مدیرمسئول
*این یادداشت در فصلنامه فرهنگ رسانه(شماره 2- بهار 1387) منتشر شده است
شهر، بزرگترین نماد تمدن بشری است که انسان آن را برای امنیت، آسایش و رفاه خود بنا نهاده است. این محصول بشری، تأثیری دائمی و فرآگیر بر زندگی وی داشته و خواهد داشت. شهر که مجموعهای از کالبد و اجتماع را در بر میگیرد، انسان را در سطحی بسیار وسیع و در بستری از ارتباطات پیچیده، به سویی رهنمون میسازد که علیالقاعده باید در راستای دستیابی او به کمال انسانیت باشد. از سوی دیگر شهر، فقط یک سکونتگاه نیست بلکه «آبادی» است که روح اجتماع را متبلور کرده و از آن هویت میگیرد. لذا شهر هویتی وامدار فرهنگ شهرنشینان خود دارد و همزمان نیز نسلهای بعدی ساکنانش را «شهروند» میگرداند.
از آنجایی که «هویت»، مجموعهایی از صفات و مشخصاتی است که باعث «تشخص» یک فرد یا اجتماع از افراد و جوامع دیگر میگردد؛ شهر نیز به تبعیت از این معیار، شخصیت یافته و مستقل میگردد. به عقیده «گیدنز» هویت در واقع همان چیزی است که فرد به آن آگاهی دارد. به عبارت دیگر هویت شخصی، چیزی نیست که در نتیجه تداوم کنشهای اجتماعی فرد به او تفویض شده باشد. بلکه مفهومی است که فرد باید آن را بهطور مداوم و روزمره ایجاد کند و در فعالیتهای بازتابی خویش مورد حفاظت و پشتیبانی قرار دهد(گیدنز:1378-83:82). هویت در شهر به واسطه ایجاد و تداعی خاطرات عمومی در شهروندان، تعلق خاطر و وابستگی را نزد آنان فراهم کرده و شهرنشینان را به سوی «شهروند شدن» که گسترهای فعالتر از ساکن صرف دارد؛ هدایت میکند. پس هرچند که هویت شهر خود معلول فرهنگ شهروندان آن است؛ لیکن در فرآگردی مستمر، فرآیند شهروندسازی را تحت تاثیر قرار میدهد و باعث تدوین معیارهای مرتبط با مشارکت و قضاوت نزد ناظران و ساکنان خواهد شد.
شکلگیری هویت شهری تحت تاثیر فرهنگ، شکل طبیعی و کالبد مصنوع شهر قراردارد. هویت شهر، مفهومی است که در فرآیند ادراک، سهل و ممتنع است. از دیذگاه روانشناسی محیط و برخی دیذگاههای طراحی شهری، فهم ویژگیهای یک شهر، همان چیزی است که در ذهن ناظر و شهروند تداعی میگردد. پس هر آنچه از هویت بفهمد صحیح است. اما درک متخصصان، برنامهریزان و دستاندرکاران اجرای(مدیریت شهری)، دقت نظر و معیارمند بودن، هویت تلقی میگردد(مصطفی بهزادفر:1386-37). تاثیر تفاوت در این دیدگاهها، باعث گردیده که مشکلات عدیدهای در فرآیند شکلگیری کالبد شهرها به وقوع بپیوندد و عملاً فراخنایی ژرف در وضع موجود با آرمان شهر پدید آید. مدیران شهری و طراح شهری به جدیت بر نظر خود پافشاری کرده و با تدوین قوانین سعی بر اعمال نظر خود را بر کالبد مصنوع شهر داشته و از سوی دیگر شهروندان نیز که تابع فرهنگ و عناصر فرهنگی جامعه خویشند، اصرار بر هدایت کالبد شهر بر اساس فهم خویش از هویت شهری دارند.
اما این واقعیت است که «شهروند خوب، شهری خوب میخواهد» که بتواند زندگی را برایش زیبا، روحش را متعالی، ارتباط او را با محیط پیرامونش گسترده نموده و در نهایت او را به انسانیت انسان سوق دهد و وحدتی در کثرت را در اجتماع فراهم آورد. این میل ذاتی انسان بوده و هست که در قالب توجه انسان به تمدن رخ نمایانده است. «ویل دورانت» معتقد است: «تمدن را میتوان به شکل کلی آن، عبارت از نظم اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان مییابد. عدم نظم عقلائی، آشفتگی اجتمایی را در پی خواهد داشت و استمرار آن در نهایت موجب از همگسیختگی پایههای نظم اجتماعی میگردد.»
نحوه رفتار افراد یک جامعه که بطور قطع در سکونتگاهی خاص ساکن بوده، میتواند به عنوان یک عنصر عینی و متناسب با حوزه رفتاری، ملاکی بر ارزیابی میزان نهادینه شدن نظم اجتماعی مدنظر قرار گیرد. نظم اجتماعی یک پدیده برونزا و معطوف به سرمایه اجتماعی است و عدم وجود نظم عقلایی در آن باعث اتلاف سرمایههای اجتماعی نیز خواهد شد. رفتارها، باورها، اعتقادات، هنجارها، ایدئولوژیها و هر آنچه که در حیطه فرهنگ میگنجد در انضباطی فرآگیر و با فرآیندی منظم، حیات اجتماعی انسان را تحقق میبخشند که بیشک تأثیری متقابل با کالبد سکونتگاهی انسان خواهد داشت.
عاملی که در واقع انسان را از حیوانات جدا میسازد، همان توانایی انسان در برقراری ارتباط در یک سطح بسیار پیچیده است. استعداد بسیار تکاملیافته انسان در برقراری ارتباط نهادی، فرآگیری فرهنگ را آسان میسازد و انتقال فرهنگ را از نسلی به نسل دیگر امکانپذیر میگرداند(بروس کوئن: محسن ثلاثی: 1384). لذا انسان در محیط شهری، ارتباطی وسیع را با دیگران فراهم ساخته، نظم اجتماعی را برای بهرهگیری عالی از سرمایه اجتماعی برقرار می سازد و در این راه، به شهر خود نیز هویت میدهد. یک شهر در امتداد رویاهای شهروندان آن است و کالبد این رویا، خود نیز رویاهای دیگری را برای شهروند فراهم میسازد. فطرت انسانگرائی انسان و میل باطنی او برای صعود به مکانی متعالی، محیط مصنوع زندگی او را شکل میبخشد و همچون یک رسانه، با انتقال مفاهیم، نسلهای متوالی را بر این اساس هدایت میکند.
«شهر انسانگرا»، شهر منطبق بر سلیقه آنی و سودگرانه انسانی امروز نیست، در شهر انسانگرا، شهروند، ارتباطی منطقی در زمین و آسمان مییابد، با محیط پیرامونش عجین میشود، صفات و خصوصیات ملکوتی او شکوفا میشوند و در نهایت میتواند در کنار سایر شهروندان و با بهره گیری از کالبد شهرش و عناصر متشکل آن، خود را به حدی معقول از کمال برساند. شهر انسانگرا، محل به کمال رسیدن انسان است،
آیا امروزه شهرهای ما میتوانند انسانگرا باشند؟
آیا در زندگی شهری، بهسوی وحدت در جمع میرویم یا انزوای فرد؟
کالبد شهرهای ما که به طور قطع همچون رسانهای میمانند، برای آیندگان چه پیامی دارند؟ پیام زندگی یا...؟
در این شماره از «فرهنگ رسانه» سعی بر کالبدشکافی شهر انسانگرا از منظر فرهنگ و رسانه داریم. موضوعی که کرانهای وسیع و عمقی ژرف دارد و ما به قدر قطرهای از آن چشیدهایم. باشد که روزنی برای اندیشیدن بیشتر فرآهم شود.
همراه بمانید- مدیرسنول
ممنون از وبلاگ خوبت . بهتره خصوصیات کامل یک شهروند خوب را می نوشتی ////