمینه اجتماعی است که تصویر انسانی خلق می‌شود و می‌تواند واقعیات را بسازد. به همین دلیل در ابتدای این مقاله پارادایم‌های مربوط به فرهنگ مطالعات اجتماعی و علوم ارتباطات باز نموده شده است، پارادایم‌هایی که در برابر توسعه پویایی جامعه مقاومت می‌‍‌کند یا آن را به بازی گرفته و یا با نگرش‌های جبرگرایانه خود آنها را محدود می‌نماید.


عنوان اصلی کتاب:
Kultur – medien – macht cultural studies und medienanalyse
Westdeutscher Verlag 1999
Amazon – de
نشانی مقاله در محیط اینترنت:

http://www.thomasbauer.at/tab/media/rezensionen_medpaed/fbfaf90157ea7733.doc

 

پیش نویس آیین نامه کار حرفه ای روزنامه نگاری



روزنامه‌نگار حرفه‌ای کیست؟ چه حق و حقوقی دارد؟ از چه حمایت‌هایی برخوردار است؟ و نهایتاً چه مسئولیت‌هایی دارد؟
پرسش‌های مذکور مواردی است که پیش‌نویس آیین‌نامه کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری به آنها پاسخ می‌دهد.

این پیش‌نویس بخشی از مفاد متن‌های حقوقی است که در چارچوب مطالعات و تحقیقات مورد نظر معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی برای تدارک طرح نظام حقوقی جامع رسانه‌ها تهیه و تدوین شده است.
متن اولیه پیش‌نویس مذکور طی ماه‌های مرداد، شهریور، مهر و آبان در یک گروه کارشناسی متشکل از آقایان دکتر کاظم معتمدنژاد ، علی‌اکبر قاضی‌زاده، علیرضا ملکیان، علاءالدین ظهوریان و شعبانعلی بهرامپور مورد بررسی و تبادل‌نظر قرار گرفته است و برای تدوین نهایی در شورایی متشکل از اعضای گروه کارشناسی یاد شده و آقایان دکتر محمد مهدی فرقانی، دکتر مهدی محسنیان‌راد، عباس سلیمی‌نمین ، منصور سعدی، محمود عبدالحسینی، مهدی فضائلی، پرویز اسماعیلی، دکتر یونس‌ شکرخواه و رضا مقدسی به ریاست علیرضا مختارپور، معاون امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی، مورد ارزیابی قرار گرفته است.
اکنون پیش‌نویس آیین‌نامه کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری قبل از ارائه به هیئت محترم دولت، در اختیار روزنامه‌نگاران، صاحبان رسانه‌ها، استادان و کارشناسان قرار گرفته است تا با اعلام نظرات خود به پربار شدن آن کمک رسانند.
لازم است خاطرنشان شود که چون تهیه، تدوین و تصویب نهایی طرح نظام حقوقی جامع رسانه‌ها مستلزم زمان طولانی است، شورای تهیة طرح مذکور، آیین‌نامه کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری را ، که بخشی از محتوای مباحث حقوقی موردنظر و طرح نظام حقوقی جامع رسانه‌‌ها را پوشش می‌دهد و طی مراحل قانونی آن آسان‌تر است، در دستور کار خود در تقدم قرار داده است.
حال که این پیش‌نویس مراحل اولیه را گذرانده و در دسترس روزنامه‌نگاران، کارشناسان و اصحاب رسانه‌ها قرار دارد، تدارک و تکمیل مجموعه متن‌های حقوقی نظام جامع رسانه‌ها در دستورکار این شورا قرار گرفته و امید می‌رود پس از تهیه و تدوین نهایی آن، قبل از طی مراحل قانونی تصویب و اجرا، در دسترس کارشناسان و اصحاب رسانه‌ها قرار گیرد تا با نظرات آنها نهایی شود.
باید یادآور شد که اولین آیین‌نامه مربوط به چگونگی فعالیت روزنامه‌نگاران در دوره قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به پیشنهاد وزارت کشور و به استناد مادة 10 لایحة قانونی مطبوعات مصوب 20 مرداد 1334 به منظور صدور پروانه کار خبرنگاران و خبرنگاران عکاس جراید و مجلات در تاریخ 26 مهر 1337 به تصویب هیئت وزیران رسیده بود. این آیین‌نامه در جهت ایجاد تکالیف و وظایف خاص و مقید ساختن فعالیت روزنامه‌نگاری به کسب پروانة کار از وزارت کشور تدوین شده بود.
آیین‌نامة بعدی مربوط به خبرنگاران حدود یک سال پس از تأسیس وزارت اطلاعات (که بعد‌ها به وزارت اطلاعات و جهانگردی تغییر نام داد) در 15 اسفند 1343 به تصویب رسید. در این آیین‌نامه مقررات محدود کننده‌تری برای فعالیت روزنامه‌نگاری پیش‌بینی گردید.
آخرین آیین‌نامه مربوط به فعالیت روزنامه‌نگاران، که آیین‌نامه نویسندگان مطبوعاتی و خبرنگاران نام داشت در 23 شهریور 1354 به تصویب هیئت وزیران رسید. این آیین‌نامه برخلاف دو آیین‌نامه قبلی حوزه شمول وسیع‌تری داشت و برخلاف آنها که فقط به خبرنگاران و خبرنگاران عکاس اختصاص یافته بود، تمام اعضای اصلی هیئت‌های تحریریه روزنامه‌ها، مجلات و خبرگزاری‌ها را در بر‌می‌گرفت.
این آیین‌نامه و دو آیین‌نامه قبلی صرفاً آیین‌نامه‌های مربوط به صدور کارت فعالیت روزنامه‌نگاران از سوی دولت بودند و در این زمینه ضمن تعریف خبرنگار و نویسنده مطبوعاتی، شرایط کار نویسندگی، مدت اعتبار کارت خبرنگاری و وظایف خبر‌نگاران را مد نظر قرار داده بودند.
در پیش‌نویس آیین‌نامه کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری، همان‌طور که در ابتدای مقدمه آمده است، علاوه بر تعریف روزنامه‌نگار حرفه‌ای به تصریح و تأکید حقوق و امتیازهای آنان، حمایت از آنان و همچنین مسئولیت‌های آنان نیز توجه شده است. این پیش‌نویس، برخلاف آیین‌نامه‌های قبلی که هرگونه فعالیت روزنامه‌نگاران را منوط به دریافت کارت از دولت می‌دانست، برای رسانه‌ها در صدور کارت فعالیت خبرنگاری منعی قائل نشده است.

از تمامی صاحب‌نظران، کارشناسان، مدیران جراید ،روزنامه نگاران و علاقه‌مندان خواهشمند است نظرات اصلاحی و پیشنهادی خود را از طریق صندوق پست اینترنتی info@rasaneh.org و یا بخش نظرات در انتهای همین صفحه ارسال کنند.
همچنین می توانید پیشنهاد های خود را به نشانی تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان پاکستان، کوچه دوم، شماره 13،دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها، ارسال نمایید.

آذر ماه 1385
و من‌الله التوفیق

دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها



"پیش نویس آیین‌نامه کار حرفه‌ای روزنامه نگاری"

مقدمه
به منظور کمک به استقلال حرفه‌ای ، تأمین شغلی ، تقویت جایگاه و منزلت حرفه‌ای و اجتماعی روزنامه‌نگاران و همچنین پیشبرد خدمات عمومی آنان در جهت گسترش حق دسترسی همگانی به اطلاعات در راستای بهبود شرایط زندگی جمعی و پیشرفت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور ، آیین‌نامه کار حرفه ای روزنامه‌نگاری با مقررات زیر به تصویب می‌رسد.

فصل اول. تعریف روزنامه‌نگار

ماده 1. روزنامه‌نگار حرفه‌ای کسی است که شغل اصلی و مستمر او ، فعالیت اساساً فکری در زمینة تهیه، تنظیم ، ارائة اخبار وقایع جاری و تحلیل و تفسیر آن‌ها در یک نشریه روزانه ، دوره‌ای، خبر گزاری یا رسانه دیگر است.

تبصره. منظور از روزنامه‌نگار در موارد بعدی این آیین‌نامه ، روزنامه‌نگار حرفه‌ای است.

ماده 2. همکاران مستقیم هیئت‌های تحریریه مطبوعات و خبرگزاری‌ها شامل سردبیر، معاون سردبیر، دبیرتحریریه ، دبیرسرویس، معاون دبیرسرویس، خبرنگار، گزارشگر، نویسنده، مترجم، طراح، کاریکاتوریست، عکاس خبری و مشاغل هم‌طراز در دیگر رسانه‌ها براساس ماده یک روزنامه‌گار شناخته می‌شوند.

تبصره. کارگزاران تبلیغات بازرگانی ، نویسندگان و کارکنان نشریات داخلی مؤسسات دولتی و خصوصی، همکاران تولید‌کننده آگهی‌نامه‌ها ، متصدیان روابط عمومی، پاورقی‌نویسان و داستان‌نویسان، طراحان جدول‌های کلمات متقاطع و بازی‌های سرگرم‌کننده روزنامه‌نگار محسوب نمی شوند.

فصل دوم. قرارداد کار حرفه ای روزنا مه نگاری

ماده 3. ورود روزنامه‌نگار به کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری به موجب قرارداد با یک نشریه یا مؤسسه رسانه‌ای دیگر صورت می‌گیرد.

تبصره 1. قرارداد روزنامه‌نگار با مؤسسه محل اشتغال حرفه‌ای او باید در چارچوب قانون کار و مقررات جاری کشور باشد.

تبصره2. افرادی که به صورت پاره وقت و یا آزاد دریک یا چند رسانه فعالیت می‌کنند ، روزنامه‌نگار آزاد تلقی شده و از تسهیلات روزنامه‌نگاران حرفه‌ای برخوردار نمی‌شوند. برای این دسته کارت روزنامه‌نگاری آزاد صادر می‌شود.



ماده4. برای ارجاع هرگونه کار اضافی به روزنامه‌نگار، که در قرارداد پیش‌بینی نشده باشد باید حق الزحمه جداگانه ای با توافق طرفین پرداخت شود.

تبصره. عدم انتشار مطالب تهیه شده از سوی روزنامه‌نگار موجب عدم پرداخت حق‌الزحمه نیست.

ماده5. انتشار مجدد آثار فکری ، ادبی وهنری روزنامه‌نگار که پیش تر از طریق رسانه ها منتشر شده باشد، در قالب کتاب ، فیلمنامه ونظایر آن منوط به اجازه رسمی از پدید آورنده این آثار است.

تبصره. ارائه وانتشار آثار منتشر شده روزنامه نگار در رسانه یا رسانه های دیگر منوط به کسب اجازه از مدیر مسئول رسانه اول است.

فصل سوم . حقوق و مسئولیت ها

ماده 6. روزنامه‌نگار حرفه ای برای انجام فعالیت های شغلی خود حقوق و مسئولیت های زیر را دارا است:

الف. حقوق روزنامه‌نگار
1. حق جست و جو ، بررسی و دسترسی آزاد به اطلاعات و اخبار و انتقال و انتشارآن به جز موارد مغایر با قانون؛
2. مراجعه به سازمان‌های دولتی و غیر‌دولتی ، تماس و ملاقات با مسئولان برای کسب اطلاعات و اخبار و دسترسی به اسناد و مدارک مختلف به استثنای مواد طبقه‌بندی شده به موجب قانون؛
3. حق استفاده از ابزارها و تجهیزات مورد نیاز از جمله تجهیزات صوتی و تصویری به‌ استثنای مواردی که منع قانونی دارد؛
4. ضبط اطلاعات و اخبار مربوط به منافع و مصالح عمومی در صورت عدم مغایرت با حقوق انسانی و شهروندی مبتنی بر قانون؛
5. حضور در محل سوانح طبیعی و حوادث غیر مترقبه ، بی‌نظمی های عمومی ، محل‌های اعلام حالت فوق‌العاده و همچنین گردهمایی ها و تظاهرات و راهپیمایی‌ها به جز مواردی که منع قانونی دارد؛
6. بررسی، ارزیابی و پیگیری دقیق اصالت اطلاعات واخبار؛
7. امتناع از تهیه و تدوین گزارش‌ها یا مطالب دیگر با نام خود، در صورت مغایرت با اصول اخلاق حرفه‌ای
8. حق حذف امضای خود از گزارش و مطلب تحریف شده و یا مغایر با قانون درفرایند تدوین و تنظیم آن‌ها در هئت تحریریه؛
9. حق انتشار گزارش‌ها و مطالب با امضای شخصی یا نام مستعار یا بدون امضا؛
10. حق عضویت در انجمن‌های صنفی و حرفه‌ای ملی، منطقه‌ای و بین المللی؛
11. حق انتشار اطلاعات و اخبار مربوط به تصمیمات و اقدامات مخالف مصالح و منافع عمومی و انواع مفاسد و سوءاستفاده ها به جز موارد مغایر با قانون؛
12. حق مراجعه به دادگاه برای جبران خسارت معنوی ناشی از قلب وتحریف مطالبی که به نام روزنامه‌نگار منتشر شده است. در صورت عدم توجه به تقاضای توضیح تصحیح دربارة مطالب مذکور، حداکثر یکماه پس از انتشار آن مطالب؛
13. برخورداری روزنامه‌نگار از حقوق پیش‌بینی شده در قوانین کشور؛

ب. مسئولیت ها ووظایف روزنامه نگار
1. احترام به اصول قانون اساسی و مقررات تقنینی و بین‌المللی مصوب جمهوری اسلامی ایران؛
2. رعایت شیوه‌های عمل و خط مشی‌های رسانه به منظور تقویت همبستگی‌های شغلی و همکاری‌های جمعی؛
3. خودداری از مداخله‌دادن نظر‌ها و قضاوت‌های شخصی در گزارش‌‌ها و سایر مطالب تهیه شده برای انتشار عمومی؛
4. حصول اطمینان از صحت اطلاعات و اخبار و انعکاس عینی و بی‌طرفانه آن؛
5. کسب رضایت افراد یا نمایندگان قانونی آنان دربارة انتشار مطالب مربوط به زندگی شخصی آنها (به استثنای موارد ضروری برای حمایت از منافع عمومی)؛
6. مطلع ساختن شهروندان و مقامات رسمی در مصاحبه‌ها و کنفرانس‌های خبری در مورد ضبط صوتی، تصویری و فیلمبرداری مربوط به آنان؛
7. عدم انتشار شایعات در قالب هر گونه خبر و گزارش یا مطالب تحریری دیگر و جمع‌آوری اطلاعات به نفع افراد یا سازمان های خارج از حوزه فعالیت روزنامه‌نگار؛
8. احترام به اصل برائت افراد؛
9. مطلع ساختن سردبیر یا دبیر سرویس راجع به تعقیب قضایی احتمالی در مورد انتشار اطلاعات و اخبار تدارک یافته از سوی روزنامه‌نگار؛
10. عدم دریافت هرگونه وجه نقدی و غیر نقدی برای پوشش خبری رویدادهای مختلف و به ویژه تبلیغات انتخاباتی و مشابه آن؛
11. رعایت حقوق، حیثیت و منزلت افراد ، سازمان‌ها و مؤسسه‌های دولتی و خصوصی مرتبط با حوزه‌‌های خبری روزنامه نگار؛
12. مسئولیت تهیه و تنظیم گزارش‌ها و مطالبی که از سوی روزنامه‌نگار صورت می گیرد به عهده وی است، اما مسئولیت انتشار مطالب، گزارش‌ها و اظهار نظرهای رسمی به عهده او نیست؛
13. پایبندی به اصول اخلاق حرفه‌ای؛

فصل چهارم. حمایت از روزنامه نگار

ماده 7. به منظور تسهیل در انجام وظایف حرفه‌ای روزنامه‌نگار و کمک به گردش آزاد و دسترسی عمومی به اطلاعات، روزنامه‌نگار از حمایت‌های زیر برخوردار می شود:


1. دولت مکلف است ازحقوق حرفه ای، شرافت و منزلت روزنامه‌نگار حمایت کند؛
2. موسسات رسانه‌ای موظفند سلامت و رفاه اجتماعی روزنامه‌نگار را فراهم کنند و دولت نیز حمایت‌های لازم را به عمل آورد؛
3. روزنامه‌نگار در انجام فعالیت های شغلی و حرفه‌ای مصونیت دارد؛
4. توقیف یا بازرسی اسناد ، مدارک و مواد کتبی ، سمعی ، بصری ، تصویری و رایانه‌ای روزنامه‌نگار در فرایند فعالیت‌های حرفه‌ای جز در موارد پیش‌بینی شده توسط قانون ممنوع است؛
5. مداخله در کار حرفه‌ای روزنامه‌نگار یا تقاضا‌ی مغایر با مسئولیت‌های حرفه‌ای در مورد تدارک و انتقال و انتشار اخبار و گزارش ها ممنوع است؛
6. روزنامه‌نگار با توجه به سختی کار از قانون سخت و زیان آور بودن مشاغل بهره مند می شود؛
7. روزنامه‌نگار در صورت تعطیل و یا توقف انتشار رسانه ، تا زمان شروع به کار دوباره در همان رسانه یا رسانه دیگر از بیمه بیکاری بهره مند می‌شود؛
8. مقامات دولتی و غیر دولتی موظف‌اند از اقدامات زیر در مورد فعالیت‌های حرفه‌ای روزنامه‌نگار خودداری کنند:
• اعمال سانسور؛
• تطمیع و تهدید؛
• ایجاد محدودیت یا مخالفت در برابر فعالیت‌های مشروع و قانونی روزنامه‌نگار؛
• خودداری از دادن اطلاعات به روزنامه‌نگار یا ایجاد مانع در راه کسب و دریافت اطلاعات و اخبار حرفه‌ای؛
• افشای منابع خبری یا نام مستعار روزنامه‌نگار بدون رضایت وی؛
• تعرض به حقوق قانونی روزنامه‌نگار، توهین به شرافت و حیثیت حرفه‌ای و اجتماعی وی، اعمال خشونت و تهدید زندگی شخصی یا لطمه زدن به سلامت و امنیت وی؛

تبصره. متخلفان از این موارد مشمول تبصره یک ماده 5 قانون مطبوعات خواهند شد؛

فصل پنجم. صدور کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری

ماده 8. روزنامه‌نگاران مشمول مقررات ماده 2 حرفه‌ای محسوب شده و می‌توانند از کمیسیون مخصوص صدور کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری، کارت شناسایی دریافت کنند و از مزایا وتسهیلات ویژه روزنامه نگاران حرفه‌ای برخوردار شوند.

تبصره1. اعتبار کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاران متناسب با جدول رتبه‌بندی و حسب نظر کمیسیون حداقل یک سال و حداکثر 5 سال قابل تمدید است.

تبصره2. روزنامه‌نگاران حرفه‌ای بر اساس جدول پیوست در شش مرتبه خبرنگار کارآموز، خبرنگار، خبرنگار متخصص، روزنامه‌نگار ، روزنامه‌نگار متخصص وروزنامه‌نگار ارشد رتبه بندی می شوند.

تبصره3. رسیدگی به تغییر وضعیت رتبه‌‌بندی روزنامه نگاران بر عهدة کمیسیون صدورکارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری است.

ماده9. روزنامه‌نگاران بازنشسته و روزنامه‌نگارانی که حداقل 30 سال سابقة اشتغال در حرفه روزنامه‌نگاری داشته باشند می توانند با عنوان روزنامه‌نگار حرفه‌ای افتخاری، کارت هویت حرفه‌ای افتخاری دریافت کنند.

ماده10. کمیسیون صدورکارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری در معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی تشکیل می‌شود.

تبصره1. این کمیسیون مرکب از 9 عضو به ریاست معاون امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شرح زیر تشکیل می شود:
1. دو نفر به نمایندگی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ( مدیر کل مطبوعات و خبر گزاری های داخلی و مدیر کل دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها)
2. دو نفر از مدیران مسئول نشریات وخبرگزاری های بخش غیر دولتی
3. دو نفر از تشکل‌های صنفی حرفه روزنامه‌نگاری
4. دو نفر از اساتید دانشگا‌ه‌ها در رشته روزنامه‌نگاری
این اعضا از سوی معاون امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی انتخاب می‌شوند.

تبصره2. دبیرخانه کمیسیون صدور کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری در اداره کل مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی تشکیل می‌شود و زیر نظر کمیسیون انجام وظیفه می‌کند.

تبصره 3. کمیسیون صدور کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری حسب ضرورت نسبت به تشکیل کمیته های فرعی تصمیم می‌گیرد.

ماده 11. دورة نمایندگی اعضای کمیسیون صدور کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری دو سال است و تجدید انتخاب آن‌ها برای دوره‌های بعد بلا‌مانع است.

فصل ششم. شرایط صدور کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری

ماده 12. شرایط دریافت کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری:
1. تابعیت جمهوری اسلامی ایران
2. متدین به یکی از ادیان رسمی شناخته شده در کشور
3. عدم اشتهار به فساد اخلاق و سابقه محکومیت کیفری براساس موازین اسلامی که منجر به محرومیت از فعالیت‌های اجتماعی شده باشد( بند 4 ماده 9 قانون مطبوعات)
4. عدم عضویت در گروه‌های غیر قانونی به تشخیص مراجع قانونی
5. دارا بودن تحصیلات تخصصی یا تحصیلات در رشته های مرتبط وغیر مرتبط یا سوابق تجربی و عملی در روزنامه‌نگاری
6. دارا بودن حداقل 23 سال تمام
7. التزام به اصول اخلاق حرفه‌ای

تبصره. اشتغال به فعالیت روزنامه‌نگاری الزاماً منوط به داشتن کارت مذکور در این آیین‌نامه نیست.

ماده 13. مدارک لازم جهت دریافت کارت:
1. تصویر شناسنامه و 4 قطعه عکس
2. گواهی عدم سوء پیشینه کیفری
3. تصویر آخرین مدرک تحصیلی
4. فرم تکمیل شده تقاضای دریافت کارت
5. تصویر کارت پایان خدمت یا معافیت از خدمت وظیفه
6. تصویر مصدق قرارداد کار از موسسه محل اشتغال
7. گواهی تجربه عملی

فصل هفتم. شرایط و مقررات تعلیق و ابطال کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌‌نگاری

ماده14. کمیسیون مذکور در ماده 8 می‌تواند در موارد زیر کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری را ابطال و یا برای حداکثر شش ماه تعلیق کند:
8. احراز عدم صحت هر یک از مدارک ارائه شده؛
9. هرگونه سوء استفاده از کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری؛
10. محکومیت‌های کیفری منجر به محرومیت از حقوق اجتماعی؛
11. قطع همکاری یا تعطیلی مؤسسه رسانه‌ای محل اشتغال؛
12. تخطی یا عدم رعایت اصول اخلاق حرفه‌ای به تشخیص کمیسیون یا مراجع قانونی ذیصلاح

تبصره 1. تعلیق یا ابطال کارت منجر به سلب حقوق قانونی اشتغال روزنامه‌نگار از مؤسسه مربوطه نمی‌شود.

تبصره2. کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگارانی که موسسه محل اشتغال آنان به هر علتی تعطیل می‌شود، پس از6 ماه به حالت تعلیق در می‌آید و در صورت شروع به کار مجدد در همان مؤسسه یا مؤسسه رسانه‌ای دیگر، این تعلیق ملغی می‌شود.

تبصره3. خودداری از استرداد کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری از جانب روزنامه‌نگار موجب پیگرد قانونی می‌شود.

ماده 15. این آیین‌‌نامه با یک مقد‌مه، 15ماده، 17 تبصره و جدول پیوست در تاریخ ...... به تصویب رسید.

 

 

نقش و جایگاه رسانه های فرهنگی

 

 

منبع: /www.niksalehi.com   25/06/85

 



 

گوناگونی مطبوعات و گسترش انتشار نشریات متنوع و متفاوت و به طور کلی جایگاه شایسته رسانه ها در تنویر افکار و ایجاد فضای مناسب برای گفت وگو و برخورد سالم و سازنده، نظرات و همچنین اهمیتی که رسانه های گروهی در ارتقای سطح آگاهی و تعالی فرهنگ و دانش عمومی دارند، بی گمان یکی از مهمترین عوامل توسعه فرهنگی و از نشانه های پویایی و تحرک هر جامعه است. بدیهی است که توسعه فرهنگی، به معنای گسترده آن که در برگیرنده گشایش و گسترش گفت وگوهای فلسفی و فرهنگی و ادبی و هنری است، نه تنها عامل اصلی رشد خودآگاهی جمعی، بلکه زمینه ساز توسعه سیاسی و اقتصادی و پیشرفت علوم و در واقع نخستین پیش شرط حل بنیادی مسایل و رفع مشکلات فراگیر جامعه است.

 

البته این همه زمانی میسر و متحقق می شود که از یک سو صاحبان قدرت و دولت، با قانون گرایی و قانون گذاری و سعه صدر به رسانه های گوناگون و نقش آنان در جامعه بنگرند و به ویژه، رسانه های گروهی را نه به مثابه «دشمنان بالقوه» یا بلندگوی تبلیغاتی نظام حکومتی، بلکه به عنوان رکنی اساسی در کنار و همطراز قوای مقننه و مجریه و قضائیه باور کنند و به رسمیت بشناسند. از سوی دیگر اما ارباب جراید و اهالی قلم نیز باید که به رسالت فرهنگی و مسئولیت خود در اطلاع رسانی درست و ترویج تفاهم و تبلیغ تسامح و تقویت حس همبستگی ملی و همزیستی مسالمت آمیز آگاه باشند و جدا از هتک حرمت اشخاص و دروغ پردازی و شایعه پراکنی و از همه مهمتر، از تبلیغ خشونت بپرهیزند.

 

این هشدار بی شک در وهله اول متوجه رسانه های تصویری فراگیر (صداوسیما و سینما) و روزنامه ها و نشریه های سرتاسری و با نفوذ است که تأثیر آنی و گسترده خبرها و گزارش ها و تجزیه و تحلیل ها و پیام های آنان قابل کتمان نیست؛ تأثیری که بنا بر احساس مسئولیت، می تواند سودمند و سازنده باشد و در صورت بی مسئولیتی گردانندگان آن، لاجرم مضر و مخرب خواهد بود.

 

من در اینجا به تناسب با موضوع این نوشتار که نقش و جایگاه رسانه های فرهنگی است، تنها به همین اشارات بسنده می کنم، اما بر کسی پوشیده نیست که پرداختن به کارکرد رسانه های گروهی و به خصوص بررسی نقش و مسئولیت دسترسی به رسانه های نوشتاری دارند، از اهمیت بسیار برخوردار است. خاصه تأثیر و نفوذی که در فرآیند شکل گیری جامعه مدنی دارند.

 

این امر به ویژه در مورد ایران و در وضعیت کنونی که جامعه در حال گذار از ساختاری اقتداری به مناسباتی مبتنی بر قانون است، به مسئله ای حیاتی و سرنوشت ساز تبدیل شده است؛ چرا که ادامه کوشش های گسترده و دگرگونی های امیدوارکننده ای که پس از «خرداد 76» پدید آمده بود و هم اکنون دچار کندی و رکود شده است، پیش از هر چیز مستلزم گشایش دوباره در عرصه مطبوعات به طور اخص و رسانه های گروهی به طور اعم است.

 

باید دانست که هیچ اصلاح و دگرگونی و هیچ بهبود و پیشرفتی در جامعه به وقوع نخواهد پیوست، مگر آنکه پیشتر گفت وگویی گسترده و همه جانبه میان صاحب نظران و کارشناسان عرصه های گوناگون صورت گیرد و کیست که هوشیاری و بیداری مردم و جایگاه اندیشمندان و روشنفکران و منتقدان و نیز فعالیت آزادانه رسانه های مستقل را در این فرآیند بتواند کتمان کند.

 

آنچه اما در این فرایند کمتر مورد توجه و عنایت قرار می گیرد و اغلب از نظرها دور می ماند، نقش مهم و تأثیر عمیق، ولی آرام و درازمدت نشریات فرهنگی مستقل است. این نوع رسانه ها در گونه ها و رویه های خود، عرصه ای مناسب برای طرح نظرات و نظریه های متفکران و نویسندگان و هنرمندان و منتقدان است. اصولا ویژگی نشریات فرهنگی در آن است که به دور از جاروجنجال های برخاسته از مسایل زودگذر و سطحی، قادرند از مجرای مباحثی که در حوزه اندیشه و فرهنگ و هنر و ادبیات انجام می دهند به تبیین ماهیت عناصر شکل دهنده جامعه مدنی بپردازند و بی گمان در نهادینه کردن دستاوردهای برآمده از توسعه و تکامل جامعه، عهده دار نقشی پراهمیت اند.

 

با این همه، نقش و جایگاه رسانه های فرهنگی، آنچنان که باید و شاید، مورد توجه قرار نمی گیرد. البته بی اعتنایی به رسانه های فرهنگی و نادیده گرفتن جایگاه مهم آنها، نه تازگی دارد و نه مختص به دنیای مطبوعات در ایران است. نشریات فرهنگی و ادبی وزین و پرمحتوا حتی در کشورهایی که در آنها مطالعه رواج عام دارد و تیراژ روزنامه ها و مجله های رنگارنگ هفتگی سر به میلیون می گذارد، گسترش چندانی ندارد و دوام و پایداریشان بیشتربسته به سیاست گذاری فرهنگی این کشور هاست که به موجب آن حداقل یک سوم از نسخه های این گونه نشریات تخصصی و فرهنگی را کتابخانه های عمومی و دانشگاه ها و دبیرستان ها و دیگر مؤسسات و نهادهای آموزشی و پرورشی خریدارند و از این طریق است که نه تنها ادامه حیات نشریه های فرهنگی تضمین می شود، بلکه امکان رشد و گسترش آنان نیز فراهم می آید.

 

دلیل این سیاست گذاری نیز بسیار ساده است؛ زیرا این اعتقاد راسخ و استدلال استوار وجود دارد که چون نشریه های علمی و فرهنگی، مرجعی موثق و مطمئن برای پژوهشگران و دانشجویان و دانش آموزان است و از آنجا که انتشار آنها مستلزم دقت و مراقبت بسیار است و به رغم شمارگان اندک، مدیران و گردانندگان آنها ناگزیدند دشواری های بی شماری را بپذیرند و متحمل هزینه های هنگفتی شوند، لذا دوراندیشی فرهنگی و منطق علمی ایجاب می کند که این گونه نشریات مورد پشتیبانی نهادهای آموزشی و فرهنگی قرار گیرند.

 

البته در جوامع قانونمند، پشتیبانی این نهادها به صورت انحصاری انجام نمی گیرد، بلکه همه نشریات فرهنگی را در برمی گیرد و فقط به حمایت «نشریات خودی» و آن دسته از نشریات که به گونه ای در خط سیاسی حزب حاکم یا نظام حکومتی قرار دارند، محدود نمی شود.

 

از سوی دیگر، این پشتیبانی ها تنها از سوی نهادهای دولتی یا وابسته به دولت صورت نمی پذیرد، بلکه مؤسسات غیر دولتی، اعم از صاحبان صنایع و مؤسسات اقتصادی و نیز شرکت های بازرگانی و بنیادهای گوناگون هم در آن سهیم اند.اما متأسفانه چنین دوراندیشی فرهنگی و استدلال منطقی ای، در کشورهایی نظیر ایران تاکنون کمتر مجال بروز پیدا کرده اند. برنامه ریزان مجریان مسایل فرهنگی بیشتر به تأثیرات آن و گذرای اقدامات و سیاست های تبلیغاتی و نمایشی خود دلبسته و دلخوش اند تا به برنامه ریزی فرهنگی اساسی و بلندمدت برای جوانان و نسل های آینده؛ تا از این طریق به تقویت بنیه علمی نهادهای آموزشی کمک کنند.

 

افزون بر این، در حوزه امور فرهنگی نیز مانند دیگر حوزه ها، انحصارطلبی و مدار بسته تقسیم مسئولیت ها میان چند تن از کارگزاران این یا آن جناح سیاسی جریان دارد و به ندرت کار به دست کارشناسان و چره های تازه و با استعداد سپرده می شود. برای نمونه می بینیم که اغلب نشریات پرشمارگان به نوعی در دست نهادهای دولتی و بنیادها و حوزه های وابسته به نظام حکومتی است و توسط کارگزاران آنها اداره می شود.

 

البته این راه و روش ها به دوران بعد از انقلاب محدود نمی شود؛ پیشتر نیز سیاست گذاری های فرهنگی، کمتر بر واقعیت ها و نیازها و خواست های جامعه و پشتیبانی و حمایت از فرهنگ سازان و فرهنگ پروران تکیه داشت و بیشتر برخودبزرگ بینی و توهم و تقلید و تبلیغات کاذب استوار بود.

 

در آن زمان نیز همانند امروز، نشریات و مجله های فرهنگی و ادبی مستقل، بیش از همه از تبلیغات این سیاست های نادرست، صدمه و ضربه می دیدند. برای مثال کافی است که به دوره های یکی از معروف ترین و معتبرترین مجله های فرهنگی و ادبی تاریخ معاصر ایران، یعنی «مجله سخن» که به همت شادروان دکتر پرویز خانلری منتشر می شد نگاه کنیم. یا به «مجله یغما»ی مرحوم حبیب یغمایی؛ تا ببینیم که مدیران و سردبیران این دو نشریه با چه مصایب و مشکلاتی مواجه بودند و با چه سختی و مشقتی - و گاه با وقفه های یک دو ساله - مجله را منتشر می کردند.

 

طرفه آن که درست مقاله ها و شعرها و ترجمه های مندرج در همین دو مجله و نیز برخی از نشریات فرهنگی و ادبی آن دوران، امروز مرجعی موثق و معتبر جهت تحقیقات دانشگاهی و پژوهش های آکادمیک ادبی بسیاری از محققان و دانش پژوهان است؛ تا جایی که تقاضای بسیاری از علاقه مندان موجب گردید تا پس از انقلاب، دوره های مجله «سخن» و «یغما» به صورت کتاب تجدید چاپ شود و این در حالی است که در زمان انتشار این نشریات، خوانندگان اندکی به خرید واشتراک و مطالعه آنها رغبت نشان می دادند و درخواست های مکرر مسئولان آنها به مشترکان و نمایندگان پخش و فروش این نشریات بهترین گواه این مدعاست...

 

در حال حاضر به رغم رشد کمی نشریات فرهنگی و ادبی - که متأسفانه بخش قابل توجهی از آنها در دست نهادهای دولتی و یا وابسته به نظامی حکومتی است و ناگزیر قادر به طرح همه جانبه و بی طرفانه مسایل نیستند شاهد ارتقای سطح فرهنگی و کیفیت بالای آنها نیستیم. متأسفانه حتی نشریات فرهنگی غیر دولتی موجود را هم نمی توان در زمره «نشریات فرهنگی مستقل» به شمارآورد؛ چرا که آنها نیز با سیاست گذاری های نادرست دولت در حوزه مسایل فرهنگی، به تدریج به دولت و دیگر نهادهای حکومتی وابسته شده اند و ادامه حیاتشان بدون یارانه های جورواجور غیر قابل تصور است. اصولا کمتر مشاهده می شود که نشریه ای به جایگاه و نقش خود در عرصه فرهنگی جامعه واقف باشد و آگاهانه و با برنامه ریزی دقیق و هدفمند به مسایل گوناگون فرهنگی بپردازد.

 

اغلب نشریات بیشتر به «جنگ فرهنگی و ادبی» تبدیل شده اند تا نشریه ای فرهنگی به مفهوم واقعی آن. کمتر نشریه فرهنگی مستقلی را می توان سراغ گرفت که قادر باشد بدون هراس از فشارهای گوناگون، مسئله ای اساسی را با جدیت و به طور مستمر به بحث و مناظره بگذارد و از اندیشمندان و روشنفکران دعوت کند که آزادانه در این گفت وگو شرکت کنند.

 

اگر هم نشریاتی نظیر «کتاب ماه»، «نامه فرهنگ» و یا «فصلنامه فلسفی، ادبی و فرهنگی ارغنون» گهگاه به طرح مسایلی می پردازند و یا موضوع خاصی را در نشست های ماهانه خود به گفت وگو می گذارند، به دلیل وابستگی و تعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ناگزیرند در انتخاب موضوع و دعوت از صاحب نظران، جانب احتیاط را رعایت کنند و مقالات و مباحث را در قالب تنگ دیدگاه های خود محدود می کنند تا مبادا ادامه انتشار نشریه و بالطبع موقعیت سردبیر و معاش گردانندگان آن به خطر افتد، مثلا اگر یکی از این نشریات، برای نمونه شماره ای ویژه «فلسفه معاصر» انتشار دهد و به این منظور میزگردی برپا کند و مطالبی در این زمینه گردآورد، ولی سردبیر فصلنامه با این یا آن متفکر سرشناس و صاحب نظر ایرانی میانه خوبی نداشته باشد یا نظریه های آن فیلسوف نامدار غربی را خوش نداشته باشد، نه اندیشمند ایرانی را به میزگرد دعوت می کند و نه اجازه می دهد که نظرات آن فیلسوف اروپایی مطرح شود.

 

از این مثال ها به وفور می توان برشمرد.به هر حال، تا زمانی که نشریات فرهنگی مستقل به استقلال واقعی دست نیابند و بدون بیم و هراس مجال نیابند و مجاز نباشند تا مسایل اساسی جامعه را به بحث و مناظره آزاد گذارند، به صورت جنگ های فرهنگی و ادبی بی آزار و صد البته بی خاصیت باقی خواهند ماند و از قبل آنها هیچ چیز عاید جامعه نخواهد شد. 

 

http://www.bashgah.net/modules.php?name=News&file=article&sid=22238