فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی
فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی
دکتر پیروز شعارغفارى
جنگ هفتادودو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند (حافظ)
اداره و جهت دادن به افکار عمومى از طریق رسانهها (همراه با مذاکرات سیاسى، قدرت اقتصادى و ابزار خشونت) یکى از چهار اهرم سیاست خارجى کشورها محسوب مىشود. از طرفى به قول گابریل آلموند (1956) در هیچ زمینهاى به اندازه سیاست خارجى و امنیت ملّى افکار عمومى وابسته به اقدامات و ابداعات قوه مجریه نیست.1 از طرف دیگر به عقیده گروهى از منتقدین رسانهها، میزان آزادى رسانههاى هرکشور را باید با میزان استقلال ]جدایى] آنها از منافع ملّى- که عمدتاً توسط رهبران سیاسى و نخبگان جامعه تعریف مىشوند- سنجید. بهعبارت دیگر، باید دید که نحوه گزارش اخبار بینالمللى و طرز برخورد مطبوعات با کشورهاى دیگر تا چه اندازه با سیاست خارجى آن کشور همخوانى دارد و نوسان پیدا مىکند.2
اگر به بینش واقعگرایانه از سیاست خارجى و رابطه آن با مطبوعات ملّى معتقد باشیم، باید بر این گفته لُرد پالمرستون، سیاستمدار انگلیسى قرن 19، تأکید کنیم که «ملتها نه دوستان ابدى دارند و نه دشمنان همیشگى، بلکه تنها منافع ملّى آنها ابدى و همیشگى است». در این دیدگاه از سیاست خارجى، که در آن اخلاق و قانون و رفاه دیگران فداى منافع ملّى مىشوند، و این مفاهیم بهعنوان وسیله در خدمت پیشبرد منافع ملّى قرار مىگیرند، نقش مطبوعات و رسالت آزادى و حقیقتجویى آنها را چگونه مىتوان بررسى کرد؟
در مورد تضاد آزادى مطبوعات و سیاست خارجى، ادوارد کار (1939) نوشته است: «هیچ دولتى نمىتواند اطلاعات مربوط به قدرت نظامى خود و یا آگاهیش از قدرت دیگران را آشکار و برملا کند».3 در نتیجه بحث آزاد و عمومى درباره سیاست خارجى بدون در اختیار داشتن مهمترین و تعیینکنندهترین اطلاعات صورت مىگیرد.
البته بحث تضاد آزادى مطبوعات و مسأله امنیت ملّى بحث تازهاى نیست. آنچه این بحث را بغرنجتر کرده این است که مسائل زندگى امروز ما، مسائلى جهانىاند درحالى که سیاستهاى برخورد با این مسائل هنوز سیاستهاى ملّى هستند. بهعبارت دیگر، به سبب جهانىشدن ارتباطات و همبستگیهاى نوع بشر سخن از دهکده جهانى در میان است درصورتى که ارگانهاى تصمیمگیرى و اجرایى هنوز نهادهاى ملّى هستند و مطبوعات هر کشور عمدتاً زندگى وابسته به این نهادهاى ملّى دارند و در عمل بناچار در خدمت منافع ملّى قرار مىگیرند. به این بحث در پایان مقاله براى نتیجهگیرى باز خواهم گشت.
براى پى بردن به کنش خبر و رابطه آن با تبلیغ باید ابتدا شناختى از ماهیت خبر و نقش رسانهها در جوامع امروزى داشت. از آنجا که خبر با معنى سروکار دارد، پیش از پرداختن به تعاریف خبر و تبلیغ و تفکیک آنها از هم، بهطور فهرستوار به طرح چشماندازى مىپردازم که خبر و شناخت آن را با ویژگیهاى جوامع گره مىزند، بار ایدئولوژیک آن را مىبیند و خبر را همسان با محصولات فرهنگى دیگر در شمار اهرمهاى تبلیغاتى قرار مىدهد. این چشمانداز وسیع فرهنگى با دید محدودتر و اطلاعاتى- که خبر را فقط پدیدهاى جهانى و بدون مرز و بوم مىداند و تلویحاً ادعاى گسستگى از خاستگاه فرهنگى دارد- یکسان نیست.4
رسانهها در عملکرد روزانه خود صحنه مناظره بینشها و میدان منازعه کلمات و معانى هستند. برخلاف آنچه ظاهراً بهنظر مىرسد، رسانهها در نقش خبرى خود آیینه انعکاس رویدادها و واقعیات دنیاى اجتماعى و سیاسى نیستند، بلکه برعکس آفریننده واقعیتهاى اجتماعى و سیاسى هستند و به برداشت ما از دنیاى اطرافمان هستى مىبخشند. این فرض و پیشنهاد در ابتدا عجیب و ناخوشایند مىنماید و ممکن است ما را در شناخت محیط اطراف خود دچار تردید کند. لیکن با اندکى اندیشه مىتوان پىبرد که خبر خود واقعیت و خودِ عینیت جهان اطراف ما نیست بلکه تنها حکایت و روایتى از این واقعیت است.
اینکه آیا واقعیتى خارج از محدوده کلام وجود دارد یا نه، مورد بحث نیست بلکه این شناخت اساسى که خبر ساخته و پرداخته ذهن بشر است و این ذهن تنیده در عقاید، آداب و رسوم و هنجارهاى فرهنگى است، کلید گشایش راز خبر است. خبر به ما مىگوید که به چه چیز فکر کنیم و چگونه به آن بیندیشیم.
علاوهبر این خبر محصول کار سازمانیافتهاى است که سلسله مراتب، ارزشها و هنجارهاى تولیدى خود را دارد. خبر از دنیاى واقعى برمىخیزد، براساس ارزشها و هنجارهاى فرهنگى و سازمان خبرى واقعیت را دگرگون مىکند و بهصورت روایت و داستان به دنیاى واقعى باز مىگردد. در این فراگرد (مشاهده، تعبیر، روایت و اشاعه) خبر به ارزشها و هنجارهایى که از آنها برخاسته است حکم طبیعى و عینى مىبخشد و در گستره خود آنها را بازتولید مىکند.
علیرغم ادعاى روشنگرى، خبر از آنجا که باید ساده باشد و در سطح تصورات و ذهنیات مخاطبانش قرار گیرد، از آنجا که باید به زبان آنان سخن گوید و از دیدگاه ایشان داراى معنى باشد، نمىتواند فراتر از سطح عمومى مخاطبانش حرکت کند. در نتیجه خبر بهصورت تأییدکننده و توجیهگر باورهاى پیشپرداخته مخاطبان عمل مىکند.5
خبر در واقع حکایت است. همچون داستان، قهرمان دارد. ابتدا و انتها، صعود و نزول و اوج داستانسرایى را در بازتاب و بازساخت واقعیات به خدمت مىگیرد. خبر صحنهپردازى مىکند. از برخوردها و مبارزات قهرمانانش سخن مىگوید، هیجان مىآفریند و در نهایت در معنى آشکار و نهفته خود از آن نتیجه اخلاقى مىگیرد. در خبر تبهکار و جانى مجازات مىشود و نیکى بر بدى فایق مىآید. خبر با ترسیم فجایع و مشکلات دیگران درس تحمل و بردبارى مىآموزد. خبر مىگوید که کار و کوشش نتیجه دارد، رهبران بىوقفه براى بهبود زندگى مردم تلاش مىکنند، نهادهاى اجتماعى به وظایف خود عمل مىنمایند و مردم باید هوشیار از فتنه دشمنان باشند. اگر اختلاسى در فلان مؤسسه شده، اگر پیمانکارى در کار ساختمان تقلب کرده، اگر مأمورى رشوه گرفته است، آنها را فاش مىکند و این افشاگرى خود تأییدى است که نهادها کارشان را به درستى انجام مىدهند و نظام اجتماعى، منطق استوار خود را دارد. در واقع خبر با ترسیم انحراف از هنجارها، یادآور مُستمر و روزانه آنهاست و لاجرم مانند داستان به قوام و دوام نظام اجتماعى کمک مىکند.
عنایت به معنى نهفته خبر- که متأسفانه در روشهاى تحقیق علمى توجه لازم به آن نشده است- ما را در فهم نقش خبر و بار ایدئولوژیک آن یارى مىکند. خبر معنىِ آشکارى دارد که همان معنى لغتنامهاى پیام است. ولى در عینحال حامل معانى پوشیدهاى است که به شرایط زمانى و مکانى، نشانههاى زبان و استعارههاى نهفته در آن و تجارب گیرنده و فرستنده خبر بستگى دارند. خبر سادهاى مانند: «فضانوردان در کره ماه پیاده شدند.» معنى آشکارى دارد که دلالت به این رویداد مىکند، ولى در معنى پوشیدهاش مفاهیم متعددى مانند «پیروزى علم بشرى»، «توجیه بودجه تحقیقات فضایى» و جز آن را در ذهن گیرنده تداعى مىکند.
دادههاى عینى خبر به خودىخود فاقد معنى هستند. این گزارش و خبر است که به آنها معنى مىبخشد. خبرنگار در مشاهده رویدادها نمىتواند مانند صفحه حساس عکاسى عمل کند بلکه رویدادها را از زوایاى ذهنیت خود مىنگرد و در تهیه خبر، علاوهبر انتخاب دادهها، آنها را براساس فرمولها و قالبهاى جاافتاده گزارشنویسى به هم ربط مىدهد و معنىدار مىکند. این فرمولهاى خبرنویسى شاید برحسب موضوع از شماره انگشتان دست تجاوز نکنند. جالبتر این است که این رویداد نیست که قالب را تعیین مىکند، بلکه این قالب است که دادهها را مىگزیند و روابط آنها را شکل مىبخشد. در واقع خبرنگار نه تنها مانند دیگران و بهصورت ناخودآگاه میراث فرهنگى جامعهاش را بهدوش مىکشد بلکه قالبهاى بیانى خبر را در فراگرد آموزش و کارآموزى، درونى کرده است. خبرنگار از سلیقه سردبیر و صاحب نشریه و از معیارهاى قضاوت همکارانش باخبر است و مىداند کدام خبر، با کدام شیوه نگارش تحسین مخاطبان را برمىانگیزد. در عینحال، خبرنگار تصویرى گنگ و نامتبلور از مخاطبانش دارد و اکثراً در ذهن خبرنگار، مخاطبان خبر، همکاران مطبوعاتى هستند و نه مخاطبان ناشناخته. یعنى خبرنگاران بیشتر براى منابع خبرى و براى همدیگر مىنویسند تا براى مخاطبان، همین امر به استمرار روشهاى خبرنویسى کمک مىکند.6
براى روشنترشدن مطلب، مثالى ذکر مىکنم. سهسال پیش که براى شرکت در «سمینار بررسى مسائل مطبوعات» در تهران بودم، فرصتى پیش آمد تا با تنى چند از دستاندرکاران امور مطبوعاتى از جمله آقاى فرامرزیان مدیرکل وقت مطبوعات خارجى گفتوگو کنم. آقاى فرامرزیان تعریف مىکرد که «مایکل والاس» خبرنگار کارکشته شبکه تلویزیونى C.B.S. آمریکا در تهران بود و گزارشى براى برنامه خبرى 60 Minutes از طرز تفکر و برداشت ایرانیان از انقلاب و مسأله گروگانگیرى تهیه کرد. با وجود آنکه آقاى «والاس» با عده زیادى مصاحبه کرده و نقطه نظرات آنها را ضبط کرده بود، در گزارش تلویزیونى خود، تنها به پخش قسمتهایى پرداخت که دشمنى و کینه ایرانیان از آمریکا را بیان مىکرد. شکایت آقاى فرامرزیان این بود که آقاى «والاس» در گزارش خود امانتدارى نکرده و به تحریف واقعیت دست زده است.
این مثال یادآور این مسأله است که خبرنگار معمولاً با تصویرى پیشساخته و داستانى پیشپرداخته به مشاهده رویدادها مىرود و با نگرشى شکلگرفته بر گزینش دادهها و بررسى پدیدههاى اجتماعى مىپردازد. دادههاى عینى رویداد فقط حجرههاى پیشساخته داستان را پرمىکنند. یعنى خبرنگار داستانى را که در ذهن دارد، در رویدادها مىبیند و در واقع متغیرهاى این داستانهاى ثابت اسامى افراد، مکان و زمان و دادههاى مشابه دیگرند که به خبر جنبه عینیت و عینىگرایى مىبخشند.
بهاحتمال زیاد آقاى «والاس» و گروه خبرى او پیش از آنکه حتى پایشان به خاک ایران برسد، داستانى در ذهن خود از ایران و ایرانى و روابط ایران با آمریکا پرداخته بودند و تنها چیزى که لازم داشتند، تصویرهایى از افراد و اماکن ایرانى بود که به آن رنگ و جلوه عینى ببخشد و خبر خوانده شود. البته آقاى «والاس» در پرداختن این داستان نمىتوانست جو حاکم بر روابط ایران و آمریکا را نادیده بگیرد و یا خارج از چارچوب ذهنیت غالب منابع آمریکایى و پیشداوریهاى مخاطبانش عمل کند.
این بینشها و ذهنیات برخاسته از فرهنگ در پوشش بینالمللى خبر یکجانبه نیستند و بههمین شکل هم از طرف خبرنگاران ایرانى در شناخت و گزارش کشورهاى دیگر عمل مىکنند.
خبر چیست؟
با آنچه گفته شد، پس خبر چیست و چه تفاوت آشکارى با تبلیغ دارد؟ تعریف جامع و کاملى از خبر که دربرگیرنده تمامى محدودیتهاى زمانى و مکانى (فرهنگى) کاربردش باشد، تقریباً غیرممکن است. با این حال من به تعریف محدودترى از خبر- آنگونه که مفهوم خبر را امروزه بهکار مىگیریم- مىپردازم. این تعریف خود بیانگر تحول مفهوم خبر در دوقرن اخیر است که طى آن خبر به نوعى کالا، که محصول کار تولیدى است و ارزش مادى دارد و داد و ستد مىشود، تبدیل شده است. این تعریف در عینحال بیانکننده مکانیسمها و ارزشهاى جاافتادهاى است که در فراگرد جمعآورى و پخش آن بهکار گرفته مىشوند. خبر در مفهوم امروزى خود از معانى موعظه، اندرز اخلاقى و بحث اقناعى جدا شده و با مددگرفتن (تقلید) از روش مشاهده علمى و حرفهاىشدن تهیهکنندگانش، رنگ و بوى عینىگرایى بهخود گرفته است. ما امروزه خبر را به چشم خدمت و مایحتاجى چون نان و آب و برق مىبینیم.7
بنابراین خبر را بهطور عام مىتوان اطلاعاتى دانست که در مورد موضوع مشخص و مورد علاقه بخش بزرگى از مردم جمعآورى و پخش مىشود.8 در این تعریف اطلاعات تاریخى از آنجا که ویژگى تازه بودن ندارند، کارهاى هنرى از آنجا که حاوى اطلاعات نیستند، اطلاعات سرّى دولتى از آنجا که براى اطلاع عموم جمعآورى نشدهاند، گفتوگوها و رویدادهاى خصوصى و روزمره مردم از آنجا که با مسائل عموم سروکار ندارند و مورد علاقه همگان نیستند، خبر محسوب نمىشوند.
تعاریف دیگرى از خبر شده است ولى آنچه آمد، جان کلام است. براى مثال گفته مىشود که خبر گزارش یک واقعه مانند آتشسوزى، قتل، رأىگیرى و... است. با این حال موضع یک فرد مهم و نه لزوماً یک رویداد، مثلاً موضع رئیسجمهورى در مورد کنفرانس صلح خاورمیانه، خبر محسوب مىشود. یا اینکه مىگویند که از مشخصات خبر، تازه بودن آن است. با این وجود، کشف جدیدى درباره یک واقعه تاریخى، مثلاً اینکه ناپلئون در سال 1821 در جزیره «سنتهلن» مسموم شد، مىتواند خبر تلقى شود. پارهاى از تعاریف، خبر را بهعنوان حقیقت مىشناسند در صورتى که هرکس اخبار را دنبال کند و یا دستى در کار خبرى داشته باشد، متوجه است که خبر لزوماً بیان حقیقت نیست. شاید عدهاى ایراد بگیرند که این تعریف موضوعات و اطلاعات بىاهمیت مانند غیبت و یا اخبار ورزشى را هم در برمىگیرد. در واقع تعریفى که ارائه شد، وجوه اشتراک هر نوع گزارش، از خبر آتشسوزى گرفته تا اعدام، مبارزات سیاسى و روابط فلان هنرپیشه را درنظر دارد. حال این گزارش چه بهصورت شعر درآید، چه در دهل کوبیده شود، چه بهوسیله یک خبرگزارى جهانى گزارش شود و چه در روزنامه ظاهر گردد، خبر است.
خبر یعنى آنچه از ذهن جامعه مىگذرد. آیا لایحهاى در مجلس تصویب شد؟ آیا کسى در سانحه آسیب دید؟ آیا فلان عاشق، بهمان است؟ مردم از طریق خبر، نظرى به دنیاى اطراف خود مىکنند. حال از این بىنهایت رویداد، کدامها را نگاه نکنند و کدامها را ببینند، خود گویاى فلسفه و فرهنگ غالب مردم است.