فرهنگ رسانه

فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی

فرهنگ رسانه

فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی

اخلاق حرفه‌ای، یک بستر و یک جهان رویا

* این مقاله در شصت و ششمین شماره فصلنامه رسانه (تابستان 1385)چاپ شده است.

وبلاگ نویسنده:دکتر یونس شکر خواه

اگرچه از تدوین اولین قانون روزنامه‌نگاری انجمن آمریکایی سردبیران روزنامه‌ها1 به عنوان نخستین قانون رسانه‌ای (سال 1923) سالها می‌گذرد، اما هنوز مقوله اخلاق رسانه‌ای به رازی سر به مُهر می‌ماند. شاهد ادعای من در این زمینه ماجرای معروف جیسن بلر2 است.
جیسن بلر، عضو تحریریه روزنامه مطرح نیویورک تایمز ستاره وار ظهور کرد و شهاب‌گونه رو به افول گذاشت. جیسن بلر 27 ساله با وجود دهها مرامنامه و متن اخلاقی، دست به جعل و تحریف زده بود. او خبرها و گزارشهایی برای نیویورک تایمز نوشته بود که وجود خارجی نداشت و به منابعی استناد کرده بود که یا نبودند و یا اگر هم بودند، حرفهای مورد استناد بلر را بر زبان نیاورده بودند.
اما به هرحال از آنجا که ماه زیر ابر نمی‌ماند، روزهای روشن بلر در ماه مه سال 2003 به شبهای تیره و تار مبدل شد. او استعفا داد و نیویورک تایمز را با اعتباری مخدوش تنها گذاشت. هنجار‌شکنیهای او در روزنامه‌ای رخ داده بود که تاکنون بیشترین جوایز پولیتزر روزنامه‌نگاری را به خود اختصاص داده است و جالب است بدانید که نیویورک‌تایمز هفت جایزه پولیتزر را به‌طور همزمان در سال 2002 شکار کرده بود.
جیسن بلر که استعفا داد، بحران مشروعیت چنان نیویورک‌تایمز را در هم فشرد که این روزنامه مجبور شد یک تیم هشت نفره از کار کشته‌ترین گزارشگران خود را مأمور بررسی این ماجرا کند که چطور بلر توانسته است تا این حد اعتمادها را به خود جلب کند و سپس این موارد غیراخلاقی را مرتکب شود.
پس حالا پرسش این است که اگر چنین ماجرایی می‌تواند در نیویورک تایمز رخ دهد ـ در روزنامه‌ای که نشریه زرد سوپرمارکتی نیست و به خاطر روزنامه‌نگاری تهاجمی و موسوم به حقیقت‌یاب خود نیز اشتهار دارد ـ چه تضمینی وجود دارد که ماجراهای مشابهی هم در سایر رسانه‌ها در جریان نباشد و یا می‌توان پرسید، آیا آنچه موسوم به «اخلاق حرفه‌ای» است، تضمینهایی برای اجرا هم دارد؟3



مرامنامه‌های اخلاقی
طی سالهایی که تدریس کرده‌ام، بارها با پرسشهای دانشجویانی مواجه شده‌ام که همزمان با تحصیل در رسانه‌ها نیز مشغول کار بوده‌اند. پرسشهای آنان بسیار ساده اما در عین حال بسیار عمیق است. یکی از رایج‌ترین پرسشها این است: آیا من باید هر کاری که روزنامه می‌گوید انجام دهم؟
به گمان من می‌شود از چند زاویه به مقوله اخلاق حرفه‌ای نگریست؛ و ابتدا اعلام کنم آنچه من در این مقاله مطرح می‌کنم صرفاً می‌تواند در چارچوب یک «مقاله عقیده‌ای»4 قلمداد شود. بنابراین از پیش می‌گویم هر نوع ضعف احتمالی در آن صرفاً به این دلیل است که کل روزنامه‌نگاری ایران در این زمینه دچار یک ضعف مفرط است و بسیاری از انگیخته‌ها هنوز باید صیقل بخورد و در محک نقد به عیار مطلوب و دلخواه نزدیک شود. تا زمانی که ادبیات روزنامه‌نگاری ما دچار فقر و کمبود است، هیچ حرف و دیدگاهی ـ از جمله همین مطالب ـ نمی‌تواند «کامل» قلمداد شود.

برخی از کلمات و عبارات
به‌نظر می‌رسد برخی از کلمات و عبارات برای اکثر روزنامه‌‌نگاران ـ در ایران و جهان ـ قلمرو معنایی پذیرفته شده‌ای دارند و یا دست‌کم بر سر رعایت آنها یک توافق ضمنی وجود دارد.
واژه‌هایی نظیر «انصاف»5 یا «رعایت حریم شخصی افراد»6 از این دست است. دروغگو نبودن، حقیقت‌یاب بودن و... مفاهیم دیگری هستند که تقریباً طرف توافق اکثر روزنامه‌نگاران قرار گرفته‌اند.
اجازه بدهید به پدیدة دیگری اشاره کنم با عنوان «پاپا راتزی»7 که روزنامه‌نگاری ما خوشبختانه هنوز به آن آلوده نشده است؛ اما به گمانم هر چه در زمینه عکاسی خبری8 به پیش برویم، امکان مواجهه با آن وجود دارد.
پاپاراتزی یا همان اصطلاح ویژه‌ای که برای عکاسان سمج به کار می‌رود (برای عکاسانی که عمدتاً از مشاهیر عکاسی می‌کنند) یکی از بارزترین موارد مربوط به سرگیجه‌های اخلاقی در روزنامه‌نگاری است.
در این عرصة پرچالش، فتوژورنالیست درگیر این کشمکش است که بین خدمت رسانی به مخاطبان و درعین‌حال، رعایت حقوق و حریم شخصی سوژه‌ای که از آن عکاسی می‌کند، توازن برقرار کند و یا به دیگر زبان حق هیچ‌یک از طرفین را ضایع نکند. حتماً خاطرتان هست که تعقیب و گریز پاپاراتزیها با پرنس دایانا9 چگونه «پوشش سوژه» را به «شکار سوژه» تبدیل کرد و جان او را گرفت.

نسخه‌های اخلاقی
به گمان من آنچه در جهان رسانه‌ای از آن تحت‌عنوان «رمزهای اخلاقی»10 یا «اخلاق نامه» یاد می‌شود، می‌تواند گره‌گشا باشد.
همان‌گونه که گفتم از تدوین نخستین اخلاق‌نامه که قانون روزنامه‌نگاری انجمن آمریکایی سردبیران روزنامه‌هاست، قریب به 83 سال می‌گذرد. اما واقعیت امر این است که «اخلاقیات تجویزی» یا «نسخه‌ای»11 از نظر انطباق دادن آنها با کارهای جاری روزنامه‌نگاری، هر روزنامه‌نگاری را حتی اگر حرفه‌ای هم باشد دچار مشکل می‌کند.
یک‌بار در کلاس خبرنویسی، عکس معروف شلیک رئیس پلیس سایگون به سر یک شهروند ویتنامی را روی تابلو چسباندم و از دانشجویان خواستم درباره‌اش نظر بدهند. یکی از آنها به جای اظهارنظر به من گفت: استاد! بهتر نبود این عکاس با دوربین خودش می‌کوبید روی دست این ضارب تا طرف کشته نشود!
بچه‌ها خندیدند، اما او واقعاً خواسته و ناخواسته بر یک نکته محوری در حوزة اخلاقیات حرفه‌ای، دست گذاشته بود. در یک مورد دیگر مادر کاوه گلستان برایم از ای‌میلی گفت که دریافت کرده بود و در آن آمده بود که اگر جورج بوش در رودخانه خروشانی افتاده باشد و شما عکاس باشید، چه‌کار خواهید کرد؟ این پرسش، موقعیتی را مطرح می‌کند که مشابه موقعیت عکسِ شهروند ویتنامی است. پاسخ احتمالاً باید یکی از این دوگزینه باشد: عکاسی کردن یا کمک به جورج بوش؟ اما ای‌میل مزبور با این پرسش طنزآمیز به پایان رسیده بود: سیاه و سفید می‌گیرید یا رنگی!؟ در این شوخی، پاسخ این است که بدون هیچ دخالتی، فقط عکاسی کن! اما در اظهارنظر دانشجوی مزبور، پاسخ این بود: دیگری را نجات بده و عکاسی نکن!
اجازه دهید برگردم به بحث اخلاقیات تجویزی. به‌نظر من این نوع مقررات مرامنامه‌ها، رهنمودها و... ممکن است به کار روزنامه‌نگاران جوان بیاید، اما جوابگوی حرفه‌ای‌ترها نیست، چون آنها طی کار به مراتب تجربة بیشتری اندوخته‌اند و می‌دانند چگونه قوانین را رعایت و چگونه آنها را نقض کنند!
اما این‌که می‌گویم روزنامه‌نگاران جوان بهتر به نسخه‌های تجویزی عمل می‌کنند، بیشتر به این دلیل است که آنها فکر می‌کنند پاسخ همه پرسشها در همین مرامنامه‌ها نهفته است. اما واقعیت این است که مقولات اخلاقی، بسیار پیچیده‌اند و ممکن است مرامنامه‌های مورد بحث حتی مفید هم باشند، اما خود مقوله اخلاق پیچیده‌تر از آن است که بتوان با تکیه به این نوع متون، کاملاً اخلاق‌گرا شد و یا به دیگر زبان به یک اخلاق تجویزی رسید.
در مدخل برخی از اصطلاحات و عبارات از واژه «حریم شخصی افراد» یاد کردم. آیا واقعا در جریان کار و در واقع در جریان کار حرفه‌ای می‌توان حریم شخصی را رعایت کرد؟
مگر غیراز این است که همه مرامنامه‌ها بر حفظ حریم شخصی ـ آن هم همزمان با حفظ شأن و شئون افراد12 ـ تأکید می‌ورزند و مگر غیر از این است که باز هم در اکثر مرامنامه‌ها بر عبارت حفظ حریم و شأن افراد در «همة زمانها»13 تأکید می‌شود14 اما چرا در عمل شاهد عکسهایی هستیم که از پنهان‌ترین زوایای زندگی افراد گرفته می‌شود. آیا لنزهای پرقدرت عامل این اتفاق هستند؟ یا این‌که این فتوژورنالیستها هستند که نمی‌توانند بین غلبه علائق مخاطبان و حقوق سوژه‌ها توازن برقرار کنند؟

نمونه دیگر
تعهد به تازگی و سرعت داشتن هم از جمله مواردی است که روزنامه‌نگاران باید به آن پای‌بندی نشان دهند. در برخی از متون اخلاقی، تأکید همزمانی بر «تازگی و دقت»15 می‌شود16 اما باز حرفه‌ایها می‌دانند که هر سرعتی در بطن خود می‌تواند هر نوع دقتی را به مخاطره بیندازد و به عکس هر مکثی برای تأیید جزئیات و مطمئن شدن از آنها می‌تواند خبر را کهنه کند.
مثال آشکار این مورد، بی‌بی‌سی است که عملاً و رسماً معتقد است درستی نباید فدای سرعت شود و این نکته را به باور روزنامه‌نگاران خود تبدیل کرده است.

پنجه دردسرها در عمل
اما درعین حال پنج عبارت دیگر وجود دارد که محور بحثهای عمده در زمینه اخلاق حرفه‌ای است و در واقع بسیاری از حرف و حدیثها از همین پنج وظیفه حرفه‌ای نشأت می‌گیرد:
1. حفظ خود17 یا به دیگر زبان وظیفه و مسئولیت در برابر خود (و تضادش با مأموریتهای حرفه‌ای)
2. وظیفه در قبال مخاطب18 (اعلام حقیقت؛ اما به چه قیمتی؟)
3. وظیفه در قبال کارفرما 19 (و تضادش با اعلام حقیقت)
4. وظیفه در قبال حرفه20 (و تضادش با مثلاً ضرورت حفظ جریان آگهیها)
5. وظیفه در قبال جامعه21 (و تضادش با حفظ خود/ همان موضوع منافع فردی و جمعی)
درباره هر کدام از این پنج وظیفه، می‌شود دهها کتاب معطوف به اخلاق رسانه‌ای نوشت. اما متأسفانه نه ترجمه‌ای در این زمینه‌ها وجود دارد و نه تألیفاتی . 22



و بالاخره ریشه‌های فلسفی
واقعاً ریشه پاسخها را در کجا باید یافت؟ من فکر می‌کنم بین فلسفه و عمل در این عرصه، رابطه عمیقی برقرار نیست و درواقع می‌خواهم بگویم پاسخ اخلاق و اخلاقیات حرفه‌ای را الزاماً نمی‌توان از درون تحریریه‌ها یا فقط از درون مدارس روزنامه‌نگاری بیرون کشید. من ممکن است شخصاً بحث «اعتدال ارسطویی» را طرف توجه قرار دهم و توصیه میانه‌روی او به دانشجویانش را در هزاران سال پیش راهنمای خود بدانم، اما فکر نمی‌کنم بتوانم این توصیه را به دانشجویانم منتقل کنم. به نظر من شاید نتوان یک قانون را راهنمای همه روزنامه‌نگاران در همه جا قرار داد. ابتدا چنین باوری داشتم و به همین سبب هم بود که در آغاز دهه هفتاد، ترجمه اصول اخلاقی بین‌المللی روزنامه‌نگاری را ضمیمه کتابی کردم که با نام خبر به چاپ رسید ]یک توصیه ساده: مقایسه کنید رفتار هفته‌نامه‌های وطنی را با روزنامه‌های وطنی با این تأکید که هر دو ژانر توسط دو گروه از روزنامه‌نگاران در یک کشور به نام ایران منتشر می‌شوند.[
اما فرد دیگری هم ممکن است بر مبنای اصل «آنچه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران مپسند» رفتار کند.
و یا فرد دیگری، اعتدال ارسطویی را پیشه نکند و اصول موردنظر امانوئل کانت23 را دنبال کند (اصولی را دنبال کن که می‌خواهی اصول جهانی شود) یا فردی هم دیدگاه جان استوارت میل24 را بجوید که متضمن «خوشحالی برای جمع هر چه گسترده‌تر» است.
و یا در نظر بگیرید اصول اخلاقی طرح شده در نظریه مسئولیت اجتماعی25 را دایر بر ضرورت رعایت مصالح اجتماع که به خوبی در زیر لوگوی روزنامه مورد بحث ما نیویورک تایمز جلوه‌گر است: همه خبرهایی که مناسب چاپ هستند؟
] دوباره پرسش: چه کسانی و بر چه مبناهایی تشخیص می‌دهند که یک خبر مناسب چاپ هست یا نیست؟[
و یا در نظر بگیرید اصول فلسفی دیگری را نظیر «مساوات طلبی» یا «اخلاق پراگماتیستی» (معطوف به نتیجه) را و یا وظیفه‌گراییهای مبتنی بر تکلیف و مکلف بودن را (همان پرسشی که گفتم اکثر دانشجویان دارند: آیا من باید هر کاری که روزنامه‌ می‌گوید انجام دهم؟ که از نظر من یک پرسش وظیفه‌گرایانه است و از نوع اخلاقیات تجویزی است).
به‌‌این ترتیب همان‌گونه که می‌بینید برخی از این نگرشها عمدتاً معطوف به دنبال کردن مقررات و تکالیف است و برخی از آنها هم بر نتیجة کارها و اعمال تکیه می‌ورزند و ترکیب همین تلقیها و یا بهتر است بگویم تداخل آگاهانه و ناآگاهانه همین نگرشهاست که سبب سردرگمیهایی در زمینه اخلاق حرفه‌ای می‌شود و بیفزایید به این آلیاژ، کمبود واحدهای درسی در این عرصه را و کمبود ادبیات مرتبط را.

جمع‌بندی
همان‌گونه که در آغاز این نوشتار گفتم، این مقاله صرفاً یک مقاله عقیده‌ای بود که بیشتر بر طرح مسائل متمرکز بود و نه برحل آنها. اما برای این‌که باز هم بتوان در آغاز، مواد و مطالب بیشتری به عنوان ماده خام ارائه کرد، توصیه می‌کنم مترجمان قلمرو علوم ارتباطات سری بزنند به ژورنال اخلاق رسانه‌های جمعی26 که عمدتاً بر اصول و خردورزی در عرصه اخلاق متمرکز است و تا حدود زیادی از جانبداریها و پیشداوریها عاری است.
اما برای این‌که در زمینة موارد مطرح اخلاقی هم بتوانید به نمونه‌های ملموس برسید، توصیه می‌کنم سری بزنید به وب سایت «ژورنالیسم»27 که حاوی مطالب بسیار مفیدی است در زمینه‌هایی چون حریم شخصی، تضاد منافع، منابع خبر و...
به‌هرحال از نظر من مقولات اخلاقی، مقولاتی کاملاً فردی هستند و چون مرامنامه‌ها و قوانین و مقررات اخلاقی درباره رسانه‌ها ـ مثل مرامنامه‌های دیگر ـ عمدتاً به موارد بحث‌انگیز اشاره می‌کنند و درعین‌حال برای جلوگیری از طولانی نشدن، دست به کلی‌نویسی و کلی‌گرایی می‌زنند، دشواریها برای درک متون مزبور بیشتر می‌شود. درعین‌حال این نوع متون به‌خاطر همین کلی بودن حرفها و گزاره‌ها، قابل انطباق با شرایط واقعی کاری و حرفه‌ای نیستند و بنابراین نمی‌توانند همه موقعیتها و شرایط احتمالی را که طی کار پیش می‌آید، پیش‌بینی کنند.
پس بهتر است هرچه می‌توانیم موادخام در این زمینه را به زبان ساده فراهم کنیم. این فراهم‌سازی باید ترجمه متون مرتبط را در دستور کار قرار دهد. کار همزمان دیگری که باید صورت گیرد تهیه مبانی فلسفی توصیه‌های اخلاقی به زبان بسیار ساده است.
آمیزه این دو کار به شکل‌گیری متن نهایی خوبی منتهی می‌شود که آن هم باید در بطن عقل سلیم و خردورزی هر روزنامه‌نگار نهادینه شود.

* این مقاله در شصت و ششمین شماره فصلنامه رسانه (تابستان 1385)چاپ شده است.

پی‌نویسها:
1. Canons of Journalism of the American Society of Newspapers Editors
2. Jayson Blair
3. اگر علاقه‌مند به مطالعه بیشتر در مورد ماجرای جیسن بلر هستید رجوع کنید به مقاله «تصحیح سابقه» [Correcting the Record] که در یازدهم ماه مه سال 2003 در نیویورک تایمز به چاپ رسید ـ نشانی اینترنتی نیویورک تایمز: com .www.nytimes.
4. Opinion article
5. Fairness
6. Privacy
7. Paparazzi

8. Photojournalism
9. Princess Diana
10. Codes of ethics
11. Prescriptive Ethics Codes
12. Dignity
13. At all times
14. برای دستیابی به برجسته‌ترین نمونه موجود در این زمینه رجوع کنید به مرامنامه اخلاقی انجمن روزنامه‌نگاران حرفه‌ای تحت‌عنوان:
The Code of the Society of Professional journalists (Spj)
15. Timely and accurate
16. نمونه بارز آن مرامنامه انجمن مدیران خبر رادیوـ تلویزیون است (1987) که با عنوان زیر منتشر شده است و در فضای وب قابل دسترس است:
The Code of the Radio – Television News Directors Association [URL: www.rtnda.org/ethics/code. shtml]
17. Duty to self
18. Duty to Audience
19. Duty to Employer
20. Duty to the Profession
21. Duty to Society

22. برای دسترسی به بحث تفصیلی‌تر دربارة پنج وظیفه‌ای که برشمردم رجوع کنید به منبع زیر:
The Media of Mass Communication , Seventh edition, John Vivian. 2005, pearson
23. Immanuel Kant
24. John Stuart Mill
25. Social Responsibility Media Theory
26. Journal of Mass Media ethics
[URL://Jmme.byu.edu]
27. www. Journalism.indiana.edu/ethics.

پیش نویس آیین نامه کار حرفه ای روزنامه نگاری



روزنامه‌نگار حرفه‌ای کیست؟ چه حق و حقوقی دارد؟ از چه حمایت‌هایی برخوردار است؟ و نهایتاً چه مسئولیت‌هایی دارد؟
پرسش‌های مذکور مواردی است که پیش‌نویس آیین‌نامه کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری به آنها پاسخ می‌دهد.

این پیش‌نویس بخشی از مفاد متن‌های حقوقی است که در چارچوب مطالعات و تحقیقات مورد نظر معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی برای تدارک طرح نظام حقوقی جامع رسانه‌ها تهیه و تدوین شده است.
متن اولیه پیش‌نویس مذکور طی ماه‌های مرداد، شهریور، مهر و آبان در یک گروه کارشناسی متشکل از آقایان دکتر کاظم معتمدنژاد ، علی‌اکبر قاضی‌زاده، علیرضا ملکیان، علاءالدین ظهوریان و شعبانعلی بهرامپور مورد بررسی و تبادل‌نظر قرار گرفته است و برای تدوین نهایی در شورایی متشکل از اعضای گروه کارشناسی یاد شده و آقایان دکتر محمد مهدی فرقانی، دکتر مهدی محسنیان‌راد، عباس سلیمی‌نمین ، منصور سعدی، محمود عبدالحسینی، مهدی فضائلی، پرویز اسماعیلی، دکتر یونس‌ شکرخواه و رضا مقدسی به ریاست علیرضا مختارپور، معاون امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی، مورد ارزیابی قرار گرفته است.
اکنون پیش‌نویس آیین‌نامه کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری قبل از ارائه به هیئت محترم دولت، در اختیار روزنامه‌نگاران، صاحبان رسانه‌ها، استادان و کارشناسان قرار گرفته است تا با اعلام نظرات خود به پربار شدن آن کمک رسانند.
لازم است خاطرنشان شود که چون تهیه، تدوین و تصویب نهایی طرح نظام حقوقی جامع رسانه‌ها مستلزم زمان طولانی است، شورای تهیة طرح مذکور، آیین‌نامه کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری را ، که بخشی از محتوای مباحث حقوقی موردنظر و طرح نظام حقوقی جامع رسانه‌‌ها را پوشش می‌دهد و طی مراحل قانونی آن آسان‌تر است، در دستور کار خود در تقدم قرار داده است.
حال که این پیش‌نویس مراحل اولیه را گذرانده و در دسترس روزنامه‌نگاران، کارشناسان و اصحاب رسانه‌ها قرار دارد، تدارک و تکمیل مجموعه متن‌های حقوقی نظام جامع رسانه‌ها در دستورکار این شورا قرار گرفته و امید می‌رود پس از تهیه و تدوین نهایی آن، قبل از طی مراحل قانونی تصویب و اجرا، در دسترس کارشناسان و اصحاب رسانه‌ها قرار گیرد تا با نظرات آنها نهایی شود.
باید یادآور شد که اولین آیین‌نامه مربوط به چگونگی فعالیت روزنامه‌نگاران در دوره قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به پیشنهاد وزارت کشور و به استناد مادة 10 لایحة قانونی مطبوعات مصوب 20 مرداد 1334 به منظور صدور پروانه کار خبرنگاران و خبرنگاران عکاس جراید و مجلات در تاریخ 26 مهر 1337 به تصویب هیئت وزیران رسیده بود. این آیین‌نامه در جهت ایجاد تکالیف و وظایف خاص و مقید ساختن فعالیت روزنامه‌نگاری به کسب پروانة کار از وزارت کشور تدوین شده بود.
آیین‌نامة بعدی مربوط به خبرنگاران حدود یک سال پس از تأسیس وزارت اطلاعات (که بعد‌ها به وزارت اطلاعات و جهانگردی تغییر نام داد) در 15 اسفند 1343 به تصویب رسید. در این آیین‌نامه مقررات محدود کننده‌تری برای فعالیت روزنامه‌نگاری پیش‌بینی گردید.
آخرین آیین‌نامه مربوط به فعالیت روزنامه‌نگاران، که آیین‌نامه نویسندگان مطبوعاتی و خبرنگاران نام داشت در 23 شهریور 1354 به تصویب هیئت وزیران رسید. این آیین‌نامه برخلاف دو آیین‌نامه قبلی حوزه شمول وسیع‌تری داشت و برخلاف آنها که فقط به خبرنگاران و خبرنگاران عکاس اختصاص یافته بود، تمام اعضای اصلی هیئت‌های تحریریه روزنامه‌ها، مجلات و خبرگزاری‌ها را در بر‌می‌گرفت.
این آیین‌نامه و دو آیین‌نامه قبلی صرفاً آیین‌نامه‌های مربوط به صدور کارت فعالیت روزنامه‌نگاران از سوی دولت بودند و در این زمینه ضمن تعریف خبرنگار و نویسنده مطبوعاتی، شرایط کار نویسندگی، مدت اعتبار کارت خبرنگاری و وظایف خبر‌نگاران را مد نظر قرار داده بودند.
در پیش‌نویس آیین‌نامه کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری، همان‌طور که در ابتدای مقدمه آمده است، علاوه بر تعریف روزنامه‌نگار حرفه‌ای به تصریح و تأکید حقوق و امتیازهای آنان، حمایت از آنان و همچنین مسئولیت‌های آنان نیز توجه شده است. این پیش‌نویس، برخلاف آیین‌نامه‌های قبلی که هرگونه فعالیت روزنامه‌نگاران را منوط به دریافت کارت از دولت می‌دانست، برای رسانه‌ها در صدور کارت فعالیت خبرنگاری منعی قائل نشده است.

از تمامی صاحب‌نظران، کارشناسان، مدیران جراید ،روزنامه نگاران و علاقه‌مندان خواهشمند است نظرات اصلاحی و پیشنهادی خود را از طریق صندوق پست اینترنتی info@rasaneh.org و یا بخش نظرات در انتهای همین صفحه ارسال کنند.
همچنین می توانید پیشنهاد های خود را به نشانی تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان پاکستان، کوچه دوم، شماره 13،دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها، ارسال نمایید.

آذر ماه 1385
و من‌الله التوفیق

دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها



"پیش نویس آیین‌نامه کار حرفه‌ای روزنامه نگاری"

مقدمه
به منظور کمک به استقلال حرفه‌ای ، تأمین شغلی ، تقویت جایگاه و منزلت حرفه‌ای و اجتماعی روزنامه‌نگاران و همچنین پیشبرد خدمات عمومی آنان در جهت گسترش حق دسترسی همگانی به اطلاعات در راستای بهبود شرایط زندگی جمعی و پیشرفت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور ، آیین‌نامه کار حرفه ای روزنامه‌نگاری با مقررات زیر به تصویب می‌رسد.

فصل اول. تعریف روزنامه‌نگار

ماده 1. روزنامه‌نگار حرفه‌ای کسی است که شغل اصلی و مستمر او ، فعالیت اساساً فکری در زمینة تهیه، تنظیم ، ارائة اخبار وقایع جاری و تحلیل و تفسیر آن‌ها در یک نشریه روزانه ، دوره‌ای، خبر گزاری یا رسانه دیگر است.

تبصره. منظور از روزنامه‌نگار در موارد بعدی این آیین‌نامه ، روزنامه‌نگار حرفه‌ای است.

ماده 2. همکاران مستقیم هیئت‌های تحریریه مطبوعات و خبرگزاری‌ها شامل سردبیر، معاون سردبیر، دبیرتحریریه ، دبیرسرویس، معاون دبیرسرویس، خبرنگار، گزارشگر، نویسنده، مترجم، طراح، کاریکاتوریست، عکاس خبری و مشاغل هم‌طراز در دیگر رسانه‌ها براساس ماده یک روزنامه‌گار شناخته می‌شوند.

تبصره. کارگزاران تبلیغات بازرگانی ، نویسندگان و کارکنان نشریات داخلی مؤسسات دولتی و خصوصی، همکاران تولید‌کننده آگهی‌نامه‌ها ، متصدیان روابط عمومی، پاورقی‌نویسان و داستان‌نویسان، طراحان جدول‌های کلمات متقاطع و بازی‌های سرگرم‌کننده روزنامه‌نگار محسوب نمی شوند.

فصل دوم. قرارداد کار حرفه ای روزنا مه نگاری

ماده 3. ورود روزنامه‌نگار به کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری به موجب قرارداد با یک نشریه یا مؤسسه رسانه‌ای دیگر صورت می‌گیرد.

تبصره 1. قرارداد روزنامه‌نگار با مؤسسه محل اشتغال حرفه‌ای او باید در چارچوب قانون کار و مقررات جاری کشور باشد.

تبصره2. افرادی که به صورت پاره وقت و یا آزاد دریک یا چند رسانه فعالیت می‌کنند ، روزنامه‌نگار آزاد تلقی شده و از تسهیلات روزنامه‌نگاران حرفه‌ای برخوردار نمی‌شوند. برای این دسته کارت روزنامه‌نگاری آزاد صادر می‌شود.



ماده4. برای ارجاع هرگونه کار اضافی به روزنامه‌نگار، که در قرارداد پیش‌بینی نشده باشد باید حق الزحمه جداگانه ای با توافق طرفین پرداخت شود.

تبصره. عدم انتشار مطالب تهیه شده از سوی روزنامه‌نگار موجب عدم پرداخت حق‌الزحمه نیست.

ماده5. انتشار مجدد آثار فکری ، ادبی وهنری روزنامه‌نگار که پیش تر از طریق رسانه ها منتشر شده باشد، در قالب کتاب ، فیلمنامه ونظایر آن منوط به اجازه رسمی از پدید آورنده این آثار است.

تبصره. ارائه وانتشار آثار منتشر شده روزنامه نگار در رسانه یا رسانه های دیگر منوط به کسب اجازه از مدیر مسئول رسانه اول است.

فصل سوم . حقوق و مسئولیت ها

ماده 6. روزنامه‌نگار حرفه ای برای انجام فعالیت های شغلی خود حقوق و مسئولیت های زیر را دارا است:

الف. حقوق روزنامه‌نگار
1. حق جست و جو ، بررسی و دسترسی آزاد به اطلاعات و اخبار و انتقال و انتشارآن به جز موارد مغایر با قانون؛
2. مراجعه به سازمان‌های دولتی و غیر‌دولتی ، تماس و ملاقات با مسئولان برای کسب اطلاعات و اخبار و دسترسی به اسناد و مدارک مختلف به استثنای مواد طبقه‌بندی شده به موجب قانون؛
3. حق استفاده از ابزارها و تجهیزات مورد نیاز از جمله تجهیزات صوتی و تصویری به‌ استثنای مواردی که منع قانونی دارد؛
4. ضبط اطلاعات و اخبار مربوط به منافع و مصالح عمومی در صورت عدم مغایرت با حقوق انسانی و شهروندی مبتنی بر قانون؛
5. حضور در محل سوانح طبیعی و حوادث غیر مترقبه ، بی‌نظمی های عمومی ، محل‌های اعلام حالت فوق‌العاده و همچنین گردهمایی ها و تظاهرات و راهپیمایی‌ها به جز مواردی که منع قانونی دارد؛
6. بررسی، ارزیابی و پیگیری دقیق اصالت اطلاعات واخبار؛
7. امتناع از تهیه و تدوین گزارش‌ها یا مطالب دیگر با نام خود، در صورت مغایرت با اصول اخلاق حرفه‌ای
8. حق حذف امضای خود از گزارش و مطلب تحریف شده و یا مغایر با قانون درفرایند تدوین و تنظیم آن‌ها در هئت تحریریه؛
9. حق انتشار گزارش‌ها و مطالب با امضای شخصی یا نام مستعار یا بدون امضا؛
10. حق عضویت در انجمن‌های صنفی و حرفه‌ای ملی، منطقه‌ای و بین المللی؛
11. حق انتشار اطلاعات و اخبار مربوط به تصمیمات و اقدامات مخالف مصالح و منافع عمومی و انواع مفاسد و سوءاستفاده ها به جز موارد مغایر با قانون؛
12. حق مراجعه به دادگاه برای جبران خسارت معنوی ناشی از قلب وتحریف مطالبی که به نام روزنامه‌نگار منتشر شده است. در صورت عدم توجه به تقاضای توضیح تصحیح دربارة مطالب مذکور، حداکثر یکماه پس از انتشار آن مطالب؛
13. برخورداری روزنامه‌نگار از حقوق پیش‌بینی شده در قوانین کشور؛

ب. مسئولیت ها ووظایف روزنامه نگار
1. احترام به اصول قانون اساسی و مقررات تقنینی و بین‌المللی مصوب جمهوری اسلامی ایران؛
2. رعایت شیوه‌های عمل و خط مشی‌های رسانه به منظور تقویت همبستگی‌های شغلی و همکاری‌های جمعی؛
3. خودداری از مداخله‌دادن نظر‌ها و قضاوت‌های شخصی در گزارش‌‌ها و سایر مطالب تهیه شده برای انتشار عمومی؛
4. حصول اطمینان از صحت اطلاعات و اخبار و انعکاس عینی و بی‌طرفانه آن؛
5. کسب رضایت افراد یا نمایندگان قانونی آنان دربارة انتشار مطالب مربوط به زندگی شخصی آنها (به استثنای موارد ضروری برای حمایت از منافع عمومی)؛
6. مطلع ساختن شهروندان و مقامات رسمی در مصاحبه‌ها و کنفرانس‌های خبری در مورد ضبط صوتی، تصویری و فیلمبرداری مربوط به آنان؛
7. عدم انتشار شایعات در قالب هر گونه خبر و گزارش یا مطالب تحریری دیگر و جمع‌آوری اطلاعات به نفع افراد یا سازمان های خارج از حوزه فعالیت روزنامه‌نگار؛
8. احترام به اصل برائت افراد؛
9. مطلع ساختن سردبیر یا دبیر سرویس راجع به تعقیب قضایی احتمالی در مورد انتشار اطلاعات و اخبار تدارک یافته از سوی روزنامه‌نگار؛
10. عدم دریافت هرگونه وجه نقدی و غیر نقدی برای پوشش خبری رویدادهای مختلف و به ویژه تبلیغات انتخاباتی و مشابه آن؛
11. رعایت حقوق، حیثیت و منزلت افراد ، سازمان‌ها و مؤسسه‌های دولتی و خصوصی مرتبط با حوزه‌‌های خبری روزنامه نگار؛
12. مسئولیت تهیه و تنظیم گزارش‌ها و مطالبی که از سوی روزنامه‌نگار صورت می گیرد به عهده وی است، اما مسئولیت انتشار مطالب، گزارش‌ها و اظهار نظرهای رسمی به عهده او نیست؛
13. پایبندی به اصول اخلاق حرفه‌ای؛

فصل چهارم. حمایت از روزنامه نگار

ماده 7. به منظور تسهیل در انجام وظایف حرفه‌ای روزنامه‌نگار و کمک به گردش آزاد و دسترسی عمومی به اطلاعات، روزنامه‌نگار از حمایت‌های زیر برخوردار می شود:


1. دولت مکلف است ازحقوق حرفه ای، شرافت و منزلت روزنامه‌نگار حمایت کند؛
2. موسسات رسانه‌ای موظفند سلامت و رفاه اجتماعی روزنامه‌نگار را فراهم کنند و دولت نیز حمایت‌های لازم را به عمل آورد؛
3. روزنامه‌نگار در انجام فعالیت های شغلی و حرفه‌ای مصونیت دارد؛
4. توقیف یا بازرسی اسناد ، مدارک و مواد کتبی ، سمعی ، بصری ، تصویری و رایانه‌ای روزنامه‌نگار در فرایند فعالیت‌های حرفه‌ای جز در موارد پیش‌بینی شده توسط قانون ممنوع است؛
5. مداخله در کار حرفه‌ای روزنامه‌نگار یا تقاضا‌ی مغایر با مسئولیت‌های حرفه‌ای در مورد تدارک و انتقال و انتشار اخبار و گزارش ها ممنوع است؛
6. روزنامه‌نگار با توجه به سختی کار از قانون سخت و زیان آور بودن مشاغل بهره مند می شود؛
7. روزنامه‌نگار در صورت تعطیل و یا توقف انتشار رسانه ، تا زمان شروع به کار دوباره در همان رسانه یا رسانه دیگر از بیمه بیکاری بهره مند می‌شود؛
8. مقامات دولتی و غیر دولتی موظف‌اند از اقدامات زیر در مورد فعالیت‌های حرفه‌ای روزنامه‌نگار خودداری کنند:
• اعمال سانسور؛
• تطمیع و تهدید؛
• ایجاد محدودیت یا مخالفت در برابر فعالیت‌های مشروع و قانونی روزنامه‌نگار؛
• خودداری از دادن اطلاعات به روزنامه‌نگار یا ایجاد مانع در راه کسب و دریافت اطلاعات و اخبار حرفه‌ای؛
• افشای منابع خبری یا نام مستعار روزنامه‌نگار بدون رضایت وی؛
• تعرض به حقوق قانونی روزنامه‌نگار، توهین به شرافت و حیثیت حرفه‌ای و اجتماعی وی، اعمال خشونت و تهدید زندگی شخصی یا لطمه زدن به سلامت و امنیت وی؛

تبصره. متخلفان از این موارد مشمول تبصره یک ماده 5 قانون مطبوعات خواهند شد؛

فصل پنجم. صدور کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری

ماده 8. روزنامه‌نگاران مشمول مقررات ماده 2 حرفه‌ای محسوب شده و می‌توانند از کمیسیون مخصوص صدور کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری، کارت شناسایی دریافت کنند و از مزایا وتسهیلات ویژه روزنامه نگاران حرفه‌ای برخوردار شوند.

تبصره1. اعتبار کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاران متناسب با جدول رتبه‌بندی و حسب نظر کمیسیون حداقل یک سال و حداکثر 5 سال قابل تمدید است.

تبصره2. روزنامه‌نگاران حرفه‌ای بر اساس جدول پیوست در شش مرتبه خبرنگار کارآموز، خبرنگار، خبرنگار متخصص، روزنامه‌نگار ، روزنامه‌نگار متخصص وروزنامه‌نگار ارشد رتبه بندی می شوند.

تبصره3. رسیدگی به تغییر وضعیت رتبه‌‌بندی روزنامه نگاران بر عهدة کمیسیون صدورکارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری است.

ماده9. روزنامه‌نگاران بازنشسته و روزنامه‌نگارانی که حداقل 30 سال سابقة اشتغال در حرفه روزنامه‌نگاری داشته باشند می توانند با عنوان روزنامه‌نگار حرفه‌ای افتخاری، کارت هویت حرفه‌ای افتخاری دریافت کنند.

ماده10. کمیسیون صدورکارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری در معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی تشکیل می‌شود.

تبصره1. این کمیسیون مرکب از 9 عضو به ریاست معاون امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شرح زیر تشکیل می شود:
1. دو نفر به نمایندگی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ( مدیر کل مطبوعات و خبر گزاری های داخلی و مدیر کل دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها)
2. دو نفر از مدیران مسئول نشریات وخبرگزاری های بخش غیر دولتی
3. دو نفر از تشکل‌های صنفی حرفه روزنامه‌نگاری
4. دو نفر از اساتید دانشگا‌ه‌ها در رشته روزنامه‌نگاری
این اعضا از سوی معاون امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی انتخاب می‌شوند.

تبصره2. دبیرخانه کمیسیون صدور کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری در اداره کل مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی تشکیل می‌شود و زیر نظر کمیسیون انجام وظیفه می‌کند.

تبصره 3. کمیسیون صدور کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری حسب ضرورت نسبت به تشکیل کمیته های فرعی تصمیم می‌گیرد.

ماده 11. دورة نمایندگی اعضای کمیسیون صدور کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری دو سال است و تجدید انتخاب آن‌ها برای دوره‌های بعد بلا‌مانع است.

فصل ششم. شرایط صدور کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری

ماده 12. شرایط دریافت کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری:
1. تابعیت جمهوری اسلامی ایران
2. متدین به یکی از ادیان رسمی شناخته شده در کشور
3. عدم اشتهار به فساد اخلاق و سابقه محکومیت کیفری براساس موازین اسلامی که منجر به محرومیت از فعالیت‌های اجتماعی شده باشد( بند 4 ماده 9 قانون مطبوعات)
4. عدم عضویت در گروه‌های غیر قانونی به تشخیص مراجع قانونی
5. دارا بودن تحصیلات تخصصی یا تحصیلات در رشته های مرتبط وغیر مرتبط یا سوابق تجربی و عملی در روزنامه‌نگاری
6. دارا بودن حداقل 23 سال تمام
7. التزام به اصول اخلاق حرفه‌ای

تبصره. اشتغال به فعالیت روزنامه‌نگاری الزاماً منوط به داشتن کارت مذکور در این آیین‌نامه نیست.

ماده 13. مدارک لازم جهت دریافت کارت:
1. تصویر شناسنامه و 4 قطعه عکس
2. گواهی عدم سوء پیشینه کیفری
3. تصویر آخرین مدرک تحصیلی
4. فرم تکمیل شده تقاضای دریافت کارت
5. تصویر کارت پایان خدمت یا معافیت از خدمت وظیفه
6. تصویر مصدق قرارداد کار از موسسه محل اشتغال
7. گواهی تجربه عملی

فصل هفتم. شرایط و مقررات تعلیق و ابطال کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌‌نگاری

ماده14. کمیسیون مذکور در ماده 8 می‌تواند در موارد زیر کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری را ابطال و یا برای حداکثر شش ماه تعلیق کند:
8. احراز عدم صحت هر یک از مدارک ارائه شده؛
9. هرگونه سوء استفاده از کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری؛
10. محکومیت‌های کیفری منجر به محرومیت از حقوق اجتماعی؛
11. قطع همکاری یا تعطیلی مؤسسه رسانه‌ای محل اشتغال؛
12. تخطی یا عدم رعایت اصول اخلاق حرفه‌ای به تشخیص کمیسیون یا مراجع قانونی ذیصلاح

تبصره 1. تعلیق یا ابطال کارت منجر به سلب حقوق قانونی اشتغال روزنامه‌نگار از مؤسسه مربوطه نمی‌شود.

تبصره2. کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگارانی که موسسه محل اشتغال آنان به هر علتی تعطیل می‌شود، پس از6 ماه به حالت تعلیق در می‌آید و در صورت شروع به کار مجدد در همان مؤسسه یا مؤسسه رسانه‌ای دیگر، این تعلیق ملغی می‌شود.

تبصره3. خودداری از استرداد کارت هویت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری از جانب روزنامه‌نگار موجب پیگرد قانونی می‌شود.

ماده 15. این آیین‌‌نامه با یک مقد‌مه، 15ماده، 17 تبصره و جدول پیوست در تاریخ ...... به تصویب رسید.

 

 

نقش و جایگاه رسانه های فرهنگی

 

 

منبع: /www.niksalehi.com   25/06/85

 



 

گوناگونی مطبوعات و گسترش انتشار نشریات متنوع و متفاوت و به طور کلی جایگاه شایسته رسانه ها در تنویر افکار و ایجاد فضای مناسب برای گفت وگو و برخورد سالم و سازنده، نظرات و همچنین اهمیتی که رسانه های گروهی در ارتقای سطح آگاهی و تعالی فرهنگ و دانش عمومی دارند، بی گمان یکی از مهمترین عوامل توسعه فرهنگی و از نشانه های پویایی و تحرک هر جامعه است. بدیهی است که توسعه فرهنگی، به معنای گسترده آن که در برگیرنده گشایش و گسترش گفت وگوهای فلسفی و فرهنگی و ادبی و هنری است، نه تنها عامل اصلی رشد خودآگاهی جمعی، بلکه زمینه ساز توسعه سیاسی و اقتصادی و پیشرفت علوم و در واقع نخستین پیش شرط حل بنیادی مسایل و رفع مشکلات فراگیر جامعه است.

 

البته این همه زمانی میسر و متحقق می شود که از یک سو صاحبان قدرت و دولت، با قانون گرایی و قانون گذاری و سعه صدر به رسانه های گوناگون و نقش آنان در جامعه بنگرند و به ویژه، رسانه های گروهی را نه به مثابه «دشمنان بالقوه» یا بلندگوی تبلیغاتی نظام حکومتی، بلکه به عنوان رکنی اساسی در کنار و همطراز قوای مقننه و مجریه و قضائیه باور کنند و به رسمیت بشناسند. از سوی دیگر اما ارباب جراید و اهالی قلم نیز باید که به رسالت فرهنگی و مسئولیت خود در اطلاع رسانی درست و ترویج تفاهم و تبلیغ تسامح و تقویت حس همبستگی ملی و همزیستی مسالمت آمیز آگاه باشند و جدا از هتک حرمت اشخاص و دروغ پردازی و شایعه پراکنی و از همه مهمتر، از تبلیغ خشونت بپرهیزند.

 

این هشدار بی شک در وهله اول متوجه رسانه های تصویری فراگیر (صداوسیما و سینما) و روزنامه ها و نشریه های سرتاسری و با نفوذ است که تأثیر آنی و گسترده خبرها و گزارش ها و تجزیه و تحلیل ها و پیام های آنان قابل کتمان نیست؛ تأثیری که بنا بر احساس مسئولیت، می تواند سودمند و سازنده باشد و در صورت بی مسئولیتی گردانندگان آن، لاجرم مضر و مخرب خواهد بود.

 

من در اینجا به تناسب با موضوع این نوشتار که نقش و جایگاه رسانه های فرهنگی است، تنها به همین اشارات بسنده می کنم، اما بر کسی پوشیده نیست که پرداختن به کارکرد رسانه های گروهی و به خصوص بررسی نقش و مسئولیت دسترسی به رسانه های نوشتاری دارند، از اهمیت بسیار برخوردار است. خاصه تأثیر و نفوذی که در فرآیند شکل گیری جامعه مدنی دارند.

 

این امر به ویژه در مورد ایران و در وضعیت کنونی که جامعه در حال گذار از ساختاری اقتداری به مناسباتی مبتنی بر قانون است، به مسئله ای حیاتی و سرنوشت ساز تبدیل شده است؛ چرا که ادامه کوشش های گسترده و دگرگونی های امیدوارکننده ای که پس از «خرداد 76» پدید آمده بود و هم اکنون دچار کندی و رکود شده است، پیش از هر چیز مستلزم گشایش دوباره در عرصه مطبوعات به طور اخص و رسانه های گروهی به طور اعم است.

 

باید دانست که هیچ اصلاح و دگرگونی و هیچ بهبود و پیشرفتی در جامعه به وقوع نخواهد پیوست، مگر آنکه پیشتر گفت وگویی گسترده و همه جانبه میان صاحب نظران و کارشناسان عرصه های گوناگون صورت گیرد و کیست که هوشیاری و بیداری مردم و جایگاه اندیشمندان و روشنفکران و منتقدان و نیز فعالیت آزادانه رسانه های مستقل را در این فرآیند بتواند کتمان کند.

 

آنچه اما در این فرایند کمتر مورد توجه و عنایت قرار می گیرد و اغلب از نظرها دور می ماند، نقش مهم و تأثیر عمیق، ولی آرام و درازمدت نشریات فرهنگی مستقل است. این نوع رسانه ها در گونه ها و رویه های خود، عرصه ای مناسب برای طرح نظرات و نظریه های متفکران و نویسندگان و هنرمندان و منتقدان است. اصولا ویژگی نشریات فرهنگی در آن است که به دور از جاروجنجال های برخاسته از مسایل زودگذر و سطحی، قادرند از مجرای مباحثی که در حوزه اندیشه و فرهنگ و هنر و ادبیات انجام می دهند به تبیین ماهیت عناصر شکل دهنده جامعه مدنی بپردازند و بی گمان در نهادینه کردن دستاوردهای برآمده از توسعه و تکامل جامعه، عهده دار نقشی پراهمیت اند.

 

با این همه، نقش و جایگاه رسانه های فرهنگی، آنچنان که باید و شاید، مورد توجه قرار نمی گیرد. البته بی اعتنایی به رسانه های فرهنگی و نادیده گرفتن جایگاه مهم آنها، نه تازگی دارد و نه مختص به دنیای مطبوعات در ایران است. نشریات فرهنگی و ادبی وزین و پرمحتوا حتی در کشورهایی که در آنها مطالعه رواج عام دارد و تیراژ روزنامه ها و مجله های رنگارنگ هفتگی سر به میلیون می گذارد، گسترش چندانی ندارد و دوام و پایداریشان بیشتربسته به سیاست گذاری فرهنگی این کشور هاست که به موجب آن حداقل یک سوم از نسخه های این گونه نشریات تخصصی و فرهنگی را کتابخانه های عمومی و دانشگاه ها و دبیرستان ها و دیگر مؤسسات و نهادهای آموزشی و پرورشی خریدارند و از این طریق است که نه تنها ادامه حیات نشریه های فرهنگی تضمین می شود، بلکه امکان رشد و گسترش آنان نیز فراهم می آید.

 

دلیل این سیاست گذاری نیز بسیار ساده است؛ زیرا این اعتقاد راسخ و استدلال استوار وجود دارد که چون نشریه های علمی و فرهنگی، مرجعی موثق و مطمئن برای پژوهشگران و دانشجویان و دانش آموزان است و از آنجا که انتشار آنها مستلزم دقت و مراقبت بسیار است و به رغم شمارگان اندک، مدیران و گردانندگان آنها ناگزیدند دشواری های بی شماری را بپذیرند و متحمل هزینه های هنگفتی شوند، لذا دوراندیشی فرهنگی و منطق علمی ایجاب می کند که این گونه نشریات مورد پشتیبانی نهادهای آموزشی و فرهنگی قرار گیرند.

 

البته در جوامع قانونمند، پشتیبانی این نهادها به صورت انحصاری انجام نمی گیرد، بلکه همه نشریات فرهنگی را در برمی گیرد و فقط به حمایت «نشریات خودی» و آن دسته از نشریات که به گونه ای در خط سیاسی حزب حاکم یا نظام حکومتی قرار دارند، محدود نمی شود.

 

از سوی دیگر، این پشتیبانی ها تنها از سوی نهادهای دولتی یا وابسته به دولت صورت نمی پذیرد، بلکه مؤسسات غیر دولتی، اعم از صاحبان صنایع و مؤسسات اقتصادی و نیز شرکت های بازرگانی و بنیادهای گوناگون هم در آن سهیم اند.اما متأسفانه چنین دوراندیشی فرهنگی و استدلال منطقی ای، در کشورهایی نظیر ایران تاکنون کمتر مجال بروز پیدا کرده اند. برنامه ریزان مجریان مسایل فرهنگی بیشتر به تأثیرات آن و گذرای اقدامات و سیاست های تبلیغاتی و نمایشی خود دلبسته و دلخوش اند تا به برنامه ریزی فرهنگی اساسی و بلندمدت برای جوانان و نسل های آینده؛ تا از این طریق به تقویت بنیه علمی نهادهای آموزشی کمک کنند.

 

افزون بر این، در حوزه امور فرهنگی نیز مانند دیگر حوزه ها، انحصارطلبی و مدار بسته تقسیم مسئولیت ها میان چند تن از کارگزاران این یا آن جناح سیاسی جریان دارد و به ندرت کار به دست کارشناسان و چره های تازه و با استعداد سپرده می شود. برای نمونه می بینیم که اغلب نشریات پرشمارگان به نوعی در دست نهادهای دولتی و بنیادها و حوزه های وابسته به نظام حکومتی است و توسط کارگزاران آنها اداره می شود.

 

البته این راه و روش ها به دوران بعد از انقلاب محدود نمی شود؛ پیشتر نیز سیاست گذاری های فرهنگی، کمتر بر واقعیت ها و نیازها و خواست های جامعه و پشتیبانی و حمایت از فرهنگ سازان و فرهنگ پروران تکیه داشت و بیشتر برخودبزرگ بینی و توهم و تقلید و تبلیغات کاذب استوار بود.

 

در آن زمان نیز همانند امروز، نشریات و مجله های فرهنگی و ادبی مستقل، بیش از همه از تبلیغات این سیاست های نادرست، صدمه و ضربه می دیدند. برای مثال کافی است که به دوره های یکی از معروف ترین و معتبرترین مجله های فرهنگی و ادبی تاریخ معاصر ایران، یعنی «مجله سخن» که به همت شادروان دکتر پرویز خانلری منتشر می شد نگاه کنیم. یا به «مجله یغما»ی مرحوم حبیب یغمایی؛ تا ببینیم که مدیران و سردبیران این دو نشریه با چه مصایب و مشکلاتی مواجه بودند و با چه سختی و مشقتی - و گاه با وقفه های یک دو ساله - مجله را منتشر می کردند.

 

طرفه آن که درست مقاله ها و شعرها و ترجمه های مندرج در همین دو مجله و نیز برخی از نشریات فرهنگی و ادبی آن دوران، امروز مرجعی موثق و معتبر جهت تحقیقات دانشگاهی و پژوهش های آکادمیک ادبی بسیاری از محققان و دانش پژوهان است؛ تا جایی که تقاضای بسیاری از علاقه مندان موجب گردید تا پس از انقلاب، دوره های مجله «سخن» و «یغما» به صورت کتاب تجدید چاپ شود و این در حالی است که در زمان انتشار این نشریات، خوانندگان اندکی به خرید واشتراک و مطالعه آنها رغبت نشان می دادند و درخواست های مکرر مسئولان آنها به مشترکان و نمایندگان پخش و فروش این نشریات بهترین گواه این مدعاست...

 

در حال حاضر به رغم رشد کمی نشریات فرهنگی و ادبی - که متأسفانه بخش قابل توجهی از آنها در دست نهادهای دولتی و یا وابسته به نظامی حکومتی است و ناگزیر قادر به طرح همه جانبه و بی طرفانه مسایل نیستند شاهد ارتقای سطح فرهنگی و کیفیت بالای آنها نیستیم. متأسفانه حتی نشریات فرهنگی غیر دولتی موجود را هم نمی توان در زمره «نشریات فرهنگی مستقل» به شمارآورد؛ چرا که آنها نیز با سیاست گذاری های نادرست دولت در حوزه مسایل فرهنگی، به تدریج به دولت و دیگر نهادهای حکومتی وابسته شده اند و ادامه حیاتشان بدون یارانه های جورواجور غیر قابل تصور است. اصولا کمتر مشاهده می شود که نشریه ای به جایگاه و نقش خود در عرصه فرهنگی جامعه واقف باشد و آگاهانه و با برنامه ریزی دقیق و هدفمند به مسایل گوناگون فرهنگی بپردازد.

 

اغلب نشریات بیشتر به «جنگ فرهنگی و ادبی» تبدیل شده اند تا نشریه ای فرهنگی به مفهوم واقعی آن. کمتر نشریه فرهنگی مستقلی را می توان سراغ گرفت که قادر باشد بدون هراس از فشارهای گوناگون، مسئله ای اساسی را با جدیت و به طور مستمر به بحث و مناظره بگذارد و از اندیشمندان و روشنفکران دعوت کند که آزادانه در این گفت وگو شرکت کنند.

 

اگر هم نشریاتی نظیر «کتاب ماه»، «نامه فرهنگ» و یا «فصلنامه فلسفی، ادبی و فرهنگی ارغنون» گهگاه به طرح مسایلی می پردازند و یا موضوع خاصی را در نشست های ماهانه خود به گفت وگو می گذارند، به دلیل وابستگی و تعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ناگزیرند در انتخاب موضوع و دعوت از صاحب نظران، جانب احتیاط را رعایت کنند و مقالات و مباحث را در قالب تنگ دیدگاه های خود محدود می کنند تا مبادا ادامه انتشار نشریه و بالطبع موقعیت سردبیر و معاش گردانندگان آن به خطر افتد، مثلا اگر یکی از این نشریات، برای نمونه شماره ای ویژه «فلسفه معاصر» انتشار دهد و به این منظور میزگردی برپا کند و مطالبی در این زمینه گردآورد، ولی سردبیر فصلنامه با این یا آن متفکر سرشناس و صاحب نظر ایرانی میانه خوبی نداشته باشد یا نظریه های آن فیلسوف نامدار غربی را خوش نداشته باشد، نه اندیشمند ایرانی را به میزگرد دعوت می کند و نه اجازه می دهد که نظرات آن فیلسوف اروپایی مطرح شود.

 

از این مثال ها به وفور می توان برشمرد.به هر حال، تا زمانی که نشریات فرهنگی مستقل به استقلال واقعی دست نیابند و بدون بیم و هراس مجال نیابند و مجاز نباشند تا مسایل اساسی جامعه را به بحث و مناظره آزاد گذارند، به صورت جنگ های فرهنگی و ادبی بی آزار و صد البته بی خاصیت باقی خواهند ماند و از قبل آنها هیچ چیز عاید جامعه نخواهد شد. 

 

http://www.bashgah.net/modules.php?name=News&file=article&sid=22238

متقاعدسازی و افکار عمومی در رسانه های غرب

 

 

نویسنده: حسین محمدی نجم

منبع: فصلنامه عملیات روانی، شماره 10



چکیده

از آنجایی که آنچه درباره خود می‌شنویم غالباً بر آنچه در مورد خودمان انجام می‌دهیم تأثیرگذار است، رسانه‌های جهانی امروز نقش و جایگاه بی‌سابقه‌ای در کنترل و هدایت افکار عمومی یافته‌اند. پیشینه به نسبت طولانی تکنیکهای روزنامه‌نگاری برای ترغیب مخاطبان به اتخاذ مواضع و دیدگاههای مورد نظر و نیز کمک روزافزون فناوریهای نوین ارتباطاتی برای اجرای طرحهای پیچیده تبلیغات روانی، تردیدی باقی نمی‌گذارد. آنچه عموماً در رسانه‌های غربی می‌بینیم مناظری مجازی‌اند که گاه با دنیای واقعیت به کلی متفاوت‌اند. بنابراین، آشنایی هر چند ابتدایی با تکنیکهای مورد بحث، ضرورتی است که برای هیچ یک از ما (مخاطبان خودآگاه یا ناخودآگاه این رسانه) گریزی از آن نیست.

 

مقدمه

در کشوری مانند امریکا، رسانه‌های خبری ـ تحت نفوذ و مالکیت شرکتهای غول‌پیکر اقتصادی ـ در انتقال و تفسیر اخبار، عمدتاً منعکس‌کننده ایدئولوژی طبقه حاکم جامعه‌اند. در عین حال، رسانه‌ها گاه این تصور را برمی‌انگیزانند که آزاد و مستقل بوده، قادر به ارائه گزارشهای متعادل و تفسیرهای منطقی‌اند. اما این تضاد و دوگانگی چگونه توجیه‌پذیر است؟ صاحب‌نظران صنعت رسانه ادعا می‌کنند که به سبب اشتباهات عادی و مشکلات تهیه هر روز خبر (مانند زمان، ضرب‌العجل‏، محدودیتهای بودجه و معضل تبدیل کردن یک ماجرای پیچیده به یک گزارش فشرده) خطاهای گاه و بی‌گاه در ارائه گزارشهای خبری اجتناب‌ناپذیر است. علاوه بر این، هیچ نوع سیستم ارتباطاتی‌ وجود ندارد که بتواند هر آنچه را که می‌خواهد، گزارش کند؛ بنابراین عملکرد گزینشی ضرورت می‌یابد.

بی‌تردید این فشارها و مشکلات وجود داشته و اشتباهات غیرعمدی اتفاق می‌افتد، اما آیا به واقع می‌توان عملکرد تمامی رسانه‌ها را تحت تأثیر آنها دانست؟ امروز بر کسی پوشیده نیست که رسانه‌ها گزینشی عمل می‌کنند، اما چه اصولی در این عملکرد گزینشی دخالت دارند؟ روش امروز رسانه‌های بازارمحور، بی‌دلیل به سمت و سویی خاص متمایل نمی‌شود، بلکه غالباً مسیر ثابتی را می‌پیماید که مدیریت را بر نیروی کار، طبقه قدرتمند را بر اقشار کم‌درآمد، مقامات رسمی را بر جمعیت ناراضی، خصوصی‌سازی و اصلاحات بازار آزاد را بر توسعه بخش عمومی و سلطه امریکا را بر انقلابهای مردمی و تغییرات اجتماعی جهان سوم، رجحان و برتری می‌بخشد. به منظور آشنایی خوانندگان با پاره‌ای از این تکنیکها به اختصار به آنها می‌پردازیم.

 

حذف و انکار

برخی منتقدان معتقدند که مطبوعات ذاتاً پر هیاهو، جنجالی و احساس برانگیزند، اما حقیقت این است که در بسیاری موارد آنها را بی‌صدا، خنثی و محافظه‌کار می‌یابیم. شاید بدین سبب که کناره‌گیری زیرکانه از برخی وقایع، ایمن‌تر از جنجالی عمل کردن است (میشل پرنتی( ) ص 2ـ3). چه بسیار ماجراهای هیجان‌انگیزی که ـ برخلاف حوادث معمولی اما جنجالی شده ـ کمتر به آنها توجه می‌شود و چه بسیار رخدادهایی که نه تنها جزئیات اصلی بلکه کل ماجرا نادیده گرفته می‌شود، حتی آنهایی که اهمیت‌شان انکارناپذیر است. برای مثال بعید است، گزارشهایی که عملکرد نظام امنیت ملی امریکا را مورد سؤال قرار دهند، اجازه انتشار یابند. بنابراین عجیب نیست که از اقدامات به اصطلاح سرکوب‌گرانه کشورهای سرکش فراوان بشنویم، اما موارد متعدد قتل و شکنجه مردم جهان سوم به دست نیروهای تحت حمایت امریکا و دیگر جنایات نظام امنیت ملی این کشور کمتر در رسانه‌های عمومی منعکس شوند.

برای این ادعا که گاه رسانه‌ها رخدادهای مهم و خطیر را کم‌اهمیت می‌شمارند، شواهد و قرائن بسیاری وجود دارد که مسئله اندونزی تنها یکی از آنهاست: در سال 1965 ارتش اندونزی با پشتیبانی مشورتی، تسلیحاتی، آموزشی و مالی سازمان سیا و ارتش امریکا، سوکارنو رئیس جمهور وقت این کشور را سرنگون کرده، حزب کمونیست اندونزی و متحدانش را به کلی از صحنه سیاست محو کرد و با کشتار نیم میلیون نفر (هر چند برخی برآوردها حاکی از یک میلیون نفر است) مرتکب هولناک‌ترین قتل‌عام سیاسی از زمان نازیها گردید. نظامیان اندونزی صدها بیمارستان، کتابخانه، مدرسه و ساختمان عمومی را ویران کردند. اما گزارش این حادثه وحشتناک و رقت‌آور که بی‌تردید می‌توانست افکار عمومی و سازمانهای بین‌المللی را بی‌درنگ متوجه و متأثر سازد، پس از گذشت سه ماه در مجله تایم و یک ماه پس از آن در نیویورک تایمز (پنجم آوریل 1965) منعکس شد. جالب اینکه در سرمقاله نیویورک‌تایمز، «ارتش اندونزی به سبب عملکرد مدبرانه و هوشیارانه‌اش»، ستایش شده بود (پرنتی ص6). البته ماجرا تنها به این مورد ختم نمی‌شود. طی نیم قرن گذشته، سازمان سیا سرگرم تجارت مواد مخدر در ایتالیا، فرانسه، جزیره کورس، شبه جزیره هندوچین، افغانستان و امریکای جنوبی و مرکزی بوده است. بسیاری از این فعالیتها از جانب برخی کمیته‌ها و نمایندگان مستقل کنگره بررسی شدند که البته اسناد آنها در دبیرخانه کنگره موجود است، اما گویی رسانه‌های امریکا هرگز چیزی در این باره نشنیده‌اند. بی‌تردید ذکر همه رخدادهایی که به زعم عمق اهمیت‌شان مورد بی‌اعتنایی رسانه‌های غربی قرار گرفته‌اند، در این مبحث نمی‌گنجد.

 

حمله و انهدام هدف

زمانی که حذف به عنوان یکی از شیوه‌های سانسور ناکارآمد تلقی شده و ماجرای مورد نظر در میان جمعیت قابل توجهی اشاعه یافته باشد، مطبوعات به اجبار از احتراز و اجتناب هدفمند، به حمله همه‌جانبه روی می‌آورند تا ماجرا یا حادثه یاد شده را بی‌اعتبار سازند. برای مثال، در اوت 1996، روزنامه مرکوری نیوز سن‌خوزه پس از یک سال تحقیق و بررسی، از دخالت سازمان سیا در حمل محموله‌های بزرگ مواد مخدر به شرق لوس آنجلس پرده برداشت (پرنتی ص10). واکنش اولیه اغلب رسانه‌های بزرگ در این خصوص سکوت بود. اما مطالب مرکوری نیوز به برخی روزنامه‌های محلی و منطقه‌ای راه یافت و به سرعت بر روی اینترنت ـ به همراه قرائن و شواهد مستندی که اتهام سیا را انکارناپذیر می‌کردند ـ انعکاس جهانی یافته و اعتراض شدید افکار عمومی را در پی داشت (به ویژه سیاه‌پوستان امریکا که بیش از همه در معرض اپیدمی مواد مخدراند). به سبب آگاهی عمومی، نادیده گرفتن این مسئله ممکن نبود. بنابراین، رسانه‌های بزرگ امریکا و غرب در اقدامی مشترک به حمله‌ای همه‌جانبه دست زدند. واشنگتن پست، نیویورک تایمز، بی‌بی‌سی و دیگر رسانه‌های پرمخاطب پی‌درپی دخالت سیا در این ماجرا را تکذیب کرده و ادعاهای مرکوری نیوز را به عنوان یک کار روزنامه‌نگاری کثیف تقبیح کردند. در نهایت، مرکوری نیوز به دسیسه‌چینی و سوء استفاده از ساده‌انگاری مردم متهم شد.

 

لقب‌سازی

اصحاب رسانه نیز مانند دیگر تبلیغات‌چیان، می‌کوشند تا با القاب یا برچسبهای مثبت و منفی برداشت اولیه ما را نسبت به موضوعات مورد نظر تحت تأثیر قرار دهند. به برخی از این عناوین مثبت بنگرید: پایداری، دفاع جانانه و اقتصاد سالم. اینگونه القاب و عناوین با اجتناب از ویژگیهای واقعی دیگری که ممکن است ما را به نتیجه‌ای متفاوت سوق دهند، نوع برداشت و نگاه ما را نسبت به یک فرد یا مفهوم خاص متأثر می‌سازند.

برخی عناوین منفی عبارتند از: چریکهای چپ‌گرا، محور شرارت، نظریه‌های توطئه‌آمیز و شورش‌های شهری. پر واضح است که گستره کاربرد این لقبها غالباً محدود به رسانه‌ها بوده و به ندرت وارد بستر روابط و موضوعات اجتماعی می‌شوند. جالب اینکه به کارگیری استادانه این عناوین از سوی رسانه‌ها، گاه آنها را به حدی مستقل و نهادینه می‌سازد که ارتباط مفهومی چندانی با ماهیت موضوع مورد بحث ندارد. برای نمونه، اصلاحات یکی از همین القاب فریبنده‌ای است که معنای واقعی‌اش به کلی تحریف شده است و غالباً به سیاستی اطلاق می‌شود که در پی نفی و ابطال اصلاحات و دستاوردهایی است که پس از سالها مبارزه ملی در کشورها حاصل شده است. بنابراین، عجیب نیست که حذف برنامه‌های کمک به خانواده در خود جامعه امریکا، اصلاح رفاه عمومی نام می‌گیرد و در سالهای پس از فروپاشی شوروی سابق و تا به امروز اصلاحات در اروپای شرقی، مصداق کامل یک فرآیند فقرزایی بی‌رحمانه در کشورهای کمونیستی سابق می‌شود، فرآیندی واپس‌گرا که زائیده‌ عوامل زیر است: متلاشی‌کردن آنچه از اقتصاد عمومی این کشورها باقی مانده است، غیرصنعتی کردن و تصاحب زیرساختهای اقتصادی آنها با کمترین قیمت ممکن توسط کمپانیهای بزرگ غربی ‌و طبیعتاً کاهش شدید بودجه برای ارائه کمکها و خدمات عمومی و نیز بیکاری گسترده در این جوامع. بازار آزاد نیز از دیگر القاب تلطیف شده‌ای است که بی‌اختیار دمکراسی و اقتصاد شکوفا را در اذهان جلوه‌گر می‌سازد. اما در واقع، سیاستهای بازار آزاد سبب تضعیف بازار تولیدکننده‌های محلی می‌شود، یارانه‌های دولتی را به جیب شرکتهای چندملیتی می‌ریزد، خدمات بخش دولتی را نابود می‌کند و باعث عمیق‌تر شدن شکاف اقلیت مرفه با اکثریت محروم می‌شود.

 

پیش‌فرض‌سازی

رسانه‌های غربی غالباً سیاستهای دیکته شده‌ای را که صحت و اعتبار آنها مستلزم نقد و بررسی جدی است، بدیهی می‌پندارند. برای نمونه هرگاه کاخ سفید افزایش بودجه در هزینه‌های نظامی را پیشنهاد کند، بحث رسانه‌ها محدود به این خواهد بود که چه مقدار افزایش بودجه مورد نیاز است؟ تا چه حد باید بر روزآمد کردن جنگ‌افزارها سرمایه‌گذاری شود؟ آیا روند جاری کفاف افزایش هزینه‌های نظامی را می‌کند یا باید تدابیر بیشتری اتخاذ کنیم؟ هیچ رسانه‌ای نظرات متقن و دلایل مستند کسانی که معتقدند هزینه‌های نظامی امریکا سالهاست که بیشترین سهم بودجه را بلعیده و اکنون نیازی به تقویت بیشتر آن نیست، منعکس نمی‌کند. بلکه فرض قریب به یقین این است که نیروهای امریکایی باید در سراسر دنیا استقرار یابند و سالانه صدها میلیارد دلار صرف این سیستم نظامی جهانی شود.

 

ترویج مفاهیم صوری

بسیاری از مفاهیم و ارزشها نه از سوی رسانه‌های خبری، بلکه توسط امریکا جعل و مصادره شده و مطبوعات بی‌هیچ انتقادی آنها را پذیرفته و در جامعه منتشر می‌کنند، بی‌آنکه محتوای واقعی این مفاهیم را بررسی کنند. تولیدات رسانه‌های غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی غالباً مملو از ارزشهایی ظاهری است که از سوی نظام بوروکراتیک حاکم، به استخدام درآمده‌اند، مفاهیمی مانند روند جهانی شدن، لیبرالیسم اقتصادی، امنیت همگانی، پلورالیسم فرهنگی، ‌بازار آزاد، نظم نوین جهانی و ...

اگر اصحاب مطبوعات را از این باب مورد سؤال و مؤاخذه قرار دهیم، خواهند گفت که به تحمیل دیدگاه فردی‌شان در گزارشها مجاز نیستند. در واقع ما نیز چنین نمی‌خواهیم، اما معترضیم که آنها تحت تأثیر یک ارتدکسی ایدئولوژیکی، گاه ناآگاهانه این کار را می‌کنند. به بیان ساده‌تر، به سبب همسانی آرا و تمایلات بوروکراسی حاکم بر صاحبان رسانه و خبرنگاران، واقعیتی مجازی و صوری پدید می‌آید، واقعیتی که درونمایه اغلب تولیدات رسانه‌ای را شامل می‌شود. در نتیجه، رسانه‌های غربی به جای اینکه اظهارات صریح بوروکراسی حاکم را به چالش گرفته، به دنبال جمع‌آوری اطلاعات معتبر برای خلق یک دیدگاه جایگزین باشند، صرفاً در پی بسط و گسترش آنها، حتی در سرمقاله‌های خود، هستند. (پرنتی ص 14ـ13).

 

محتوا‌زدایی

شاید کمتر به این واقعیت پی برده‌ایم که رسانه‌های خبری غرب معمولاً بیش از هر چیز به سبک و شیوه حوادث مورد بحث می‌پردازند تا به ماهیت حقیقی آنها. برای نمونه اعتصابات کارگری غرب را در نظر بگیرید، در معدود مواردی که رسانه‌ها در اعتراضهای کارگری حاضر می‌شوند، با گزارش کردن شکل و شیوه اعتصاب، آن را از هر نوع محتوای واقعی تهی می‌کنند. مثلاً می‌شنویم که فلان اعتراض چند روز طول کشیده، صدمات و هزینه‌های آن برای مردم و اقتصاد کشور چقدر بوده و چه عواملی به شکست مذاکرات می‌انجامد؟ آنچه کمتر به گوش می‌رسد اصل و علت ماجراست. به بیان دیگر، صاحبان رسانه‌های غربی همواره از یک تصویر بزرگ‌تر سخن می‌گویند، اما واقعیت این است که آنها توانایی و تمایل ارتباط دادن موضوعات و حوادث مستقل به روابط گسترده‌تر اجتماعی را ندارند. (جان هنریک کلارک( ) ص1)

درست‌تر اینکه بگوییم آنها غالباً تصویری کوچک‌تر از موضوعات و حوادث به جهان ارائه می‌دهند و این یکی از شیوه‌های محتوازدایی است، بدون اینکه از چارچوب تعهد اطلاع‌رسانی خارج شوند!

 

نابرابر‌سازی

بر اساس قوانین رسمی روزنامه‌نگاری امریکا، ‌مطبوعات باید حقایق مربوط به دو طرف رقیب را به یکسان منتشر کنند، اما این امر به ندرت اتفاق می‌افتد. طبق بررسیهای انجام شده، در شبکه رادیویی(ان.پی.آر) ( ) که گفته می‌شود آزاد‌اندیش‌ترین رسانه امریکایی است، سخن‌گویان جناح راست معمولاً به صورت انفرادی مصاحبه می‌شوند، در حالی که لیبرالها ـ ضمن اینکه کمتر دعوت به گفتگو می‌شوند ـ تقریباً همیشه مجبورند همراه و در کنار محافظه‌کاران سخن بگویند (پرنتی ص20). علاوه بر این، حضور دو طرف ماجرا همیشه بیانگر همه طرفهای صاحب ایده و ادعا نیست و چه بسا این دو قطب‌گرایی باعث مکتوم ماندن طیف وسیعی از دیگر آرا و اندیشه‌ها در نزد افکار عمومی شود. گزارش سرویس جهانی بی.بی.سی در یازدهم دسامبر 1997 یکی از نمونه‌های بارز نابرابر‌سازی محسوب می‌شود. در این گزارش تاریخچه خشونت و درگیری میان نیروهای دولتی اندونزی و چریکهای تیمور شرقی ارائه شده بود، بدون اشاره به اینکه چریکها برای محافظت از جان خود در مقابل تهاجم ارتش اندونزی می‌جنگند و یا اینکه 000/200 تن از آنها را نیروهای دولتی قتل عام کرده بودند (پرنتی ص5).

همچنین، جنگهای مورد حمایت امریکا در گواتمالا و السالوادور در دهه هشتاد نمونه‌های دیگری از نابرابرسازی به حساب می‌آید. هم آنهایی که روستایشان به آتش کشیده شد و هم آنهایی که روستاها را به آتش کشیدند به یک اندازه مسئول خونریزی و کشتاری فجیع شناخته شدند. بدین ترتیب، با ترسیم ظاهری، خنثی و بی‌طرف از این ماجرا، از حساسیت توجه عمومی به این فاجعه کاسته شد و کمی بعد به کلی فراموش گردید (پرنتی ص 7ـ6).

 

جهت‌دار کردن

بیشتر تبلیغات مؤثر به جای کذب و دروغ، بر جهت‌دهی هدفمند اخبار و حوادث وابسته‌اند، به این معنا که با استفاده از تأکید و دیگر ابزارهای کمکی بیان منظور، می‌توان بدون تکذیب حقیقت، آن را به نفع خود شکل داده، تأثیر مورد نظر را بر ذهن مخاطب گذاشت؛ بدیهی است که در این شیوه نیازی به جانبداری مستقیم از موضوعی خاص و یا دور شدن بیش از حد از واقعیت نیست. جهت‌دار کردن اخبار می‌تواند بر اساس موارد زیر انجام گیرد: انتخاب جا و اولویت انتشار آن (به عنوان نخستین خبر یا در نخستین صفحه)، لحن بیان خبر (پرحرارت یا از سر بی‌اعتنایی)، استفاده از تیترها و تصاویر و در مورد رسانه‌های غیرمکتوب، عناصر دیداری و شنیداری. حتی گاه گزارشگران و گویندگان خبر خود به ابزار کمکی بیان منظور بدل می‌شوند. آنها معمولاً با ساختار و آهنگ مشخصی سخن می‌گویند که نوعی حس اعتبار، اطمینان و یا تجاهل عالمانه را به مخاطب القا می‌کنند. گزاره‌هایی مانند: «این ماجرا به کجا می‌انجامد؟ تنها زمان می‌تواند به این سؤال پاسخ گوید»؛ «در صورتی که اعتصاب و اعتراض همچنان ادامه یابد، تنش و درگیری میان دو طرف شدت خواهد یافت» و یا «اگر سازمان مربوط به سرعت دست به کار نشود، همچنان شاهد حوادثی از این دست خواهیم بود.» در اخبار روزانه با این قبیل گزاره‌ها بسیار مواجه می‌شویم.

علاوه‌ بر این، از موضوعات متعددی که در اخبار انعکاس می‌یابند تنها معدودی از آنها شرح و بسط داده می‌شوند و از آنجایی که یک نظم اجتماعی حاکم بر انتخاب، توسعه و انتشار اخبار به چشم نمی‌خورد، غالباً خود را در جهانی مملو از حوادث و رفتارهای پراکنده تنها می‌یابیم، حوادث و رفتارهایی که ظاهراً از اتفاقات، شرایط محیط، خیالات مغشوش، سهل‌انگاریها و بلندپروازیهای فردی ناشی می‌شوند. ساختار دستوری مجهول و جملاتی که فاعل مشخصی از آنها استنباط نمی‌شود به کمک لفاظی روزنامه‌نگاری می‌شتابند تا به این اجتناب و تجاهل دامن بزنند. بنابراین، ما هر روز شبیه به جملات زیر را زیاد می‌خوانیم و می‌شنویم: «جنگ و درگیری در منطقه آغاز شد»، «مردم بسیاری در آشوبهای جاری کشته شدند»، «قحطی و کمیابی رو به گسترش است». فراتر از این، ارباب رسانه با ترویج نوعی بینش جبری، پدیده‌های بدفرجامی مانند جهانی شدن را به عنوان توسعه‌ای طبیعی و اجتناب‌ناپذیر در ذهن مخاطبان خود نهادینه می‌کنند؛ در حالی که جهانی شدن تمهید و تدبیر زیرکانه شرکتهای چندملیتی است که به چیزی جز تضعیف حاکمیت ملی کشورهای جهانی نمی‌انجامد.

همچنین اصحاب مطبوعات غربی به عمد از افشای این حقیقت طفره می‌روند که موافقتنامه‌های تجارت جهانی ـ مانند گات،‌ نفتا و ... ـ با متمرکز کردن بیش از پیش قدرت سیاسی ـ اقتصادی در شرکتهای غول‌پیکر چند ملیتی، به واقع جهان را در مسیر غیرجهانی شدن پیش می‌برند؛‌ کودتایی جهانی که مردم جهان را از حقوق و اختیارات ملی‌شان محروم می‌سازد.

آنچه آورده شد، خلاصه‌ای بود از روندها و گرایشهای متداول در رسانه‌های غربی که برای کنترل ذهن و دخالت در تشخیص و برداشت مخاطبان صورت می‌پذیرد. بدیهی است که در ژورنالیسم حرفه‌ای این روندها به صورت تکنیکهای مشخص و تعریف‌‌شده‌ای اجرا می‌شوند که برای تکمیل مطالب قبل،‌ ذکر برخی از آنها خالی از لطف نیست، به ویژه اینکه می‌توان آنها را به عنوان ابزار ارزیابی انتقادی تولیدات رسانه‌‌ای به نحوی مؤثر مورد بهره‌برداری قرار داد. آنچه در پی می‌آید گزیده‌ای است از پیوست شماره 1: تکنیکهای عملیات روانی، از آیین‌نامه نظامی عملیات روانی‌ (شماره 1-33) نیروی زمینی امریکا است. هر چند این سند را نیروی زمینی امریکا منتشر کرده، تکنیکهای معرفی شده در آن برای همه کسانی که با تبلیغات رسانه‌ای سر و کار دارند، کاملاً آشنا و بدیهی به نظر می‌آید (دورجی کارل ص1). در بسیاری موارد اطلاعات اضافه و بیشتری برای درک پیام ضرورت ندارد. تکنیکهایی که در این خصوص مورد توجه قرار می‌گیرند عبارتند از:

تصریحات: اظهارات قطعی و مسلمی‌اند که به عنوان حقیقت بیان می‌شوند. استفاده از اظهارات صریح که ممکن است صحیح یا نادرست باشند، این دلالت ضمنی را به همراه دارد که آنها بدیهی و مبرهن بوده، نیازی به اثبات ندارند.

هم‌رنگی با جماعت: تکنیکی است که از راه جمعی و همگانی و معرفی‌کردن راهکاری خاص، جمعیت هدف را به اتخاذ آن متقاعد می‌کند. در این تکنیک، رغبت طبیعی مردم به سمت طرف برنده (یا طرفی که همه می‌گویند برنده است) متمایل می‌شود. به بیان ساده‌تر، به مخاطبان القا می‌شود که برنامه مربوط، تجلی خواست اجتناب‌ناپذیر توده مردم است و بنابراین به سودشان است که به توده مردم ملحق شوند. بدین ترتیب، به کسانی که هنوز سوار قطار پیروزی نشده‌اند توصیه می‌شود که عجله کنند و به کسانی که سوارند تضمین داده می‌شود که راهکار درست همین است.

تکنیک زشت‌سازی: این تکنیک با تبلیغ اینکه فلان موضع یا دیدگاه مورد حمایت گروههایی است که تنفر، دشمنی یا رقابت جمعیت مخاطب را بر می‌انگیزند، زمینه نارضایتی و مخالفت آنها را نسبت به موضع یا دیدگاه مورد نظر فراهم می‌سازد. بنابراین، اگر یکی از این گروهها از سیاست خاصی پشتیبانی کند ـ صرف‌نظر از درست یا نادرست بودن آن ـ این باور عمومی تقویت می‌شود که این سیاست مورد حمایت افراد نامطلوب، طغیان‌گر و بی‌مقدار جامعه است. بدین نحو، جمعیت مخاطب ممکن است موضع خود را تغییر دهد.

تعمیم افراطی: در تعمیم افراطی اصولاً واژه‌ها و اصطلاحاتی به کار گرفته می‌شوند که به لحاظ عاطفی و مجازی تداعی‌گر مفاهیم ارزشی و اعتقادات راسخی‌اند که ثابت کردن آنها نیاز به اطلاعات یا استدلال خاصی ندارد. البته چنین واژه‌ها و اصطلاحاتی تصورات مختلفی را در اذهان افراد مختلف متبادر می‌سازند، اما دلالت ضمنی آنها همواره مطلوب و مؤثر بوده است.

ابهام: تکنیک دیگری است که از راه کلی‌گویی و عمومیت‌بخشی ماهرانه و حساب شده، مفهوم مورد نظر را در ذهن مخاطب مبهم و چندپهلو می‌کند، به طوری که هرکس برداشت منحصر به فردی از آن پیام دارد. تحریک مخاطبان با استفاده از عبارات نامشخص ـ بدون تحلیل اعتبار و موجه بودن آنها ـ‌ هدف اصلی این تکنیک است.

عمومیت‌بخشی: گاه افراد و گروهها تعمیم و عمومیت‌بخشی را برای عقلانی‌سازی باورها و اقدامات سؤال‌برانگیز و نیز برای ساده‌سازی پاسخ به معضلات پیچیده اجتماعی، سیاسی، اقتصادی یا نظامی به خدمت می‌گیرند.

فرافکنی: در بسیاری مواقع، ویژگیهای منفی و مثبت (تمجید یا نکوهش) یک شخص، ماهیت، هدف، یا ارزش به طرف مقابل فرافکن می‌شوند تا آن را پذیرفته‌تر یا ناخوشایند‌تر کنند. این تکنیک که انتقال یا فرافکنی خوانده می‌شود عمدتاً برای رد کردن تقصیر از یک طرف به طرف دیگر مناقشه مورد استفاده قرار می‌گیرد. این تکنیک می‌تواند با برانگیختن واکنش هیجانی جمعیت هدف، آنها را با مواضع مقامات رسمی همگام سازد.

انتخاب بد از بدتر: گاه طراحان تبلیغات روانی چنین اظهار می‌کنند که هر چند راهکار اتخاذ شده نامطلوب است، اما دیگر گزینه‌های احتمالی به نتایجی به مراتب بدتر ختم می‌شوند. این تکنیک که انتخاب بد از بدتر نامیده می‌شود، عموماً برای توجیه ضرورت فداکاری و از خودگذشتگی و یا مشروعیت بخشیدن به اقدامات خشن و ناخوشایند به کار گرفته می‌شود، اقداماتی که به نوعی موجب رنجش و ناخرسندی جمعیت هدف شده‌اند. مقصر شناختن دشمن برای محدودیتها و شرایط نامساعد موجود، عموماً همراه با این تکنیک مورد استفاده قرار می‌گیرد.

نام‌گذاری یا تعویض اسامی یا عناوین اخلاقی: این تکنیک می‌تواند به سادگی غرض‌ورزی و تعصب مخاطبان را تحریک کند، بدین شکل که موضوع یا مفهوم مورد نظر با عناوینی معرفی شود که حس هراس، تنفر و ناخرسندی آنها را برانگیزد. مصادیق مختلف این تکنیک عبارت‌اند از:

• نام‌گذاری مستقیم، به ویژه زمانی که مخاطبان مورد نظر موافق مقامات رسمی یا خنثی باشند.

در این صورت، حمله به رقیب یا طرز فکر مخالف ساده و بی‌دردسر است.

• نام‌گذاری غیرمستقیم زمانی به کار گرفته می‌شود که نام‌گذاری مستقیم موجب واکنش منفی جمعیت هدف گردد. طعنه و استهزا در این تکنیک بسیار کاربرد دارد.

• کاریکاتور، تصویر و عکس نیز از جمله نمونه‌های نام‌گذاری محسوب می‌شوند که غالباً تأثیرات عمیقی بر جای می‌گذارند.

البته نا‌گفته نماند که استفاده از این تکنیک با مخاطراتی نیز روبه‌روست. برای مثال، نام‌گذاری به شیوه‌ای افراطی، بیانگر این است که طراحان تبلیغات روانی توازن منطقی خود را از دست داده یا قادر به رقابت سالم نیستند. پیش از به کارگیری این تکنیک، باید از منافع آن در مقابل آسیبهای احتمالی اطمینان حاصل شود. برای نمونه، ممکن است یک گروه نسبت به یکی از رهبران خود، انتقاد، ‌ناخرسندی یا حتی تنفر داشته باشد و این احساس را آشکار سازد، اما به احتمال زیاد اجازه نخواهد داد تا کسی از خارج از گروه به وی اهانت کند.

انگشت‌نما کردن دشمن: شکلی از ساده‌سازی است که یک وضعیت دشوار و پیچیده را به سطحی تنزل می‌دهد که یک دشمن مشخص و آشکار در آن پدیدار می‌شود. برای مثال، رئیس جمهور کشور الف برای محافظت از مردم صلح‌طلب خود در مقابل ستیزه‌جوییهای خشونت‌بار گروههای معارض داخلی، در کشور وضعیت اضطراری اعلام می‌کند.

عرفی‌سازی: تکنیکی است برای متقاعد کردن مخاطب؛ با ترویج این پنداشت که مواضع مربوط، بیانگر درک عمومی و حس مشترک مردم است. با مردمی خواندن رویکردی خاص می‌توان اعتماد مخاطبان را به آن جلب کرد.

در این تکنیک، طراحان تبلیغات روانی با استفاده از زبان، عادات و آداب مردم عادی (و نیز نوع لباس آنها در ارتباطات رو در رو، شنیداری و دیداری) تلاش می‌کنند تا دیدگاه مورد نظر خود را متناسب با ذائقه عامه مردم معرفی کنند. در مواردی که جمعیت هدف نسبت به زبان و آداب رسمی یا روشنفکرانه بدگمان است،‌ استفاده از این تکنیک بسیار موثر خواهد بود.

نکوهش اجتماعی: تکنیکی است که طراحان تبلیغات روانی می‌کوشند با استفاده از آن پذیرش جمعی مردم را جلب کنند؛ با بیان اینکه نگرش و اقدامات مغایر با مواضع تعیین شده می‌تواند به طرد یا نکوهش اجتماعی منجر شود. این تکنیک به عنوان اقدامی کنترلی، عمدتاً در جوامع سنتی کاربرد دارد.

مستندسازی: در تکنیک مستند‌سازی معمولاً نقل قول‌هایی برای رد یا حمایت یک سیاست، عملکرد، برنامه یا شخصیت خاصی آورده می‌شود. در این تکنیک، در واقع اعتبار یا جایگاه شخص مورد استناد (یک کارشناس صاحب‌نظر یا یک چهره مورد احترام اجتماع) هزینه می‌شود؛ بدین ترتیب جمعیت مخاطب دیدگاه خود را با افکار مقامات رسمی سازگار می‌کند. در استفاده از این تکنیک، چهار عامل حائز اهمیت‌اند:

• مردم اصولاً به مقام یا مقاماتی اعتماد دارند که کارایی و توانایی قابل اعتنایی را در حوزه مورد نظر از خود به نمایش گذاشته باشند.

• مردم معمولاً به مقاماتی بیشتر اعتماد می‌کنند که با ایشان پیوند مشترکی داشته باشند. برای مثال، سربازان معمولاً سخنان افسری را که با آنها در چند عملیات‌ طاقت‌فرسا همراه بوده بهتر از یک مقام غیرنظامی می‌پذیرند.

• جایگاه رسمی مقام مورد استناد در القای اعتماد و حسن ظن به مخاطبان بسیار اهمیت دارد.

• از اشیای بیجان نیز ممکن است برای ابزار مستندسازی استفاده شود. در اینگونه موارد، تلاش می‌شود تا ویژگیهای فیزیکی شی خاصی در پیام مورد نظر گنجانده شود. برای مثال، امروز برجهای دو قلوی تجارت جهانی امریکا آسیب‌پذیری جامعه امریکا را در اذهان تداعی می‌کنند.

با استناد به مطالب بالا و تحقیقات گسترده و معتبری که در خصوص تأثیر روانی شدید رسانه‌ها ـ به ویژه رسانه‌های خبری غرب ـ در دست است،‌ تردیدی باقی نمی‌ماند که همه مخاطبان این رسانه‌ها، بسته به ویژگیهای فردی خود، کم یا زیاد در معرض تبلیغات روانی جمعی قرار دارند. امروز وجود دروازه‌بانان فکری بر کسی پوشیده نیست، آنهایی که به بهانه تعدد و تنوع موضوعات و محدودیت زمان پخش اخبار، راه ورود جریان اخبار به ذهن ما را سد می‌کنند، برخی را انتخاب، بعضی را انکار و بعضی دیگر را تحریف می‌کنند.

خوش‌بینانه‌تر بنگریم، صرف انتخاب و الویت برخی اخبار به برخی دیگر و ناآگاه ماندن از موضوعات دیگر، برای کنترل ذهن مخاطبان کافی است؛ چه رسد به اینکه تکنیکهای خاصی نیز در ارائه آنها به کار گرفته شود. آنچه غالباً به عنوان اخبار در رسانه‌های امروز غرب می‌بینیم یا می‌شنویم عمدتاً روایی و هدفمند بوده، علل و پیامد‌های یک واقعه را بر اساس دیدگاهی ویژه و منحصر به فرد بررسی می‌کنند. به ندرت به اخباری بر می‌خوریم که دقیق و مستند ارائه شده و مبتنی بر آمار و ارقام موثق باشد. (پری و گوزن‌باخ ص230).( ) تلخ‌تر اینکه با گذشت سالها از تبلیغات رسانه‌ای غرب و پیشرفت روزافزون فناوریهای ارتباطاتی و علوم شناختی در چند دهه اخیر، قوه قضاوت و تحلیل مخاطبان جهانی این رسانه‌ها رو به کاستی نهاده است. بر اساس تحقیقی که در خصوص برنامه‌های خبری تلویزیون انجام شد، مشخص گردید که اخبار روایی و هدفمند به مراتب تأثیر و نفوذ بیشتری بر ذهن بینندگان گذاشته‌اند (پری و گوزن‌باخ ص230).

 

فرجام سخن‌

در این مقاله، علت بداقبالی اخبار دقیق و آماری چنین ذکر شده که مردم عمدتاً مایلند خود را در مسیر تعریف‌شده‌ای که مسیر اکثریت معرفی می‌شود ببینند و رغبت (یا اعتماد به نفس) چندانی برای استنتاج فردی اخبار ندارند. بدین ترتیب، بدون اینکه بدانند فکر و ذهن خود را در اختیار یک هرم سلسله مراتبی قدرت قرار می‌دهند که در پایین‌ترین سطح آن رسانه‌های جهانی، افکار عمومی را به سمت اخلاق مصرف‌گرایی هدایت می‌کنند تا هیچ مانعی برای ثروت‌اندوزی شرکتهای چندملیتی رأس هرم باقی نماند. آنچه از غرب درباره دمکراسی، رفاه، مدنیت، جهانی‌شدن و حتی لشکرکشی و جنگ علیه تروریسم می‌شنویم، در اخلاق مصرف‌گرایی نظام شرکتی حاکم بر جهان امروز و کسب سود حداکثری قابل جمع هستند.

 

منابع

1- Michael Parenti Political Archive: “Monopoly Media Manipulation” , May 2001

2- John Henrik Clarke: “In Our Image” , Sep – 1989

3- Dorje Carl: “Propaganda Techniques” , Nov – 1996

4- Appendix I : PSYOP Techniques, Psychological Operation Field Manual No. 33 – 1, Department of the Army, Washington DC, 31 August 1979.

 

http://www.bashgah.net/modules.php?name=News&file=article&sid=22681

نقش صهیونیسم در رسانه های جمعی(2)

 

نویسنده: سید جواد میرخلیلی*

منبع: باشگاه اندیشه 8/8/85



4ـ شیوه‌های سیطره و بهره‌گیری صهیونیسم از رسانه‌های عمومی:

باید به این مطلب اشاره کرد که از ویژگی‌ها و مقاصدی که در پیکره‌ای به نام صهیونیسم نهفته و بی‌شک هر صهیونیستی نیز بدان معتقد و گرایش دارد و در واقع وجه مشخصه یک صهیونیست به شمار می‌رود، نمی‌توان به سادگی گذشت و آن‌ها به طور اجمال به قرار ذیل هستند:

 

1ـ اشغال سرزمین فلسطین و گردآوری جماعتی تحت عنوان و ادعای یهود در آن سامان.

2ـ تلاش و کوشش برای برپائی حکومت جهانی مختص به این مرام (صهیونیستی).

3ـ ادعای موهوم برتری نژادی و اعتقاد به اِعمال این تز سیاسی در جهان علی‌الخصوص مناطق تحت نفوذ و سلطه صهیونیسم.

4ـ و مهمتر از همه زدایش و محو ایمان و اعتقادات الهی و در واقع نابودی ادیان توحیدی علی‌الخصوص اسلام به هر طریق ولو با رنگ و ماسک کاذب مذهبی.

 

نابودی ادیان و زدایش اعتقادات الهی و انحراف جوامع بشری از این مسیر از برنامه‌های عمده و مختص صهیونیسم بوده که خود در این زمینه می‌نویسند: «ما برای اجرای نقشه خود تمام معتقدات مذهبی دیگران را از بین می‌بریم تا نسل فاسد شود و پیوسته سعی می‌کنیم که... آن دسته از رهبران مذهبی را که مزاحم نقشه‌های ما هستند نابود کنیم و لازم است که ما مذهب را ریشه‌کن کنیم.(15)

 

صهیونیست‌ها شب و روز برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود که تسلط مادی و معنوی بر ملت‌های جهان است می‌کوشند. اگر در گذشته استعمارگران مجبور بودند با لشکرکشی‌های فراوان و تحمل دشواری‌ها و مشقات بسیار به مرز و بوم سرزمینی یورش برند، امروز به مدد ابزارهای پیشرفته، به راحتی تا عمق خانواده‌ها نفوذ می‌کنند و به سهولت بنیان‌های مستحکم فرهنگ‌ها را می‌سوزانند. صهیونیسم نیز به عنوان یکی از مظاهر استعمار جدید با اتکا بر پشتوانه‌های اقتصادی و ابزارهای تبلیغی و با حمایت همه جانبه آمریکا حرکت گسترده‌ای را برای ایجاد تفرقه بین مسلمانان تدارک دیده است. صهیونیست‌ها با نفوذ در خبرگزاری‌ها و آژانس‌های خبری و مطبوعات جهان، شاهراه اطلاع‌رسانی بین‌المللی را در اختیار خویش گرفتند و با گذشت مدتی کوتاه چنان بر مجامع ژورنالیستی جهان چیره شدند که اینک کمتر مجله یا روزنامه‌ای را می‌یابیم که صهیونیست‌ها از درون آن را هدایت نکنند.

 

صهیونیسم به این نتیجه رسیدند که موفق‌ترین وسیله‌ای که می‌توانند توسط آن ذهن مردم جهان را نسبت به خود تغییر دهند، سیطره و نفوذ بر رسانه‌های خبری جهان است.(16)

 

یهودیان و تشکیلات صهیونیسم به دلیل بهره‌مندی از ثروت‌های فراوان و امکانات قوی در جهان سرمایه‌داری و همچنین به خاطر برخورداری از انسجام درونی مستحکم و نفوذ وسیع در مطبوعات و رسانه‌ها همواره به مثابه ابزاری در خدمت منافع استکبار جهانی و نظام‌های سلطه‌گر بوده‌اند.(17)

 

شرکت کنندگان در اولین کنگره صهیونیسم در سال 1897 م بر این نظر اتفاق داشتند که نقشه برپایی دولت اسرائیل جز با تسلط بر سازمان‌های خبری جهان به ویژه مطبوعات و روزنامه‌نگاری میسر نخواهد شد. لذا در پروتکل دوازدهم فلاسفه خبیث صهیونیسم آمده است: ما جریان مطبوعات و روزنامه نگاری را بدین صورت در خدمت خویش درمی‌آوریم. آرام آرام به سمت صهیونی کردن مطبوعات حرکت می‌کنیم و افسار و عنان ان را به دست گرفته و به سمت خود منعطف می‌سازیم؛ ما نباید بگذاریم که دشمنانمان به روزنامه‌ها و رسانه‌های خبری‌ای که بیانگر آرا و نظرات انان باشد دست یابند؛ هیچ خبری نباید بدون کنترل و نظارت ما برای مردم بیان شود.

 

سیطره صهیونیسم بر خبرگزاری‌های جهانی:

مؤسس خبرگزاری روینز که یکی از عمده خبرگزاری‌های جهانی است شخصی به نام ژولیوس رویتر یهودی می‌باشد و همچنین آژانس هاواس (Agence Havas) در فرانسه که توسط یک یهودی بنیانگذاری و بعدها خبرگزاری دولت فرانسه گردید.

 

سیطره صهیونیسم بر مطبوعات جهان:

روزنامه یکی از وسایل خبری است. جریده‌ای که فعالیت‌های مختلفی را شامل می‌شود و دارای توانایی عجیبی در راه اداره مغزها یا از بین بردن فرهنگ انسان‌ها و یا بازی با عواطف و احساسات مردم است و به همین علت صهیونیسم در آن زمان آن را پایه گذاری نمود.(18)

 

سیطره بر مطبوعات انگلستان:

روزنامه تایمز یکی از مشهورترین روزنامه‌های انگلیسی در سال 1788 م منتشر شد و از همان بدو انتشار، با هزینه گزاف یک یهودی انگلیسی به نام روتشیلد تحت نفوذ صهیونیسم قرار گرفت و اکنون به یک روزنامه خالص در جهت تبلیغ افکار صهیونیسم قرار گرفته است.

 

رابرت مردوخ با خرید روزنامه‌های تایمز، ساندی تایمز، مجلات سان نیوز آودورلد (اخبار جهان) و سیطره صهیونیسم بر نشریاتی چون سیتی مگزین، ویک اند و آبزرور، دیلی اکسپرس، منچستر گاردین، سفیر و نشریات متعدد دیگر با نشر افکار و دروغ‌های خود جهان را در دست گرفتند.

 

سیطره بر مطبوعات آمریکا:

روزنامه نیویورک تایمز از مشهورترین روزنامه‌های آمریکاست که سابقه سیطره صهیونیست‌ها بر آن به سال 1986 می‌رسد. همچنین روزنامه‌های واشنگتن پست، دیلی نیوز و نیویورک پست نیز از چنگال‌های اختاپوسی صهیونیسم در امان نمانده‌اند.(19)

 

واقعیت این است که صهیونیسم جهانی آنچنان بر مراکز و محافل مطبوعاتی دنیا علی‌الخصوص ایالات متحده آمریکا سلطه گسترده است که بر اساس آمار و منابع مختلف تنها یک مرکز انتشاراتی صهیونیستی بنام انگلو جوئیش پرس در حدود 140 روزنامه در بیش از 40 میلیون نسخه منتشر می‌سازد.(20)

 

و ناگفته نماند که این نشریات صهیونیستی نه فقط در داخل ایالات مختلف آمریکا که بسیاری به خارج از مرزهای این کشور پخش و منتشر می‌گردند. آنچنان که مؤسسات نیویورک تایمز و یا واشنگتن پست روزانه برای بیش از 40 کشور جهان مجله و روزنامه آماده پخش دارند. نمونه دیگر نشریه (مجله) ریزرس دایجست است که در خارج از مرزهای ایالات متحده آمریکا با شمار 13 میلیون نسخه و به شکل بیش از 11 نشریه منطقه‌ای چاپ و منتشر و پخش می‌گردد. بدین ترتیب آنچه مسلم است اینکه صهیونیست‌ها نه فقط بر محافل مطبوعاتی که به طور وسیع و بسیار گسترده‌ای بر مراکز انتشاراتی آمریکا سلطه دارند.

 

به طوری که از برخی نوشته‌ها برمی‌آید سرمایه‌داری یهود (صهیونیست) از سال‌های حدوداً اواسط قرن هیجدهم تا کنون (لا اقل) در اروپا اداره شمار بسیار زیادی از نشریات را در اختیار گرفته و قسمت عمده مطبوعات را تحت کنترل خود درآورده است.

 

سازمان‌های صهیونیستی بیش از هشتصد روزنامه و مجله در کشورهای مختلف جهان نشر می‌داده‌اند که از این تعداد 250 نشریه در ایالات متحده آمریکا و حدود 160 نشریه در کشورهای اروپایی رسماً منتشر می‌ساخته‌اند.

 

بنابر این به صراحت می‌توان ادعا نمود که صهیونیسم جهانی از دیرباز برای نفوذ و قبضه وسایل ارتباط جمعی جهانی و از جمله مراکز مطبوعاتی، برنامه و فعالیت‌هایی داشته، به طوری که به اعتراف یکی از رهبران صهیونیستی، در اروپای شرقی در سال‌های اواسط قرن نوزدهم به بعد این جماعت، در امور مطبوعات و نشریات دخالت مستقیم داشته و اداره امور چندین روزنامه مهم را به عهده گرفته‌اند که، انتشارات مجلات هفتگی و نشریات گوناگون از اشتغالات عمده یهودی‌ها در لهستان بوده است.(21)

 

صهیونیسم برای مطبوعاتی که به مسائل مالی و شغلی اهتمام می‌ورزند، اهمیت خاصی قائل است. آنان تسلط کاملی بر مجله آمریکایی بیزنس ویک (Bvsiness Week) پیدا کرده‌اند که مجله‌ای تخصصی است و تأثیر بسیار شگرفی بر محافل سرمایه‌داری و اقتصاددانان عالم دارد. همچنین در شیکاگو صهیونیست‌ها بر مهمترین روزنامه این ایالت یعنی روزنامه شیکاگو سان تایمز که تیراژ آن 670 هزار نسخه در سال 1981 میلادی است، سیطره دارد. در ایالت آریزونا نیز روزنامه آریزو ناینوز تحت سلطه صهیونیست‌هاست.

 

صهیونیسم موفق شد تا مخفیانه در تعدادی از مجلات علمی ـ تخصصی نفوذ نموده و از آنها به نفع مصالح خویش بهره‌برداری نماید. از جمله این مجلات، مجله آمریکایی نشنال ژئوگرافیک است که از شهرت خاصی در زمینه جغرافیا برخوردار است و تیراژ آن در سال 1981 بالغ بر یازده میلیون نسخه بود.(22)

 

در نهایت، صهیونیسم سیطره خویش را بر مطبوعات جهان تحکیم می‌کند و آن‌ها را طبق مصالح و برای اجرای مقاصد و نقشه‌های خویش جهت می‌دهد. صهیونیسم علاوه بر بکار گرفتن خباثت آمیز این مطبوعات، از آن‌ها به عنوان وسیله‌ای برای تفرقه و نشر و اشاعه فرهنگ برهنگی و فساد در عالم استفاده می‌کند. این مجلات در راه برآورده شدن اغراض و اهداف صهیونیسم منتشر می‌شود و آنان از خلال این امر توانستند ار درج هر گونه خبری که به اسلام مربوط می‌شود، جلوگیری کنند.

 

اکنون که اوضاع چنین است و این مطبوعات مستهجن، جهان را در قبضه خویش گرفته‌اند، اگر یک یهودی در معرض بازداشت قرار گیرد و یا هنر پیشه‌ای بی شرم و ابرو در هالیوود کشته شود و یا اتومبیل یک خواننده مست و لایعقل و یا هیپی زن صفت واژگون گردد، آنان در انعکاس این مطالب لحظه‌ای درنگ نمی‌کنند، اما همین روزنامه‌ها آنگاه که به امور مسلمانان برمی‌خورند، به سکوت مرگباری پناه برده و هرگز لب از لب نمی‌گشایند. هر چند هزاران مسلمان همچون رمه‌های گوسفندانی ذبح شوند و نابود گردند، گویا خون مسلمانان نازل‌ترین و بی بهاترین خون‌هاست.

 

واضح‌ترین و مبرهن‌ترین نمونه برای اثبات این ادعا جنایاتی است که در مورد مسلمانان فلسطین به صورت شبانه‌روزی در اردوگاه‌های صهیونیست‌ها به وقوع می‌پیوندد و ما در مطبوعات بین‌المللی از آن‌ها جز نجوایی مبهم و اخباری مجمل نمی‌شنویم. یهود در پروتکل دوم خویش می‌گوید:

 

مطبوعاتی که تحت قدرت و سیطره حکومت‌ها هستند، نیروی عظیمی به شمار می‌روند که ما می‌توانیم آن‌ها را برای هدایت ملت‌ها به دست آوریم. زیرا حکومت‌ها نمی‌دانند که چگونه از این نیرو به طور صحیح استفاده کنند، به همین دلیل آن‌ها به چنگ ما افتاده‌اند و از خلال این مطبوعات نفوذ بسیاری کسب کرده‌ایم، در حالی که همواره پشت پرده باقی مانده‌ایم... (23)

 

نتیجه‌گیری:

صهیونیسم از بدو مطرح شدن، با طرح شعارهای مذهبی و ملی‌گرایی در مورد اقوام یهودی، سلطه و سیطره خود را بر جهان دیکته کرد. بی‌شک رسانه‌های جمعی از مهم‌ترین ابزار تبلیغی و اثرگذاری در سطح جهان می‌باشد و صهیونیسم با در اختیار گرفتن این رسانه‌ها و نفوذ در ساختار آنها، افکار عمومی دنیا را به سمت سلایق و اندیشه‌های خود سوق می‌دهد. اکنون شاهد این هستیم که اغلب رسانه‌های جمعی جهان به ویژه رسانه‌های آمریکائی، انگلیسی، فرانسوی و... تحت نفوذ و سلطه استعمار نو (صهیونیسم) هستند.

 

پی‌نوشت‌ها:

* دانشجوی علوم سیاسی

1ـ محمدتقی تقی‌پور، توطئه جهانی (مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1367) ص 19.

2ـ عبدالرسول بیات، فرهنگ واژه‌ها (موسسه اندیشه و فرهنگ دینی) ص 367.

3ـ روژه گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیسم، ترجمه نسرین حکمی، ص 169.

4ـ اکونومیست چاپ انگلستان، 21 ژوئیه 1984، به نقل از توطئه جهانی.

5ـ مجله ورلد چاپ آمریکا، به قلم ماتی پلد، بهار 1985.

6ـ فرهنگ واژه‌ها، پیشین.

7ـ همان، ص 372.

8ـ عبدالوهاب المسیری، صهیونیسم، ترجمه لواء رودباری (مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1374).

9ـ موسسه مطالعات فلسطین، سیاست و حکومت رژیم صهیونیستی (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377) ص 43.

10ـ همان، ص 73.

11ـ آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبور (نشر نی) ص 591 ـ 595.

12ـ بن اچ بگدیکیان، انحصار رسانه‌ها، ترجمه داود حیدری (مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها).

13ـ توطئه جهانی، پیشین، ص 157.

14ـ لی اوبرین، سازمان‌های یهودیان آمریکا و اسرائیل، ترجمه ع ناصری (دفتر مطالعات سیاسی، 1369).

15ـ ژرژلامبلن، اسرار مخفی سازمان یهودی، ترجمه: ر.ش.

16ـ فؤاد بن سید عبدالرحمن الرفاعی، نفوذ صهیونیسم بر رسانه‌های خبری و سازمان‌های بین المللی، ترجمه حسین سرو قامت (کیهان 1377).

17ـ حسن واعظی، نبرد نابرابر، روند ظهور و سقوط رژیم صهیونیستی (تهران: سروش 1379).

18ـ نفوذ صهیونیسم...، پیشین.

19ـ همان.

20ـ المجله چاپ انگلستان، 9 مارس 1984 به نقل از توطئه جهانی.

21ـ ابا ابان، قوم من، ترجمه نعمت الله شکیب اصفهانی، ص 427.

22ـ نفوذ صهیونیسم...، پیشین.

23ـ همان، ص 40.