نقش تبلیغاتى خبر در امور روزانه
حال با این شناخت عام از تبلیغ، بهتر است که به عملکرد تبلیغاتى خبر در فراگرد روزمره و ناخودآگاه آن برگردیم. این نقش تبلیغى ناخودآگاه خبر در واقع مهمتر و مؤثرتر از استفادههاى مقطعى و تعمّدانه سازمانهاى تبلیغاتى دولتى از رسانههاست.
ادوارد هرمن و نوآم چامسکى (1988) در کتاب صناعت رضایت جوهر تبلیغاتى که در جاى دیگرى «رضایت تولید: اقتصاد سیاسى رسانههاى گروهى» ترجمه شده است، رسانههاى آمریکا را در عوامل ذیل مىبینند:
1) مالکیت خصوصى رسانهها و تمرکز این مالکیت در دست معدودى از نخبگان. این نوع تمرکز به انحصارىشدن عقاید و محدودساختن دامنه باورها منتهى شده است؛
2) اتکا به آگهیهاى تجارى بهعنوان منبع اساسى درآمد و سود که طى آن رسانهها، مخاطبان را بهصورت کالا به صاحبان آگهیها مىفروشند؛
3) اتکا به اطلاعات دولتى و بخش خصوصى کلان و همچنین اتکا به متخصصانى که مورد تأیید نظام هستند؛
4) توبیخ و تنبیه رسانهها بهصورتهاى گوناگون و غیرمستقیم، در صورت انتقاد و روشنگرى؛
5) ایدئولوژى ضد اشتراکى بهعنوان مذهب ملّى آمریکاییها.
به عقیده چامسکى مواد اوّلیه خبر باید از این صافیها عبور کنند تا ارزش خبرى بیابند. در این فراگرد، خبر نهایتاً به محصولى بىآسیب تبدیل مىشود و عرصه کلام و تفسیر را محدود مىکند.11
تسلط نخبگان جامعه و عوامل آنها بر مطبوعات و حاشیهنشین ساختن صداهاى مخالف، نه از طریق سانسور بلکه در فراگرد تهیه خبر، آنچنان حالت طبیعى بهخود گرفته است که حتى خبرنگاران باوجدان و شرافتمند خود را قانع کردهاند که خبر، بىغرضانه و تنها برپایه ارزشهاى خبرى انتخاب و تفسیر مىشود. با طبیعى کردن این ارزشها، خبر از دیدگاههاى دیگر غیرقابل رؤیت است.
جورج گربنر برآورد مشابهى از محدودیتهاى تحمیلى نظام و نهادىشدن کار رسانهها دارد. او رسانهها را بازوى فرهنگى نظامهاى صنعتى مىداند و تأکید دارد که رسانهها از طریق انتخاب موضوع، روشهاى مرسوم جمعآورى خبر، برجستهسازى و آواى کلام تعیین مىکنند که چه چیزى مهم است و باید مورد بحث در ارتباطات عمومى قرار گیرد، از چه دیدگاهى باید اولویتها را دید و چگونه باید عملکردها را سنجید.12
از کسانى که مشخصاً به مسأله وابستگى رسانهها به اطلاعات سازمانهاى دولتى و شرکتهاى کلان پرداختهاند، اُسکار گندى (1982) قابل ذکر است. او مسأله را صرفاً از دیدگاه اقتصادى بررسى مىکند و واژه «سوبسید اطلاعاتى» را در تبیین وابستگى بهکار مىگیرد. سوبسید اطلاعاتى (اطلاعات رایگان) بهنظر او تلاشى است از جانب منابع خبرى که قصد دارند هزینه تولید خبر را بهمنظور افزایش استفاده از اطلاعات رایگان کاهش دهند. ارائه اطلاعات رایگان در دنیاى تجارى رسانهها به کسانى که قدرت اقتصادى دارند اجازه مىدهد تا کنترل خود را در جوامع سرمایهدارى افزایش دهند. «از آنجا که اطلاعات نقش مرکزى در تصمیمگیرى فردى و گروهى دارد، کنترل اطلاعات به منزله کنترل تصمیمگیرى است».13 وانگهى از آنجا که قدرت تبادل اطلاعات با قدرت اقتصادى معین مىشود، عدم برابرى اقتصادى به معناى عدم تساوى اطلاعاتى است.14
بهطور خلاصه، استقلال و آزادى رسانهها را به دلایل ساختارى نمىتوان خارج از چارچوب نظام اجتماعى، اقتصادى و سیاسى دید و در نتیجه کنشهاى تبلیغاتى رسانهها را باید در تجارىشدن خبر، در ارزشها و هنجارهاى تولید خبر و در وابستگى سازمانهاى خبرى به منابع اطلاعاتى جست. در زمینه اخبار خارجى از آنجا که رویدادها به سادگى قابل رؤیت نیستند و درک این رویدادها نیاز به آشنایى فرهنگى و تخصص بیشتر دارد، وابستگى رسانهها به نهادهاى تعیینکننده سیاست خارجى افزایش مىیابد.
ویلیام بنت (1990) به این گرایش و عملکرد عنوان Indexing داده است و آن را همخوانى و رابطه نزدیک معیارهاى مباحث دولتى و کلام جارى مطبوعات مىداند. به عقیده او زمانى مىتوان مطبوعات را مستقل و خودمختار دانست که به مباحثى جدا از آنچه نخبگان جامعه تعیین مىکنند بپردازند.15
مباحث نظرى و یافتههاى تحقیقات، تصویرى نومیدکننده از ارتباطات سیاسى در عرصه عمومى رسانهها ترسیم مىکنند. برخلاف آرمان نهضتهاى دو قرن اخیر که مطبوعات را بهعنوان «صداى مردم» و یا چشم و گوش آنان در مهار قدرت، منزلتى والا بخشیده است، رسانهها بیش از پیش به تئاترى سرگرمکننده مىمانند که در آن نخبگان جامعه نقش کارگردان، و متخصصان روابط عمومى و تصویرسازى، نقش بازیگران و مردم، نقش تماشاگرانى حیرتزده و منفعل بهخود گرفتهاند.
باید با یورگن هابرماس همصدا شد و گفت: «اگر امیدى به درمان بىتفاوتى و از خودبیگانگى مردم متصور است، باید عرصه عمومى رسانهها را از تصویرسازى و نمایش آزاد کرد و به ارتباطات جمعى معناى حقیقى آن یعنى شرکت، محاوره، مکالمه و تبادل اندیشه انسانها را بخشید».16
حاشیه:
1. Gabriel Almond. "Public opinion and national security policy", Public Opinion Ouarterly 2 (1956): 371-378.
2. از جمله متونى که استقلال از منافع ملّى را معیار آزادى مطبوعات دانستهاند، از قرار زیر است:
Harold Evans. "Is the press too powerful?",
William L. Bennett. "Toward a theory of press-state relations in the
Edward Herman and Noam Chomsky. Manufacturing Consent: The Political Economy of the Mass Media (NewYork: Pantheon Books, 8891).
3. Edward H. Carr. The Twenty Years. Crisis, 1919-1939 )
4. در زمینه جامعهشناسى خبر (Sociology of News)و همچنین بررسى خبر از دیدگاه فرهنگى به منابع زیر رجوع کنید:
Gaye Tuchman. "Making news by doing work: routinizing the unexpected", American Journal of Sociology 131-011 :(47-3791) 97.
Gaye Tuchman. Making News: A Study in the Construction of Reality (NewYork: Free Press, 8791(.
Gaye Tuchman. "Myth and the consciousness industry: A new look at the effects of the mass media", In: E. Katz and T. Szecsko (eds.) Mass Media and Social Change (
Mark Fishman. Manufacturing the News (
Herbert Gans. Deciding What’s News (NewYork: Random House, 9791(.
Stuart Hall. Culture, Media, Language, (
Todd Gitlin. The Whole World Is Watching (
5. براى نقد سیاسى خبر از این دیدگاه نگاه کنید به:
Walter Lippmann. Public Opinion, (NewYork: The Macmillan Company, 2291(.
Maxwell Mccombs, et al. Contemporary Public Opinion: Issues and the News (
Dan Nimmo and James Combs. Mediated Political Realities (NewYork: Longman, 0991(.
Russell Neuman, et al. Common Knowlege: News and the Construction of Political Meaning (
William L. Bennett. News: The politics of Illusion (NewYork: Longman, 8891(.
6. در مورد کاربرد قالبها و شیوههاى داستاننویسى به مقالات زیر مراجعه کنید:
Itzhak Roeh. "Journalism as Storytelling, Coverage as narrative", American Behavioral Scientist, 861-261 :(9891) 2.
Roeh & Ashley. " Criticizing Press Coverage in the
Robert Darnton. "Writing news and telling stories", Daedalus, 391-571 :(5791) 401.
Robert Hackett. "Decline of a Paradigm? Bias and Objectivity in news media Studies", Critical Studies in mass Communication, 952-922 :(4891) 1.
Hunter MacCartney. "Applying fiction conflict situations to analysis of news stories", Journalism Quarterly, 071-361 :(7891) 1.
7. براى بررسى ریشههاى عینىگرایى در خبر مراجعه کنید به:
Michael Schudson. Discovering the News: A Social History of American Newspapers. (NewYork: Basic Books, 8791(.
8. Mitchell Stephens. A History of News (NewYork: Viking, 1988(.
9. تعاریف و مثالهاى مربوط به تبلیغ عمدتاً از منبع زیر گرفته شده است:
Garth Jowett and Victoria O,Donnell. Propaganda and Persuasion 2nd ed. (
10. T.J.Smith. Propaganda: A Pluralistic Perspective (NewYork: Praeger, 1989(.
11. Noam Chomsky . Necessary Illusions: Thought Control in Democratic Societies (
12. George Gerbner. "Press Perspectives in World Communication: A Pilot study", Journalism Quarterly, 38 (1961): 313-322.; G. Gerbner and G. Marvanyi. "The many worlds of the World’s Press", Journal of Communication, 1 (1977): 52-66.
13. Oscar Gandy Jr. Beyond Agenda-Setting: Information Subsidies and Public Policy (
14. براى تحلیلى مشابه و نیز روند تمرکز مالکیت رسانهها در آمریکا در صحنه جهانى نگاه کنید به:
Ben Bagdikian. The Media Monopoly 4th ed., (
15. William L.Bennett.
16. نگاه کنید به:
Jurgen Habermas. The Structural Transformation of the Public Sphere (
منبع: دفتر مطالعات و تحقیقات رسانه
تبلیغ چیست؟9
با این تعریف عام از خبر چگونه مىتوان آن را مقولهاى جدا از تبلیغ دانست؟ در بینش کنونى، نمىتوان بین خبر، تبلیغ، سرگرمى و آموزش بهعنوان کنشهاى چهارگانه رسانهها، تفاوت آشکار قائل شد و اصولاً هرنوع پیامى اعم از خبرى، تفریحى، تبلیغاتى و آموزشى در برگیرنده نقشهاى دیگر است.
تبلیغ تاکنون از دیدگاههاى تاریخى، جامعهشناسى، علومسیاسى و ارتباطشناسى مورد بررسى قرار گرفته است. بهطور خلاصه، از دیدگاه تاریخى، تبلیغ رویدادى است که رویدادهاى بعدى بهعنوان آثار آن مورد مطالعه قرار مىگیرند. از دیدگاه علومسیاسى، مطالعه تبلیغ یعنى مطالعه ایدئولوژى مُبلّغ و آثار اشاعه آن بر افکار عمومى. از نقطهنظر جامعهشناسى، بررسى تبلیغ به معناى مطالعه نهضتهاى اجتماعى و تحلیل تبلیغات گروههاى درگیر در قدرت است. از چشمانداز روانشناسى، منظور از مطالعه تبلیغ، بررسى اثرات آن بر افراد است.
گروهى از محققان تبلیغ را ذاتى از فکر و عمل در فرهنگ عمومى مىدانند و با آمیختن دیدگاههاى مختلف علوماجتماعى، تبلیغ را حامل ایدئولوژى دانسته، نقش رسانهها را در ساخت معانى و جهانبینى حاکم بر جامعه بررسى مىکنند.
از دیدگاه خاص ارتباط شناسى، تبلیغ همانند ارتباط، فراگردى است مقید به شرایط زمانى و مکانى که با ویژگیهاى اجتماعى قابل شناخت است. این دیدگاه به ما اجازه مىدهد تا عناصر ارتباطى این فراگرد را تفکیک کنیم، به روابط پیام و زمینه پیام بپردازیم، مسأله تعهد پیامرسان را بشکافیم و عکسالعملهاى مخاطبان را بررسى کنیم.
ریشههاى فرهنگى تبلیغ و مؤثر بودن آن بخوبى در گفته فردریک نیچه، فیلسوف آلمانى، نهفته است. به عقیده او مُبلّغ قهرمانى است که کارى نمىکند جز آنکه درختى را که میوههایش رسیدهاند، تکان مىدهد.
تبلیغ/ Propaganda به معناى خنثى و بىطرف، یعنى انتشار و ترویج افکار و از ریشه لاتین Propagare به معناى کاشتن و نهال زدن مىآید. در سال 1622 میلادى، واتیکان، «جامعه مقدس ترویج ایمان کلیساى کاتولیک» را تأسیس کرد و از آنجا که انگیزه این جماعت، اشاعه باورهاى واتیکان در قاره آمریکا و در جهت مخالفت با پروتستانها بود، تبلیغ، معناى بىطرف خود را از دست داد و مفهومى تحقیرآمیز، منفى و غیراخلاقى بهخود گرفت. بهعبارت دیگر امروزه مشخص کردن پیام بهعنوان تبلیغ یعنى کوچک شمردن و منفى انگاشتن آن پیام. بنابراین مترادفهایى که براى کلمه تبلیغ بهکار گرفته مىشوند و مفاهیمى که با تبلیغ تداعى مىشوند عبارت است از: دروغ، تحریف، نیرنگ، اغفال، دستکارى، تحریک، جنگ روانى و بالاخره شستوشوى مغزى. باید توجه داشت که اکثر این مترادفها در واقع گویاى تکنیکهاى خاص تولید پیام تبلیغى هستند و نه گویاى فراگرد یا انگیزه تبلیغ.
وقتىکه انگیزه تبلیغ موردنظر باشد، تبلیغ معناى کنترل (اداره) را تداعى مىکند و در این صورت تبدیل به اقدامى سنجیده و تعمدى مىشود که براى حفظ و یا تغییر تعادل نیرو به نفع مُبلّغ بهکار گرفته مىشود. این اقدام در واقع با یک ایدئولوژى نهادى شده و هدفدار، رابطه پیدا مىکند. دو تن از محققان ارتباطشناسى، تعریف جامع زیر را از تبلیغ دادهاند:
تبلیغ کوششى است تعمدى و حسابشده که بهمنظور شکل دادن به دریافت، دستکارى کردن ادراک و همسو کردن رفتار مخاطبان با نیّت موردنظر مُبلّغ صورت مىگیرد.
حال با این تعریف، وجه تمایز تبلیغ و اقناع/ Persuasion و اطلاعات/ Information چیست؟ اگر به جزئیات این تعریف دقیق شویم درمىیابیم که: 1( تبلیغ کوششى آگاهانه و از پیش پرداخته است که براى پیشبرد ایدئولوژى، حفظ و یا ایجاد برترى مُبلّغ صورت مىگیرد؛ و 2) این کوشش سازمانیافته و مستمر است. پس وجوه تمایز تبلیغ و خبر و همینطور تبلیغ و اقناع را باید در نیّت مُبلّغ و در برنامهریزى، سازماندهى ونهادى کردن کار تبلیغ جُست.
نیت، شکلبخشیدن به دریافت از طریق کاربرد نشانههاى زبان و تصویرها صورت مىگیرد. براى مثال عملیات «سپر صحرا» در بحران خلیجفارس و تبدیل آن به عملیات «طوفان صحرا» بههنگام اشغال خاک عراق، برداشت مخاطبان را از «دفاع و حمایت» به «خشم و هجوم» تغییر داد. وقتىکه تصویرها و نشانهاى زبانى برداشت خاصى را القاء کنند، فهم و درک موضوع نیز دستکارى مىشود. عقاید و باورهاى ما، رابطه نزدیک با درجه اعتماد ما از حواسمان دارند. البته برداشت ما هم به نوبه خود، تابع عقاید شکل گرفته ماست.
وجه تمایز دیگر تبلیغ از ترغیب و اقناع، نیّت خودخواهانه مُبلّغ است. یعنى مبلّغ خواهان عکسالعملى از مخاطب است که مقاصد مُبلّغ را ارضا مىکند، نه مقاصد مخاطبان را. درصورتى که در شیوه «ارتباط اقناعى» رابطه ایجادشده در جهت ارضاى منافع مشترک طرفین است. البته مخاطبان ممکن است فکر کنند که مُبلّغ منافع آنها را درنظر دارد ولى در واقع نیات مبلّغ خودخواهانه است. باید توجه داشت که مقاصد خودخواهانه را نمىتوان لزوماً منفى تلقى کرد. امر قضاوت در مورد مثبت یا منفى بودن این مقاصد، بستگى به ایدئولوژى مخاطب دارد. مثلاً کسانى که به «صداى آمریکا» گوش مىدهند، در واقع نیاز اطلاعاتى خود را ارضا مىکنند و از این نظر نیّت صداى آمریکا را خیرخواهانه تلقى مىنمایند. با این حال اخبار صداى آمریکا با هدفى ایدئولوژیک و بهمنظور القاى برداشتى مثبت از آمریکا و در جهت تقویت گرایشهاى ذهنى مخاطبان از مفاهیم دموکراسى، سرمایهدارى و آزادى تنظیم مىشوند. روشن است که اکثر آمریکاییها چنین تلاشهایى را منفى ارزیابى نمىکنند، درصورتى که رهبران کشورهاى مخاطب ممکن است آن را منفى بدانند.
معمولاً در زمان جنگ و در مواقعى که امنیت ملّى مطرح است، کنترل اطلاعات امرى طبیعى مىنماید و گله و شکایت خبرنگاران از منابع دولتى امرى عادى است. بنا به گفته معروف، «اوّلین قربانى جنگ، حقیقت است». با این حال پیشرفت تکنولوژى ارتباطات و دسترسى همزمان جهانیان به پیامها، کنترل خبر و یا منزوى کردن مردم را از آنچه در سایر نقاط جهان مىگذرد، بسیار دشوار کرده است. تجارب فروپاشى نظامهاى بسته در لهستان، چکواسلواکى، مجارستان، آلمانشرقى، رومانى و نهایتاً شوروى، گویاى این واقعیتند که کنترل تبلیغ در زمان جهانىشدن تلویزیون عملى نیست. تعریف مىکنند که در زمانى که مردم رومانى علیه رژیم «چائوشسکو» تظاهرات مىکردند، تلویزیون، ترس و تردید را در چشمان او نشان مىداد و همین تصویر مردم را تشویق مىکرد که تا سرنگونى رژیم به تظاهرات خود ادامه دهند. مىدانیم که در عصر ارتباطات، در هرناآرامى اجتماعى، تصرف و کنترل ایستگاههاى رادیویى و تلویزیونى نخستین هدف انقلابیون است.
با این وجود تبلیغ بهعنوان شکلى از ارتباط از تکنولوژى موجود بهره مىگیرد. یعنى همزمان با پیشرفت تکنولوژى، مبلغان نیز ابزار پیچیدهترى براى اهداف خود درنظر مىگیرند. مثلاً اوّلین نمونه ثبتشده کاربرد فاکس (پیام تصویرى) در ریاض و در زمان جنگ خلیجفارس صورت گرفت. در این مورد مبلغان و عوامل عراقى اعلامیههایى مبنى بر آمادگى براى جنگ شیمیایى با فاکس بین مردم کویت پخش کردند.
با توجه به آنچه گفته شد، تفکیک تبلیغ از آموزش و ارشاد، کار دشوارى است. آنچه براى عدهاى تبلیغ است از نظر عدهاى دیگر مفهوم آموزش و اطلاعات دارد. بنابراین در تعریفى که داده شد وجه تمایز تبلیغ با ارتباط باز و تبادل اندیشه، همانا نیّت و هدف برنامهریزىشده براى برترى بخشیدن به مُبلّغ است.
انواع تبلیغ
تبلیغ گاهى تحریکانگیز است و بهمنظور ایجاد دگرگونى بهکار گرفته مىشود و گاهى انفعالى است و براى حفظ وضع موجود بهکار مىرود. از نظر آشکارساختن منبع پیام و صحت اطلاعات، تبلیغ را به سه نوع سفید، سیاه و خاکسترى تقسیم مىکنند.
تبلیغ سفید، منبع پیام را معرفى مىکند و به انتشار اطلاعات صحیح مىپردازد. نمونه این نوع تبلیغ را گهگاه مىتوان از صداى آمریکا و یا از صداى مسکو در زمان صلح شنید. در این نوع تبلیغ با آنکه اطلاعات پخششده صحت دارند، نحوه ارائه اطلاعات به شیوهاى است که مخاطب، فرستنده پیام را خیرخواه و صاحب بهترین اندیشه، تصور مىکند. هدف تبلیغ سفید، ایجاد اعتماد و اطمینان در مخاطب و در واقع نوعى سرمایهگذارى براى برآوردن نیات آتى مُبلّغ است.
تبلیغ سیاه، اطلاعات منتشرشده را به منبع کاذب، نسبت مىدهد و به قصد فریب و نیرنگ مخاطب عمل مىکند. تبلیغ سیاه همان «دروغ بزرگ» است که همه نوع نیرنگ را به خدمت مىگیرد. از نمونههاى موفق تبلیغ سیاه مىتوان تجربه «رادیوى آزاد مجارستان» را نام برد. این فرستنده توجه و حس همدردى جهانیان را در سال 1956 به هنگام پیشروى تانکهاى روسى که بهمنظور سرکوب شورشیان مجار به بوداپست اعزام شده بودند، بشدت برانگیخت. رادیوى آزاد مجارستان هرروز با پخش جزئیات خشونت روسها، از آمریکا و دولتهاى غرب، تقاضاى کمک مىکرد. بعدها معلوم شد که این ایستگاه رادیویى در واقع توسط سازمان جاسوسى شوروى (کا.گ.ب) و با نیّت شرمسار کردن آمریکا بهراه افتاده بود. هدف این بود که به دنیا نشان داده شود که علیرغم وعدههاى رادیوى آزاد اروپا (رادیو تبلیغاتى آمریکایى) در حمایت و تشویق شورشیان، آمریکا پشتیبانى قابل اتکا و اطمینان نیست. این کار تبلیغى به حدى موفق و مؤثر بود که حتى سازمان جاسوسى آمریکا (سیا) تا مدتها بعد از ختم غائله، نمىدانست که رادیوى آزاد مجارستان در حقیقت یکى از ابزارهاى تبلیغاتى روسها بوده است.
تبلیغ خاکسترى چیزى بین تبلیغ سفید و تبلیغ سیاه است. در این نوع تبلیغ، منبع خبر به درستى اعلام مىشود ولى در مورد صحت اطلاعات باید شک داشت. مثلاً صداى آمریکا در جریان تصرف خلیج خوکها در کوبا، دخالت آمریکا را انکار کرد و یا مثلاً رادیو مسکو در جریان اشغال افغانستان به همین شیوه دست زد. دستکارى آمار از طرف شرکتها، تبلیغات تجارى و ادعاهاى کاذب یا غلوآمیز در مورد محصولات و یا فیلمهاى سینمایى که بهمنظور جا دادن محصولات مشخص در فیلم و تبلیغ آنها تهیه مىشوند، جزء تبلیغات خاکسترى هستند.
واژه دیگرى که براى تبلیغ بهکار برده مىشود، ضداطلاعات/ Disinformationاست. ضداطلاعات مانند تبلیغ سیاه، منبع روشن و معلومى ندارد و به پخش اطلاعات نادرست مىپردازد. ضداطلاعات را نباید با اطلاعات سهوى و غیرمسؤول/ Misinformation اشتباه کرد. ضداطلاعات اخبارى هستند ساختگى که براى تضعیف روحیه دشمنان یا مخالفان توسط خبرنگارانى که در واقع جاسوس کشورهاى بیگانه هستند، در روزنامه کاشته مىشوند.
از نمونههاى جالب این نوع اطلاعات ساختگى، خبرى بود مربوط به ویروس «ایدز» که در آن ادعا شده بود که این ویروس از یکى از آزمایشگاههاى مسؤول تهیه سلاحهاى میکروبى ارتش آمریکا، نشت کرده است. این خبر اوّلین بار در شماره اکتبر 1985 یکى از مجلههاى ادبى شوروى (Literaturnaya Gazeta) به نقل از روزنامه هندى پاتریوت درج شد. با آنکه کاشتن خبر کاذب در روزنامههاى خارجى و نقلقول از آنها براى کسب اعتبار از شیوههاى معمول تبلیغاتى است، حقیقت این است که چنین خبرى در هندوستان چاپ نشده بود. به هرصورت علىرغم تکذیب آمریکاییها، این خبر در روزنامههاى 60 کشور مختلف جهان از جمله زامبیا- که در آن موقع میزبان کنفرانس کشورهاى غیرمتعهد بود- و حتى روزنامه ساندى اکسپرس لندن چاپ شد. جالبتر اینکه خبر مذکور سال بعد حتى از شبکه خبرى C.B.S. آمریکا نیز پخش شد.
انتشار خبر مربوط به قاچاق کوکائین توسط دولت نیکاراگوئه (ساندینیستها) از طرف سازمان سیا، از همین قماش است. در جریان رسیدگى کنگره آمریکا به معاملات فروش اسلحه به ایران و بهکارگیرى سود حاصل از آن براى پشتیبانى چریکهاى مخالف دولت نیکاراگوئه در زمان ریاستجمهورى ریگان، فاش شد که در واقع سازمان سیا و مخالفان دولت نیکاراگوئه در شبکه وسیع قاچاق کوکائین در آمریکاى مرکزى دست داشتند.
خبر جعلى، مربوط به سوءقصد به پاپ که گفته مىشد از طرف سازمان پلیس بلغارستان طراحى شده بود، یا داستان کاذب حمایت شوروى از تروریسم از جمله تبلیغات سیاه اخیر آمریکاییهاست.
دکتر پیروز شعارغفارى
روسو معتقد است که انسان طبیعتا خوب است و براساس حالت طبیعی، بدی کردن او غیرممکن است. روسو در کتاب "قرارداد اجتماعی" از منافع ویژه ای که تضاد با آنها تشکیل جامعه را واجب کرده انتقاد می کند. او در این کتاب، مسئله اخلاق را براساس ساختارهای اجتماعی شرح می دهد. استدلال روسو جهت برقراری قراردادی بنیادین با جایگزین کردن اخلاق برابری و قانونی به قرارداد و حقوقی ست که طبیعت با نابرابری جسمی بین انسانها موجب شده است. در این مقاله، نگاه انتقادی در وحله نخست متوجه موقعیت کنونی جهان و در مرحله بعد یادآوری اهمیت واحد اخلاقی است که جامعه را به عنوان مجموعه ای واحد تشکیل می دهد و در آن قانون افراد را به یکدیگر مرتبط می کند.
روسو برای دفاع از این نظر از استدلالهای مختلفی بهره می گیرد. استدلال های روسو که در چند زمینه از جمله طبیعت انسانی، مذهب، اخلاق و قانون است پیرامون یک ایده اصلی ست بین منافع مختلفی که ارتباط اجتماعی را شکل می دهند وجه مشترک وجود دارد و اگر موردی نبود که همه منافع به آن مربوط شوند، هیچ جامعه ای وجود نداشت. بر همین نفع مشترک است که جامعه باید اداره شود و قرارداد اجتماعی اثراتی دارد که بدون آنها غیرممکن است که جامعه به حیاتش ادامه دهد.
استدلال روسو با شروع از قدیمی ترین جوامع و تنها شکل طبیعی آن یعنی خانواده مسیری منطقی می پیماید. روسو سعی در نشان دادن این دارد که با اتمام نیاز بچه ها به پدرشان ارتباط طبیعی تغییر می کند و اعضای خانواده همگی به طور یکسان مستقل می شوند. برای رسیدن به این حد، روسو نتیجه می گیرد که اگر اعضای خانواده به ماندن در کنار هم ادامه دهند، به صورت طبیعی نیست بلکه اختیاری ست و خانواده فقط با قرارداد حفظ می شود. این آزادی مشترک نتیجه طبیعت انسانی ست. طبق نظر روسو، خانواده نخستین مدل جامعه است حاکم نقش پدر و مردم نقش بچه ها را دارند و همگی به طور آزاد و برابر به دنیا می آیند.
طبق نظر روسو، ارتباط معامله ای که نه تنها شهروندان ویژه را شامل می شود بلکه مربوط به ایجاد ارتباط بین طبقات جامعه است، به عنوان اصل اجتماعی تعریف شده که عبارت است از یک بنیان واقعی برای ارتباطات اجتماعی که از فرار داد اجتماعی روسو بسط می یابد و مرجع دادن به معیار سودمندی به ویژگی اخلاقی دیگری ازقرارداد اجتماعی مربوط می شود که از این پس برپایه تعادل منافع بین طبقات است. به جای اخلاق سودمندی مشترک برپایه قربانی کردن، توافق مادی اشتراک منافع برپایه گسترش منافع ویژه بین خودشان مد نظر است. این اخلاق اجتماعی و سیاسی بر مبنای تقدم منافع ویژه می باشد.
موضوع دیگری که اهمیت دارد اتحاد اعضای اجتماع است. طبق نظر روسو، اگر دولت مثل شخصی ست که زندگی اش به اتحاد بین اعضای اجتماع وابسته است و اگر مهمترین آنها بقای خود اوست، برایش نیرویی عمومی لازم است تا بتواند هر گروه را متناسب با دیگران به حرکت درآورد. چون طبیعت به هر انسان، قدرت مطلق بر همه اعضایش را می دهد، قرارداد اجتماعی به پیکره سیاسی قدرتی مطلق بر همه گروهها را می دهد. بنابراین با پذیرفتن جامعه به عنوان ساختاری طبیعی، جامعه توانمند خواهد بود. روسو مفهوم حقوق را در نظر میگیرد او سه نوع حقوق قایل است: حقوق شهروندان، حقوق حاکم و نیز حقوق طبیعی که باید برمبنای ویژگیهای انسانی باشد.
روسو استدلال می کند که همه مجرمینی که به حقوق اجتماعی حمله می کنند به عنوان آشوبگر و خائن هستند، با تجاوز به قوانین از عضو اجتماع بودن در می آیند و حتی با آن مقابله می کنند. روسو نتیجه می گیرد که چنین دشمن نمی تواند فردی اخلقی باشد. برای روسو مجازات کردن یک مجرم قراداد ویژه ای ست. روسو این مجازات را قانونی طبیعی می داند که بدون آن جامعه نمی تواند ادامه حیات یابد. بنابراین اخلاق برای داشتن جامعه ای که در آن افراد به حقوق یکدیگر احترام می گذارند لازم است. بعد از ابن استدلال، روسو این نظر را مطرح می کند که برقراری یک جامعه نیازمند تغییر اعضای آن است. بنابراین باید موجودیت جزئی هر انسان را به موجودیتی که هر کدام از ما از طبیعت دریافت کرده ایم تغییر داد. این تغییر توضیحی برای تشکیل جامعه است.
روسو لزوم محدود کردن ذهنیات نوجوان به حسیات را توجیه می کند: از آن جایی که هدف شکل دادن موجودی عقل گراست تربیت به وسیله پیش بینی نتایج به دست آمدنی از ایجاد اثرات افراطی اجتناب خواهد کرد. این اثرات خطرناک شکل غیر طبیعی اخلاقی را که به صورت رفتاری غیرفعال و ریاکارانه درمی آید می گیرند. در مجموع باید اجتناب کرد که نوجوان عادت کند که از روی تحمیل کردن و منفعت جویی رفتار کند. در تربیتی که روسو از آن دفاع می کند باید پیشرفت طبیعی نوجوان را مورد توجه قرار داد. تعلیم صحیح عبارت است از تشخیص انگیزه هایی که به صورت طبیعی ایجاد می شوند. به منظور آن که تاثیر تربیتی نوجوان مثبت باشد، باید به مبانی تعلیمی مرتبط با اعمال قدرت قانونی پرداخت. این مسئله به یافتن اصول تعلیمی انسان و ساختن مدل تئوری تربیتی ایده ال مربوط است. در انتقاد به روش اجتناب از اثرات زیاده خواهی اعمال قدرت یعنی آشوبگری نوجوان، روسو پاسخ می دهد برای شکل دادن فردی با اشتیاق به آزادی، باید ویژگی و ارزش نوجوانی را شناخت و از مقایسه با فرد بالغ اجتناب کرد. ایده روسو آن است که تربیت نوجوان نباید براساس تلقین ارزشهای اخلاقی، اعمال قدرت یا توقعات زیاد جامعه باشد وگرنه نوجوان از آنها دوری خواهد کرد. اگر هدف تربیت، شکل دادن شخص است، نباید هدف و روش را با هم اشتباه گرفت تا نتیجه غیر طبیعی به دست نیاید. استدلال کردن با نوجوان دقیقا معکوس کردن ترتیب طبیعی دریافتها و شکل دادن فردی قابل قبول است. باید با افکار و احساسات نوجوان کنار آمد تا از تبدیل او به شخصی آشوبگر و حسابگر اجتناب کرد طبق نظر روسو، تربیت نوجوان قبل از سن بلوغ نباید براساس اجبار، اطاعت و بی توجهی به اصول اجتماعی باشد. روسو بر این عقیده است که استدلال کردن با نوجوان کاری بیهوده و تضاد آفرین است. روسو از روشی تربیتی دفاع می کند که به آماده کردن عقل ذهنی نوجوان از طریق به کارگیری عقل حسی او می پردازد به گونه ای که نوجوان برای استفاده از نیروی خرد توسط خودش و نه به دلیل عاملی خارجی به طور کافی استحکام شخصیتی بیابد. در اینجا منظور از عقل صرفا توانایی تشخیص خوب و بد و بهره گیری از قضاوت خود نیست بلکه همینطور قوت خواستن و انتخاب بهترین یا بدترین است. می توان نتیجه گرفت که تعلیم عقلانی از عقل یک ابزار می سازد یعنی وسیله ای که برای رسیدن به هدفی مشخص به کار می رود درحالی که عقل فقط یک گشاینده جهت پیشرفتی تدریجی است. نباید هدف و وسیله یعنی تربیت عقلانی و تربیت توسط عقل را با هم اشتباه گرفت زیرا عقلی بچگانه وجود دارد که مخصوص نوجوان است که فقط الزامی را می شناسد که با اجبار همراه نیست و ارزشهای اخلاقی و احتیاجات اجتماعی هر چه بیشتر فرد تربیت کننده به ویژگی سنی نوجوان توجه کند توسعه خواهد یافت. می توان این ایراد را بر این نظریه که لزوم تغییر افراد را پیشنهاد می کند وارد دانست که وجود داشتن اخلاق در جنین جامعه ای ادامه می یابد. روسو مفهوم "شهروند" را به عنوان "عضو حاکم" مطرح کرده است. این دوگانگی آشکار بر مبنای مفهوم فرموله شده "آزادی اخلاقی" است که طبق آن "تبعیت از قانون، آزادی ست" و"آزاد بودن" در تعریف مفهومی قرارداد اجتماعی به معنای "تبعیت از اراده عمومی" است. هر فرد وجود اخلاقی اش را به منظور شرکت در تشکیل اجتماع از دست می دهد. با این وجود فرضیه ای دیگر مطرح است که در آن روسو استدلال می کند که هر فرد می تواند اراده ای ویژه مخالف یا متفاوت از اراده عمومی که به عنوان شهروند دارد داشته باشد. نظر روسو این است که بهتر است برای نوجوان از واژه هایی که بزرگسالان درباره اخلاق به کار می برند خودداری کرد. این یادآوری کاربردی عمومی دارد و می تواند به شکل یک اصل درآید: فایده ای ندارد که به نوجوان لغات و علامتهایی که هیچ گونه مفهومی برایش ندارند را بیاموزیم. روسو مفهوم زبانی جالبی را به کار می گیرد. در صورتی که ایده ای از اشیاء نداشته باشیم چگونه لغات می توانند خودشان ایده های ذهنی به وجود آورند؟ لغات در واقع علاماتی هستند که به اشیاء و یا ایده ها مربوط می شوند. برای یک نوجوان واژه ها می توانند جهت طرح اشیاء در غیابشان به کار روند درحالی که اگر این واژه ها صرفا ایده ها را نشان دهند، همانند مفاهیم اخلاقی، به دنیای واقعیت مربوط نخواهند بود بلکه دنیایی ذهنی را مجسم می کنند که هنور دنیای نوجوان نیست. نتیجه ای که روسو می گیرد آن است که برای تغییر ندادن ماهیت ذهنیت هایی که نوجوان درباره اخلاق دارد، ایده آل آن است که شناخت او را به تجربیات حسی محدود کنیم. با توجه به این اصل که تربیت باید ریتم طبیعی نوجوان را حفظ کند، روسو پیشنهاد می کند که جریان یادگیری او را نباید با تعجیل از طرف بزرگسالان شتاب داد. اگر این اصل رعایت نشود در نوجوان نگرشی غیرعقلنی و تغییر شکل یافته از اخلاق ایجاد خواهد شد. بعد از نشان دادن خطراتی که در تربیت نوجوان در به کارگیری لغات اخلاقی قبل از آن که وی قادر به درک آنها باشد وجود دارد، روسو از آن نتیجه می گیرد که ذهنیت های نوجوان به داده های حسی محدود می شود. عقل در فرایند گسترش روانی فرد به دو صورت شکل می گیرد: نخست "عقل حسی" ست که ابتدایی ترین می باشد و جوهره "عقل ذهنی" را شکل می دهد. عقل حسی از نظر زمانی پیش از عقل ذهنی ست. تربیت مناسب عقل حسی باید گسترش عقل ذهنی را ممکن کند. اصلی که در اینجا نیز پروژه تربیتی را حرکت می دهد رعایت کردن ترتیب طبیعی ست که با عقل حسی شروع می شود.
منابع:
M. P. Nichols, “Rousseau’s Novel Education In The Emile”, Political Theory, Vol. 13, No. 4 (1985), p. 535-558.
R. A. Nye, “Forum: Biology, Sexuality, and Morality In Eighteenth- Century France", Eighteenth Century Studies, Vol. 35, No. 2 (2002), p .235-277.
J. J. Rousseau, “Du Contrat Social” (1762).
مطالب مرتبط : ژان ژاک روسو و اندیشه عدالت
به نقل از :
به نقل از روزنامه هموطن سلام ۱۷ مهر ۸۴
روابط بین فردی دو جانبه است و هر کس در صدد است که آنچه را که خود میطلبد در دیگران جستوجو کند.
ارتباط و فرآیند آن که دارای نتایجی مثبت یا منفی است از مقولههای مهم کارشناسان و جامعهشناسان امروزی است به طوری که چگونگی برقرار کردن ارتباط، انواع آن و نتایجش میتواند در سلامت فرد و جامعه نقش مخرب یا سازنده داشته باشد.
دکتر مرتضی شانهای روانشناس و مشاور در گفتوگویی با تشریح و توضیح پیرامون ارتباط و پیچیدگیهای آن از نقش این فرآیند در کاهش بیماریهای روان تنی سخن میگوید.
- فرآیند ارتباط با توجه به اهمیت آن در جوامع کنونی چگونه است و چطور میتوان آن را تشریح کرد.
* همانطور که پیشتر ذکر شد ارتباط فرآیندی متقابل است که میتواند دارای نتیجهای مثبت یا منفی باشد کما اینکه سولیوان، روانشناس معروف معتقد است که فواید اثرات متقابل بین افراد بستگی به پس خوراند (فیدبک) مثبت آن دارد. اگر این چنین باشد موجب مجذوب شدن دیگران و در نتیجه ارزش قائل شدن آنها برای برقراری ارتباط و احساس امنیت برای خودشان میشود.
برعکس این قضیه هم صادق است یعنی آن که هر گاه روابط بین فردی موجب نگرانی و اضطراب شدید شود مخصوصا در دورانهای اولیه زندگی موجب بروز دفاعیات و متعاقب آن و استفاده از مکانیزمهای دفاعی منفی خواهد شد که این نوع مکانیزم از نوع تنزیلی است یعنی رابطه را به جای آن که اوج بدهد نزول میبخشد و نه تنها به رشد فرد کمک میکند بلکه موجب اختلال در ارتباط و رشد فرد خواهد شد.
بنابراین روابط بین فردی دو جانبه است و هر کس در صدد است که آنچه را که خود میطلبد در دیگران جستوجو کند.
- این دو جانبه بودن به چه معناست و فرد چگونه آنچه را که دارد میخواهد در دیگران جستوجو کند.
* فرض کنید نوجوانی که نسبت به خود بدگمان است و احساس بی کفایتی میکند هنگامی که دیگران دست دوستی به سوی او دراز میکنند که تمایل به رد پیشنهاد دارد تا قبول دوستی؛ تا بددلی و بیاعتمادی خود را همچنان حفظ کند اما تجربیات مثبت موجب احساس پشتیبانی و کاهش تنش ناشی از محترم شمردن دیگران و احساس امنیت فرد میشود و برعکس تجربیات منفی تهدیدآمیز، مضطربکننده و موجب احساس عدم امنیت میشود.
![]() |
![]() | ||
" هر چند با ایجاد ارتباطات اجتماعی و از جمله تعهد به وظایف و مسئولیتها، مسائل و مشکلات آدمی افزوده میشود اما در کنار آن یکسری از مشکلات و مسائل نیز کاهش مییابد یا حل خواهد شد... " |
![]() | ||
![]() |
|||
![]() |
![]() |
-پیش از شروع مصاحبه به سطوح و انواع ارتباط اشاره کردید. میتوانید در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
*با توجه به تعریف ارتباط میتوان یک تعریف ارتباطی برای زندگی عنوان کرد. به این صورت که زندگی برآیند مجموعه ارتباطات متقابل افراد با خود و دیگران، گروهها، جامعه و متافیزیک طی مراحل مختلف زندگی است. بنابراین میتوان پنج سطح عمودی ارتباط را طبق این تعریف عنوان کرد:
-1 ارتباط فرد با خود
-2 ارتباط فرد با دیگری (بین فردی)
-3 ارتباط فرد با گروه یا جامعه (ارتباطهای اجتماعی)
-4 ارتباط فرد با محیط (حیوانات، نباتات، اشیاء و ...)
-5 ارتباط فرد با متافیزیک (ارتباط الهی و معنوی)
نوعی دیگر از انواع ارتباط که ارتباط افقی گفته میشود به شرح زیر است:
-1 ارتباط فرد با والدین
-2 ارتباط فرد با مدرسه
-3 ارتباط فرد با همگنان (مثل همسالان و دوستان)
-4 ارتباط فرد با محیط کار
-5 ارتباط فرد با غیرهمگنان (مثل غیرهمجنس)
-6 ارتباط عرفی، شرعی و قانونی فرد به عنوان ازدواج
-7 ارتباط فرد با همسر و اعضای خانواده از جمله فرزندان و فرزندان آنها (نوهها)
![]() |
![]() | ||
" با توجه به تعریف ارتباط میتوان یک تعریف ارتباطی برای زندگی عنوان کرد. به این صورت که زندگی برآیند مجموعه ارتباطات متقابل افراد با خود و دیگران، گروهها، جامعه و متافیزیک طی مراحل مختلف زندگی است... " |
![]() | ||
![]() |
|||
![]() |
![]() |