در مطالعات فرهنگی، فرهنگ علامت اختصاری «فرهنگ والا» که در طول زمان و مکان واجد ارزشهای ثابتی باشد، نیست. در همین چارچوب است که مطالعات فرهنگی نیرویش را صرف مباحثه با «فرا گفتارها» میکند و نمیخواهد صدا و حالت نظریهپردازی دانشگاهی را به خود بگیرد، صدایی که دیگر صداهای غالبا آهسته را در خود خفه میکند.
«مطالعات فرهنگی» یک رشته یا حوزهی مطالعاتی نسبتا جدید و در حال گسترش است. موضوع این رشته چنان که از ناماش بر میآید، «مطالعهی فرهنگ» و به طور دقیقتر «فرهنگ معاصر» است. البته ذکر این نکته به تنهایی، ماهیت این رشته را روشن نخواهد ساخت و به ویژه تفاوت آن را با سایر رشتههایی که به مطالعهی فرهنگ میپردازند، مانند جامعهشناسی و انسانشناسی معلوم نخواهد کرد. به طور خاصتر، مطالعات فرهنگی مطالعهی زندهگی و فرهنگ «مردم عادی»ست. ریموند ویلیامز (1958) در کتاب «فرهنگ و جامعه، 1950ـ 1780» که یکی از متون پایهگذار مطالعات فرهنگی به شمار میرود، عواقب جدا کردن «فرهنگ» از «جامعه» و «فرهنگ والا» از «فرهنگ به منزلهی کلیت شیوهی زندهگی» را به نقد میکشد.
در مطالعات فرهنگی، فرهنگ علامت اختصاری «فرهنگ والا» که در طول زمان و مکان واجد ارزشهای ثابتی باشد، نیست. در همین چارچوب است که مطالعات فرهنگی نیرویش را صرف مباحثه با «فرا گفتارها» میکند و نمیخواهد صدا و حالت نظریهپردازی دانشگاهی را به خود بگیرد، صدایی که دیگر صداهای غالبا آهسته را در خود خفه میکند. به همین دلیل، این رشته میل به برگذشتن از گفتارهای نظری دارد. رشتههای علوم انسانی دانشگاهی، فقط به ارائهی فراگفتارهای «حقیقی» (فراگفتارهایی که روشنکنندهی حقیقتی هستند و توضیحی دربارهی واقعیات ارائه کنند) نیستند، بلکه این رشتهها حوزهای را تشکیل میدهند که در آن قدرت و سرمایهی فرهنگی تولید و توزیع میشود. به همین دلیل هر گونه نهاد فرهنگی غیردانشگاهی یا «مردمی» نیازمند نقد و فاصله گرفتن از حوزههای دانشگاهیست، زیرا این نهادها محدودیتها و اثرات قدرت خاص خود را دارند.
به این ترتیب، مفهوم «عامه» و «مردمپسند» یکی از مقولات مهم مورد توجه مطالعات فرهنگیست. در مطالعات فرهنگی مفهوم «امر عامه پسند» ارتباطی میان تولیدکنندهگان و مخاطبان ایجاد میکند. صنعت فرهنگ تلاش میکند همان چیزی را تولید کند که عموم میخواهند، اما این صنعت در همان حال، با داد و ستد تولیداتاش، میلی عمومی نیز تولید میکند. گویی این تولیدات از قبل و همیشه عامهپسند بودهاند. عبارتِ «هیچ چیز به اندازهی پرفروشها فروش نمیکند» چیزی بیش از یک همانگویی است. این عبارت، موفقیتآمیزترین فرمول برای داد و ستد فرهنگیست: مردم همان چیزی را خواهند خرید که بقیهی مردم دوست دارند.
مقولهی «زندهگی روزمره» دیگر موضوع مهم مورد توجه مطالعات فرهنگیست. این موضوع در مطالعات فرهنگی به عنوان پایهای برای تحکیم وفاق همهگانی به کار نمیرود، بلکه صحنهای دانسته میشود برای دگرگونی ریشهای یا رادیکال زندهگی، دقیقا به این دلیل که زندهگی روزمره به شکلی روزافزون به وسیلهی چیزی که اصطلاحا مدرنیته خوانده میشود، انضباطی، کالایی و عقلانی میشود. این عقیده وجود دارد که روشنفکران میتوانند «انفعال سازمانیافته» و ابتذال را از زندهگی روزمره بزدایند. این مهم وقتی به دست میآید که اولا نشان داده شود که زندهگی روزمره به عنوان قلمرویی بنا شده است که در آن «هیچ اتفاقی نمیافتد» و بعد با دقت و ملایمت در بارهی آن نوشتن، تا از آن آشناییزدایی کنند و ارزش حقیقی آن را از نو تأیید کنند.
در چند سال اخیر مطالعات فرهنگی تغییراتی کرده و عناوین جدیدی در آن مطرح شدهاند. یکی از این موارد علم است. با توجه به ادغام روزافزون علم و فرهنگ، تأکید بر تفکیک میان این دو، با توجه به ممنوعیت اظهار نظر غیر دانشمندان در حوزهی علم، موجب ضایع شدن حقوق کسانی میشود که زندهگیشان متأثر از مداخلات علمی و تکنولوژیک است (یا به عبارت دیگر جهان زندهگیشان مورد استعمار دانش قرار گرفته است).
احتمالا عمیقترین تغییر موضوع در مطالعات فرهنگی تمرکز آن بر «جریان» فرهنگی بوده است. ابژههای مطالعات فرهنگی روزبهروز بیشتر خود را از محدودیت فاصله و مکان رها میکنند و روزبهروز مرزهای ملی را در مینوردند. این موضوع، با مفهوم «جهانی شدن» ارتباط نزدیک دارد. جهانی شدن جهان را هم متحد کرده هم در عین حال تفکیک میکند. مسألهی تخمین عواقب جهانی شدن به مقولهی مرکزی مطالعات فرهنگی بدل شده است. عقیده بر آن است که نمیتوان به سادهگی گفت که جهانی شدن تفاوتهای فرهنگی را کاهش میدهد، چرا که جهانی شدن تمامی فرهنگها و گروهها را به یکدیگر متصل میکند، آن هم در فرآیندی که موجب ایجاد قطعات و آمیزههای نو، موقعیتها و بازارهای محلی نو میشود و مجالهای تازه برای بیان خویشتن پدید میآورد. به همین دلیل این پرسش که «آیا جهانی شدن تفاوتها را کاهش میدهد؟» در مطالعات فرهنگی چندان مطرح نیست. همچنین این پرسش که «آیا جهانی شدن با غربی شدن یکسان است؟» نیز مطرح نیست، چرا که این توافق حاصل شده که غربی شدن به این آسانی هم نیست، زیرا جهانی شدن به همان اندازه که منافع و قدرت میآورد، برای تمامی مناطق دنیا هزینه دارد. به جای اینها، مهمترین پرسشهای مطرح در سنت مطالعات فرهنگی در بارهی جهانی شدن از این قرارند: «آیا جهانی شدن تبعیضات تازهای ایجاد نمیکند و بسیار ناعادلانه و به سرعت منابع را نقصان نمیدهد؟» و پیچیدهتر از آن «آیا جهانی شدن افراد و اجتماعات را از تواناییهایشان محروم نمیکند تا علائق خاص آنها را بداند و کنترل کند، چندان که هر چه بیشتر به سمت تولید و مصرف برای بازارهای دوردست کشانده شوند؟»
* در تدوین این مطلب به طور عمده از منبع زیر استفاده شده است:
دیورینگ، سایمون (ویراستار)، «مطالعات فرهنگی (مجموعه مقالات)»، ترجمهی نیما ملکمحمدی و شهریار وقفیپور، تهران، انتشارات تلخون، 1382
.....................................................................................................
منبع : شبکه مطالعات نهضت نرم افزاری - معرفی علم آینده پژوهی
دوست عزیز از مطالبتان استفاده کردیم
بسیار سرسبز و خوشبخت باشید
عیدتان را تبریک می گویم و به شما عیدی می دهم برای گرفتن عیدی به وبلاگ ما سر بزنید
قدم سبزتان بروی تخم چشم ما
بسیار خوشحال می شوم با هم همکاری کنیم پس به حضورتان در وبلاگم دعوتتان می کنم
پیروز باشید
www.rezanaghizadeh.mg-blog.com
naghizadeh.reza@gmail.com
رضا نقی زاده
با سلام و درود
اخذ مجوز انتشار نشریه ی فرهنگ رسانه را خدمت حضرتعالی و همکاران ارجمندتان تبریک عرض می نمایم. امیدوارم در انجام رسالت سنگینی که بر دوش دارید موفق باشید و ایام به کامتان باشد.
انتشار چنین نشریاتی به خصوص در حوزه علوم ارتباطات اجتماعی از ضروریات است و بی شک تلاش و پشتکار شما سروران ارجمند نقش مهم و تاثیر گذاری در حوزه فرهنگی و اجتماعی و ... خواهد داشت.
کارتان در زمینه ایجاد فضای بحث و تبادل نظر در حوزه علوم ارتباطات اجتماعی (تالار گفتمان فرهنگ رسانه) نیز قابل ستایش و تقدیر است.
آماده ایم که در محضر شما بزرگواران کسب فیض نماییم.
روزگارتان شیرین و شادیتان روزافزون باد.
شیخی- دانشجوی علوم ارتباطات اجتماعی روزنامه نگاری