فرهنگ رسانه

فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی

فرهنگ رسانه

فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی

نقش رسانه‌ها در کنترل جامعه(1)

 

 

قدرت و قابلیت‌های زبان و اندیشه در کنترل جامعه

فلاسفه یونان باستان و دوران پس از آن به اتفاق زبان را مهم‌ترین وجه تمایز انسان از حیوانات دانسته‌اند. محققان هر رشته علمی آن جنبه از زبان را که اهمیت بیشتری برای رشته‌هایشان دارد، در کانون توجه خود قرار می‌دهند. در این میان، از نظر دانشمندان علوم اجتماعی، زبان مشخص‌ترین رسانه مبادلات اجتماعی است. جاذبه بررسی زبان در بافت اجتماعی آن، در این است که راهگشای فهم بهتر اجتماع خواهد بود. از سویی محققان زبان و ادبیات کلاسیک، نقش زبان را در فرایند شکل‌گیری ارزش‌ها و خلاقیت‌ ادبی مورد بررسی قرار می‌دهند. از دیدگاه آنان زبان، آیینه میراث فرهنگی، وسیله ارتباط ما با گذشته و تجسم تمام چیزهایی است که هم انسانی است و هم شریف.

توجه به بافت اجتماعی گفتار، به هیچ روی منحصر به مجامع دانشگاهی نیست؛ بسیاری از مسائل حاد سیاسی، بر محور زبان می‌چرخد. بررسی فرهنگ‌های گوناگون اعم از اقلیت‌های درون مرزها یا ملت‌های دیگر یکی از موضوعات مورد مطالعه در بودجه کشورهای قدرتمند است.

 1- گفتمان حاکم بر جامعه را به نفع خویش قدرت ساختاری زبان این فرصت را در اختیار گروه‌های توانمند قرار می‌دهد تا سمت و سو بخشند. 

قدرت ساختاری زبان این فرصت را در اختیار گروه‌های توانمند قرار می‌دهد تا گفتمان حاکم بر جامعه را به نفع خویش سمت و سو بخشند. فریدون بدره‌ای در کتاب« واژگان نوشتاری کودکان دبستانی ایرانی» با طرح فرضی که از «جان لاینز»، استاد زبان‌شناسی اقتباس کرده است، محاسباتی بر روی قدرت و قابلیت زبان انجام داده است. او می‌گوید اگر در یک زبان فرضی هزار اسم، هزار صفت، صد فعل لازم و صد فعل متعدی داشته باشیم قاد خواهیم بود 000/100/200/200/100 جمله بسازیم (بدره‌ای، 1352، صص 13ـ 12). البته قابلیت یک زبان طبیعی بیش از این است، برای مثال، فرهنگ معین دارای چهل هزاره واژه است. بنابراین، مشاهده می‌کنیم در این سازمان بی‌نهایت زبان چقدر قدرت مانور وجود دارد، چنان که یک رسانه می‌تواند متناسب با رویکرد سیاسی ـ اجتماعی خود ساختار خبری مستقلی ارایه کند؛ آن گونه که بافت گفتمانی آن با سایر بافت‌ها متمایز باشد.

« فوکو» با تأکید بر اهمیت ساخت زبان و اندیشه، بر «قرائت متون» به منظور کشف ساختارهای شناخت آدمی اصرار می‌کند. به نظر او، شیوه خاص فهم و دریافت ما درباره جهان، تعیین‌کننده خصلت خاص یک عصر است و این خصلت خود شیوه اعمال قدرت را تعیین می‌کند. از دیدگاه ساختاری «فوکو»، سیاستمداران، صاحب منصبان و اصحاب قدرت و نظایر آنان، به طور عمدی و آگاهانه نهادهای لازم برای تأمین و تضمین امتیازات و حفظ مواضع خود را ایجاد نمی‌کنند، بلکه اعمال افراد به طور کلی در هر عصری برآمده از نظرگاه رایج آن عصر است. به سخن دیگر، ساخت عمل تابع ساخت اندیشه است.

طبقات حاکم و مسلط در یک ساختار اجتماعی نابرابر و تضادآمیز، برای سازگار کردن ذهنیت مردمان با شرایط رنج‌آور عینی، یعنی پر کردن شکاف بین ذهن و عین، به ایدئولوژی و استفاده از مفاهیم ایدئولوژیک و هژمونیک متوسل می‌شوند، زیرا ناسازگاری بین ذهن و عین، برای همیشه نمی‌تواند تداوم یابد. بنابراین، ایدئولوژی ساخته و پرداخته می‌شود تا ذهن را با عین آشتی دهد و وضعیت موجود را تثبیت کند. در چنین مواقعی، زبان بیشترین نقش را در تبلیغات خدعه‌آمیز و مشروعیت‌بخش دارد. زبان مالامال از مفاهیم ارزشی همراه با نفرت و عشق است. عشق و تجزم به همه آنهایی که تسلیم سازوکار قدرت شدند و نفرت از آنهایی که در این سازوکار آمرانه و فریب‌گونه، حل و جذب نشدند (مهدی‌زاده، 1380، صص 66 ـ 65).

شمار زیادی از اندیشمندان حوزه ارتباط جمعی، سازوکارهای بازتولید ایدئولوژی را در گفتارهای رسانه‌ای، به ویژه اخبار مطالعه کرده‌اند. عده‌ای از آنان با بررسی‌های تطبیقی نشان داده‌اند که چگونه رویدادهای واحد، از رسانه‌های جوامع مختلف به شیوه‌هایی کاملاً متفاوت بازتاب یافته‌اند. برای مثال می‌توان به تحقیقات انجام شده توسط «ادوارد سعید» (1981، پوشش خبری اسلام در غرب)، «استیونسن» و «کول» (1980، اخبار خارجی در کشورهای منتخب)، «ملکوت» و «دایانه‌په» (1991)، جانبداری در گزارشگری: تحلیل محتوای پوشش خبری مطبوعات آمریکا از سقوط هواپیمای کره و ایران) و موارد مشابه اشاره کرد (محکی، 1380، صص 111ـ110).

کنترل جریان بین‌المللی اخبار / کنترل در نظام جهانی

هجده دسامبر 2002، سایت اینترنتی بی.‌بی.‌سی خبر داد «آمریکا با پخش برنامه‌های تبلیغاتی که فرماندهان نظامی و غیرنظامی عراقی را مخاطب قرار می‌دهد، سعی دارد فشار روانی بر صدام حسین را تشدید کند». جالب این که این برنامه‌ها را به مدت پنج ساعت هواپیمای آمریکایی «کماندو سولو» که بر فراز عراق گشت می‌زد و توسط یک واحد تخصصی عملیات تجسسی آمریکا اداره می‌شد، پخش می‌کرد. از این هواپیما در آن واحد امواج کوتاه، متوسط و بلند و همچنین امواج تلویزیونی پخش می‌شد. در این برنامه‌ها از مردم عراق درخواست می‌شد حاکمیت صدام حسین را رد کنند.

2- در طول جنگ اخیر آمریکا با عراق نیز که پس از گذشت یک سال و اندی از حمله به افغانستان در بیستم مارس 2003 آغاز شد، نظامیان آمریکایی و انگلیسی بر فعالیت خبرنگاران نظارت داشتند چنان که حتی پنتاگون خبرنگار فاکس نیوز را از عراق خارج کرد. آنان دو خبرنگار شبکه‌های خبری الجزیره و العربیه را به قتل رساندند و به دفتر شبکه الجزیره در عراق حمله کردند.

در طول جنگ اخیر آمریکا با عراق نیز که پس از گذشت یک سال و اندی از حمله به افغانستان در بیستم مارس 2003 آغاز شد، نظامیان آمریکایی و انگلیسی بر فعالیت خبرنگاران نظارت داشتند چنان که حتی پنتاگون خبرنگار فاکس نیوز را از عراق خارج کرد. آنان دو خبرنگار شبکه‌های خبری الجزیره و العربیه را به قتل رساندند و به دفتر شبکه الجزیره در عراق حمله کردند.

در جنگ قبلی خلیج فارس (1991) نیز مردمی که در بغداد جنایات جنگی و کشتار غیرنظامیان را محکوم می‌کردند نوشته‌ای را با این مضمون که «نظارت بر سی.ان.ان را پایان دهید» با خود حمل می‌کردند. نوشته بودریار با عنوان جنگ خلیج [فارس] اتفاق نیفتاده است، اشاره‌ای پرمعنا به همین سکوت و کنترل رسانه‌ها و قلب واقعیات در ایام جنگ دارد (خسروی، 1378، ص 7). این همان واقعیتی است که اندیشمندان با صراحت به آن پرداخته‌اند. «در دنیای ما، هر چه رسانه‌های ارتباطی بیشتر پیشرفت کرده و حجم اطلاعات بیشتر شده، معنای کمتری به دست آمده است» (احمدی، 1374، ص 465).

باید گفت که اساس فناوری ماهواره‌ای بر کنترل قرار داده شده است. «در اوایل دهه [ 1960 یعنی آغاز دستیابی بشر به فناوری ماهواره‌ای] جان.اف.کندی، رئیس جمهور وقت آمریکا، گفته بود هدف ما از دستیابی به فناوری ماهواره‌ای «کنترل» است (جعفری چمازکنی، 1374، ص 17).

طی تحقیقاتی که بیست سال بعد (1981) از اظهارنظر کندی صورت گرفت شاهد بودیم که هشتاد درصد مخابره و پردازش داده‌ها در آن زمان توسط ایالات متحده آمریکا صورت می‌گرفت (مولانا، 1371، ص 122). اکنون با گسترده شدن فعالیت شبکه‌های رایانه‌ای و مطرح شدن جریان داده‌های فرامرزی، مسأله به خطر افتادن حاکمیت ملی بسیاری از کشورها مطرح شده است.

نزد بسیاری از دولت‌ها و ملت‌ها واژه «بیگانه» مترادف با «خطر» شده است. این نخستین باری است که در طول تاریخ تقریباً هر کس از هر طبقه اجتماعی می‌تواند تحت تأثیر تحولات بین‌المللی قرار گیرد. در این بین ما و شما یا جزء گروهی هستیم که این تغییرات آنها را تهدید می‌کند و یا در دسته‌ای قرار داریم که از این روند منتفع خواهند شد اما، تقریباً غیرممکن است به ذهن کسی خطور کند که گروهی از گزند این تغییرات در امان باشند.

پی‌نوشت‌:

1ـ نظام سراسر بین بنتام متشکل از زندانی به شکل مدور بود که در اطراف یک برج مرکزی تشکیل شده بود. هر سلول دو پنجره داشت، یکی رو به بیرون و دیگری رو به برج،به طوری که یک مراقب در برج می‌توانست تمام سلول‌ها را در نظر بگیرد و شناسایی هر حرکتی آسان بود. در این زندان دیوارهای سلول‌ها مانع تماس زندانیان با یکدیگر می‌شد و پنجره رو به برج باعث نظارت همیشگی زندانبان بر آنها می‌شد.

منبع: فصلنامه پژوهش و سنجش،شماره 37

اقتباس از: سایت بانک اندیشه

 

ردپای سطحی نگری در رسانه ها (تلویزیون)

 

 

از نظر محققان ، در سالهای اخیر ، کارکرد فرهنگ آفرینی در رسانه « تلویزیون » مورد توجه جدی قرار گرفته است .

به اعتقاد آنان این رسانه با ایجاد تجربه و نگرشهای کلی فرهنگی ، افراد را در تفسیر اطلاعات یاری می دهد . از طرف دیگر این رسانه می تواند ارزشهای زیربنایی هویت جامعه را تحت تاثیر قرار دهد و با بهره گیری از تکنیکهای ارتباطی بر ایده های مردم تاثیرات مثبت یا منفی بر جای گذارد . این رسانه می تواند با ارائه ارزشهای متعدد و متضاد موجب اضمحلال انسجام اجتماعی شود . به طور مثال در شرایطی که موضوع فیلمها متناسب با روابط اجتماعی حاکم در جوامع مذکور نباشد می تواند موجب بروز تضاد در اجتماع شود به ویژه در جوامعی که با اختلافات شدید طبقاتی و فرهنگی روبه روست .

محققان معتقدند با افزایش برنامه های سرگرمی و تفریحی قدرت تفکر افراد جامعه منفصل می گردد و اعضاء به بردگی ناخود آگاهی گرفتار می شوند . البته این تاثیر کاملاً مخفی است و اغلب بینندگان متوجه نمی شوند هر چند که این تغییرات به تدریج با نمایش زندگی های اشرافی ..... به وقوع می پیوندد . از جمله کارکردهای منفی تلویزیون : مشروعیت بخشیدن به ثروت ، تایید نابرابری ، گسترش فرهنگ فردگرایی و تحریف واقعیات می باشد .

بررسی وضعیت زن در رسانه ها از موضوعاتی است که مورد توجه قرار گرفته غالب اندیشمندان بر این باورند نقش عمومی رسانه ها در همه کشورها ، نادیده گرفتن قدرت و توانایی های زن ، تثبیت ضعف او در میدانهای مختلف زندگی و معرفی وی به عنوان موجودی است که با بهره گیری از ظاهر خود در رسانه حضور دارد .

از آنجا که چگونگی نگرش جامعه نسبت به زنان نمایانگر سطح فرهنگی و معنوی آن جامعه است تلویزیون می تواند در ارتقا، یا سقوط این نگرش نقش داشته باشد . به طور نمونه در برخی از برنامه ها نقش ارائه شده از زن فرسنگها با واقعیت فاصله دارد و ارزشهای مادی را القاء می کنند و زنان با دیدن این برنامه ها بین دو دنیای متفاوت محصور می شوند . چنین نگرشهایی نسبت به زن در بیشتر تلویزیونها مشاهده می شود .از جمله مسائلی که مانع دستیابی به شخصیت واقعی زن می شود نگرش سطحی نسبت به زنان است .

 

هویت فردی : زنان تصویر شده در برنامه ها چقدر به توسعه هویت فرد می اندیشند آیا می دانند چه می خواهند ؟ چه می کنند ؟ به کجا می روند ؟ و هدف آنها از زندگی چیست ؟

هویت جنسی : تلویزیون به عنوان یک رسانه می تواند در تکوین هویت جنسی مخاطبین خود سهم بسزایی داشته باشد بدین لحاظ برنامه ها نباید جنسیت و نقشهای جنسیتی زنان را تحقیر نموده و احساس تبعیض و نابرابری جنسیتی در آنان ایجاد کند .

شخصیت فردی و خصوصیات فردی زنان چگونه منعکس می شود ؟ آیا زنان به رشد عاطفی ، اخلاقی ، عقلانی دست یافته اند ؟ آیا از نظر شخصیتی ، خود رهبرند یا دیگران برای آنها الگوی رفتاری ارائه می کنند ؟ ......

« بندورا» می گوید : ما قادریم با مشاهده شخص دیگری که در حال اجرای عملی است رفتار جدیدی را یاد بگیریم و بعدها آنچه را که دیده ایم ، اجراکنیم .

تشکیل خانواده : در کمتر فیلمی دختر و پسری که موضوع ازدواج آنها ، چاشنی فیلم است ، به طور یکسان به همسری دینی و اخلاقی می اندیشند . در بیشتر فیلمها ملاک انتخاب همسر در مشخصات ظاهری و جسمی خلاصه می شود ، نه به سلامت اخلاقی ، خانواده ، تسلط وی در امور . بدین ترتیب در چنین فیلمهایی که به عنوان ترغیب جوانان به ازدواج طبقه بندی می شود ،  تلویحاً موجب کاهش نرخ ازدواج می گردد .

نقشها و روابط اعضای خانواده : فرض اغلب بینندگان این است که الگوی ارائه شده از روابط زوجین در برنامه ها ، الگوی صحیح و مبتنی بر درک متقابل باشد . زن ایرانی همتا و شریک مرد ایرانی است .بنابراین حضور او باید حضوری خلاق و فعال در عرصه خانواده و اجتماع باشد . لذا برنامه ها باید در جهت ارائه نقش مثبت و مؤثر زنان در خانواده ، تلاش آنها در قوام خانواده باشد .اما شیوع فرهنگ مرد ستیزی و تجویز نسخه زن سالاری به کرات تبلیغ می شود و عدم توجه به اخلاق ، آرامش ، حسن خلق و تفاهم مشکل اکثر برنامه هاست .

 

نوع و ساختار خانواده : خانواده در جوامع مختلف در میان اقوام ، اقشار و طبقات مختلف شهری و روستایی اشکال متفاوت دارد و وظایف زنان در این گوناگونی محیط و فرهنگ متفاوت خواهد بود .اما تلویزیون بدون توجه به نوع مخاطبین آنها را در معرض ارزشهای یکسان قرار می دهد که چنین عملکردی موجب تقابل و تناقض ارزشی در نظام خانواده خواهد شد .

نقشهای اجتماعی : افراد در طول زندگی نقشهای متفاوتی را فرا می گیرند و تلویزیون عامل مهم در اجتماعی کردن و ارائه نقشهای مختلف به انسانها است ، لذا تاکید بیش از حد به یکی از نقشهای زنان در شرایطی که آنان فعالانه در صحنه حضور دارند اجحاف در حق آنان است. می توان با توجه به مشارکت رو به تزاید زنان در عرصه های مختلف ، پیامدهای مثبت و منفی این حضور را مورد توجه قرار داد .

در بسیاری از فیلمها زنان موفق در عرصه اجتماعی ، یا مجرد و یا بیوه هستند این شرایط به طور ضمنی القاء می کند که زن موفق نمی تواند همزمان دارای جایگاه و خانوادگی باشد .

 

شخصیت اجتماعی : تصاویر ارائه شده عموماً یکسویه است . به طوری که زنان هیچ گاه در امور اجتماعی کاردان و فهیم نیستند و چنانچه زنی عاقل و خردمند نشان داده می شود لزوماً رفتارهای خشن و نامناسبی دارد . زنان یا در حال گریه هستند یا فریادزدن ، یا زیاد می خندند ، زود فریب می خورند و یا گاهی بسیار مستبدند . در هر صورت ، تصویر ارائه شده از واقعیت دور است .

شخصیت مذهبی :

 از دیگر معضلات اکثر فیلمها این است که زن محجبه شخصیتی واپس گرا ، به دور از اجتماع ، بی نزاکت ، فضول ، بداخلاق ، دزد .... است . در حالی که این رسانه قادر است با ارائه تصویر مثبت و سازنده از روابط خانوادگی و اجتماعی زنان مذهبی در زمینه رواج نگرشهای دینی در بین زنان سهم بسزایی داشته باشد .

تلخیص از مقاله خانم سیده فاطمه محبی

کارشناس ارشد پژوهش علوم اجتماعی

منبع : فصلنامه کتاب زنان شماره 13

http://www.tebyan.net/Teb.aspx?nId=1975

سطحی نگری در رسانه ها سینما

 

 

 

وجوه صنعتی و تجاری سینما همواره بستر مناسبی برای تحقق اهداف و آرمان صاحبان ثروت بوده است . بسیاری از دستاوردهای تفکیکی و تکنولوژیکی هنر ، صنعت و سینما نیز زاییده خوی و خصلت کلان سرمایه داران برای جلب و کشاندن هر چه بیشتر توده های مردم به سالن های سینما بوده است .

آثار سطحی و کم مایه ای را نمودار می سازد که باید در چگونگی و چرایی استقبال تماشاچیان از آنها تأمل نمود . جای تردید نیست اگر جادوگران عرصه سینما ، با شناخت آمال وعقده های سرکوب شده تماشاچی ، تمنیات نفسانی و شهوانی بشر و نیز وقوف به آستانه تحریک حسی و عصبی تماشاگران ، پرده عریض سینما را عرصه و جولانگاه ارضاء و تشفی خاطر آنان قرار دهند . این واقعیت زمانی نگران کننده می گردد که تهیه کنندگان و کمپانی های فیلمسازی همسو با سیاست های دولتهای استکباری ، سیل فیلمهای سطحی را به قصد انحراف افکار عمومی جهانیان و سرگرم ساختن ملتها به اموری بی ارزش ، روانه کشورهای مختلف جهان می کنند .

با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تحولات عمیق فرهنگی و اجتماعی ، سینما به مثابه رسانه ای برای ارتقاء و رشد منزلت آدمی مورد توجه قرار گرفت . ساخت آثار ارزشمند و تأثیر گذار ، آرام آرام نشانه های دستیابی به سینمایی هم شأن با فرهنگ بومی و اسلامی را هویدا ساخت . اما در اثر اجرای برنامه های موسوم به توسعه اقتصادی – اجتماعی از اواخر دهه 60و تغییر تدریجی ارزشهای مادی و تشدید شکاف طبقاتی ، سینما نیز از این عارضه مصون نماند . البته حضور و نظارت مؤثر دولــــت ( که در سالیان اخیر به نظارت مزاحم تعبیر می شود ! ) مانع از آن گردید که سینما یکباره در ورطه مناسبات سرمایه داری و اقتصاد آزاد گرفتار شود . اما با وقوع تغییرات درعرصه مدیریت فرهنگی و هنری کشور ، آخرین مقاومتها نیز از بین رفت و سینما با سایر پدیده ها و مناسبات اجتماعی و فرهنگی همرنگ گردید . اکنون ساخت و عرضه آثار سطحی ، از جمله فیلمهای عاشقانه ، مظاهر کنونی سیاست های جدید اعمال شده در سینمای کشور است .

در این مقاله به اجمال ، جنبه های جامعه شناختی نضج و اشاعه این گونه فیلمهای سینمایی مورد بررسی قرار می گیرد . در این آغاز برای روشن شدن موضوع ، ارایه تعریف و ابعاد سطحی نگری در عرصه ادبیات  و نقد سینمایی ضروری به نظر می رسد .

در امر نمایش رو به تزاید انواع فیلم های عشقی و یا جوان پسند که طی ماههای اخیر نگرانی های زیادی را به همراه داشته است ، عوامل متعددی دخالت دارند ؛ شاید انگیزه اقتصادی نزد صاحبان سرمایه و بی برنامگی مسئولان سینمایی کشور در قبال هدایت و بهبود فرهنگ عمومی جامعه از طریق سیاست گذاری بخردانه ، تنها ناظر به جنبه های محدودی از این اپیدمــــــــی می باشد .

 انواع سطحی نگری

1 – از بعد فنی

1 –1) سطحی نگری در طرح و پیرنگ داستان (ploT  )

 عدم بداعت و نوآوری در مرحله طراحی داستان ( توالی منطقی رویدادهای داستان بر اساس رابطه علت و معلولی ) به یکنواختی و سطحی بودن روایت داستان می انجامد . درگیر نشدن حسی و فکری مخاطب با اثر ، ناشی از بی تدبیری فیلمساز در مرحله آفرینش  داستان می باشد. اهمال فیلمساز در این مرحله ، به جلب تماشاچیان عامی و آسان پسند و گریز مخاطبان فهیم و با ذوق منجر خواهد شد .

1 –2) سطحی نگری در خلق و پرورش داستان

 فیلم های داستانی خوب و تأثیر گذار ، با شخصیت های قوی و جاندارشان در ذهن تماشاچی ماندگار می شوند . هر قدر به ابعاد وجودی اشخاص اصلی داستان در درگیری با موانع موجود اهمیت داده شود ، ویژگیهای بیشتری از ضمیر آنها آشکار شده و درام، جذابیت و کشش بیشتری پیدا خواهد کرد . در اعمال و رفتار شخصیت های فاقد عمق و قوت ، که اصطلاحاً تیپ نامیده می شوند ، کمتر می توان رد پای انگیزه و مقاصد باطنی را جستجو کرد . تیپ ها با کلیدهای رفتاری و گفتاری مشخص ، براحتی قابل شناسایی اند ، فیلمسازان کم سواد و بی بهره از جوهره خلاقیت و تفکر ، معمولاً در دایره بسته ای از تیپ های محدود اجتماعی سیر می کنند . گرایش به جنبه های ظاهری بازیگر و تأکید بر رفتار کلیشه ای وار شخصیت فیلم ، نهایت کوشش و تلاش این فیلمسازان شخصیت های داستان فیلم می باشد . بطور طبیعی سخن گفتن از تحلیل روانشناختی اعمال شخصیت در اینگونه آثار و نقد زدن نویسنده به هزار توی وجود اشخاص داستان ، امر بیهوده ای به نظر می رسد.

(3-1 سطحی نگری در انتقال پیام

 تحریک احساسات و هیجانات آنی تماشاچیان نتیجه عملکرد گروهی از فیلمسازان است که به تعبیری « رگ خواب تماشاچیان را در دست دارند » و قادرند به میزان دلخواه عنان احساس مخاطب را در چنگ خود نگه دارند .

« رشته ای بر گردنم افکنده دوست                    می کشد هر جا که خاطر خواه اوست »

 اصطلاح « میخکوب شدن تماشاچی بر روی صندلی » صفت واقعی اینگونه آثاراست .

اگر فیلم هایی ازاین دست ، عاری از جنبه های تخریبی و بد آموزی باشند ، عموماً در زمره آثار سرگرمی آور ، سالم و سودمند ارزیابی می گردند .

در هر صورت سطحی نگری در بعد محتوایی ، حتی بیننده متفکر و شعورمند را به چالش با درونمایه اثر فرا نمی خواند و بذر آگاهی و اطلاعات تازه را در ذهن او بارور نمی سازد .

در یک نگاه اجمالی شادی بتوان عوامل زیر رادر پیدایش و شیوع این گونه آثر سطحی مؤثر دانست :

1 – تجربه تاریخی در سینمای ایران مؤید این واقعیت است که گروهی از فیلمسازان همانند عامه مردم متأثر از مد هستند ! 

استفاده مفرط از موسیقی پاپ و حتی وارد کردن شخصیت های خواننده یا نوازنده در داستان فیلم ، عقب تر بردن روسری بازیگران زن ، سود جستن از متلک و شوخی های نا پسند ، استفاده از بازیگران صرفاً خوش چهره ، طرح قصه های سانتی مانتالیستی ، انجام حرکات موزون ( بخوانید رقص ) و شگردهایی نظیر آن ، که دقیقاً در متن و لایه های زیرین فرهنگ جامعه جایی ندارند ، از جمله اقداماتی است که برای پایداری و استمرار نمایش چنین آثاری به کار گرفته شده اند .

2 – نهادینه نشدن بخش خصوصی در ساختار اقتصاد کشور باعث گردیده تا سرمایه گذاران و تهیه کنندگان فیلمهای سینمایی برای بازگشت سرمایه و نیز کسب سود و منفعت ، به دنبال یافتن راههایی برای تضمین سود حاصل از سرمایه گذاری بر آیند . اعتنا به الگوهایی که پیشتر شرح آن رفت ، یکی از چنین راهکارهایی می باشد . به این ترتیب تا زمانی که سرمایه گذاری درسینمای ایران با ریسک بالا و اسیب بذیری  همراه باشد ، ساخت و عرضه آثار عامه پسند به اشکال مختلف ادامه خواهد داشت

3 – سینما همانند انواع گونه های ادبی در هر عصری ، آیینه ای از افکار ، تمایلات و هنجارهای جامعه می باشد . بر همین اساس متفکران قادرند از طریق مطالعه و مشاهده آثار ادبی و سینمایی ، مختصات فرهنگی یک جامعه را ترسیم کنند . در سالهای اخیر انتشار گسترده رمانها و پاورقی های عاشقانه گویای این حقیقت است که شرایط اجتماعی پتانسیل احساسی جوانان را به مصرف چنین فرآورده هایی نازل و سرگرم کننده سوق داده است .

عمیق تر شدن فاصله طبقاتی ، ترویج متظاهرانه ادا و اطوار سرمایه داری به تقلید از فرهنگ غرب ، میل به خودنمایی و خود آرایی ، تغییر الگوی مصرف و پوشش ، گسترش بی ضابطه روابط دختران و پسران جوان در معابر عمومی و ... در نتیجه کمرنگ شدن ارزشهای معنوی در مقایسه با سالهای گذشته ، در مجموع فضا و موقعیتی را پدید آورده است که پاره ای از رفتارها در اثر تکرار به تدریج شکلی از رفتار قاعده مند را به خود بگیرد . در چنین شرایطی دسته ای از نویسندگان و هنرمندان ، به صورتی کاملاً منفعلانه تحت تأثیر تغییرات اجتماعی با ادعای واقعگرا بودن ، قصه های کم مایه و بی خاصیت را دستمایه ای برای فروش فیلمهای خود قررا می دهند .

علاوه بر این انتقال الگوهای رفتاری از طریق هنر و با زبان احساس ، منجر به درونی شدن رفتار و یا هنجار می گردد ، به گونه ای که بازیگران سینما فراتر از دنیای فیلم ، ذهن و ضمیر مخاطب را تسخیر می کنند .

توزیع عکس و پوستر بازیگران جوان مرد در بین دانش آموزان دختر و ریختن پوستر بازیگران زن در مدارس پسرانه ، شاهد گویایی برای این ادعاست که بازیگران سینما مدتهاست به گفته جامعه شناسان به عنوان گروه مرجع جوانان مطــــرح شده اند .

4 – به دلیل تمرکز نهادهای فیلمسازی و اقامت عموم فیلمسازان در کلان شهری چون تهران به طور کاملاً طبیعی ، موضوع اغلب فیلمها گرفته شده  از مسایل و اتفاقات زندگی در این شهر است ، پژوهشگران اجتماعی ، شهر تهران را به دلیل جادبه های مهاجر پذیری آن ، نمونه گویایی از شهری با خرده فرهنگ های بسیار متفاوت و حاکمیت انواع هنجارها ، و رفتارهای اجتماعی می دانند . مهاجرت سیل جمعیت به تهران در یک دهه اخیر ، با اجرای برنامه های موسوم به نوسازی و توسعه شدت یافته است . این وضعیت با توجه به عدم تکافوی امکانات اجتماعی با منویات مهاجرین ، نگران کننده می باشد . از سوی دیگر مهاجرت اقوام مختلف به شهر تهران موجب همزیستی مردمانی با آداب و عادات گوناگون شده است .

« به قول اولسون ( 1963  Olson ) از آنجا که محیط ، عوض شده است و او دیگر نسبت به هنجارهایی که در محیطش از آن پیروی می کرد ، احساس پایبندی نمی کند ؛ هرج و مرج و آشفتگی رخ می دهد . »

در چنین محیط هایی به میزان دوری آحاد جامعه از ارزشهای معنوی و معطل ماندن اصول مربوط به عدالت اجتماعی ، تظاهرات مادی و نفسانی در اشکال مختلفی مجال بروز یافته و زمینه انواع ناهنجاری های اخلاقی و اجتماعی فراهم می گردد . در آشفته بازاری که متأسفانه حرکت عمومی جامعه ، متأثر از برنامه های اقتصادی و اجتماعی ، به سوی رفاه بیشتر ، کسب در آمد و احراز موقعی های برتر اجتماعی تغییر یافته است ، تولید آثار احساسی در قالب فیلم و موسیقی و در پاسخ به نیازهای روانی و عاطفی شهروندان حسرت زده ، از جایگاه ویژه ای برخوردار می شود .

اهمیت نیازهای جسمی آدمی (  physiological  Needs ) و تأثیر آن بر رفتار فردی و اجتماعی به حدی است که آبراهام ماسلو ( Maslow ) در تبیین نیازهای آدمی و اولویت بندی آنها ، نیازهای جسمی را در صدر حوایج می نشاند .

« ماسلو معتقد است که نیازهای انسان درای سلسله مراتب (  hierarchy ) هستند :

نیازهای پایین یا دون و نیازهای محال . یعنی برای انسانها ابتدا نیازهای جسمی ( = نیازهای پایین ) مهم هستند . بعد از ارضاء نیازهای جسمی ، نیاز به ایمنی برای او مطرح می شود و بعد از آن روابط و بعد احترام  ، تا بالاخره در انسانهایی که همه نیازهایشان برطرف شده است ، نیاز متعالی به تفکر در باره معنی و محتوی ( = به خود رسیدن ) مطرح می شود . »

البته نظریه ماسلو تحلیل جامعه شناختی طرح روابط عاشقانه در سینمای ایران را به عنوان گونه ای از سطحی نگری ، به سوی نظریه و نگره های روانشناسی اجتماعی سوق می دهد و جا دارد ، صاحبنظران از این زاویه نیز به کنکاش و غور در وضعیت نزار سینمای ایران بپردازند . موضوعاتی همچون بحران هویت در جوانان ، مشاهده تناقض در رفتار والدین ، معلمین و مسئولان اجتماعی یا آنچه که به عنوان ارزش های اخلاقی و اجتماعی تبلیغ می شوند ، هجم مکاتب به ظاهر عرفانی و درون گرا که بروز و ظهور آنها در تاریخ تحولات اجتماعی ایران تا حدی مسبوق به سابقه نیز می باشد ، عدم تعریف روشن و مقبول از مفاهیمی چون آزدی ، خطوط قرمز و ... از جمله مضامین قابل مطالعه در این زمینه میباشند . اهتمام به تجزیه و تحلیل معضل سطحی نگری و مصادیق آن از جنبه های مختلف ، این مزیت را به همراه دارد که از یکسویه نگری و غفلت از سایر عوامل مؤثر در پیدایش « پدیده اجتماعی اشاعه فیلم های عاشقانه » جلوگیری به عمل آمده  راه برای درمان و علاج قطعی آن نیز هموارتر خواهد شد .

اما ازاین نکته نیز نباید غافل شد که نمایش مستمر آثار کم مایه با موضوعات عشقی ، علاوه بر تخریب ارزشهای اجتماعی و تخفیف باورهای مذهبی و سنن ملی ، جایگزینی هنجارهای جدید در روابط دختران و پسران و حتی روابط زناشویی همسران جوان ، آرام آرام به تغییر و انحراف ذایقه مخاطب انجامیده و عرصه را بر میدان داری فیلم هایی با نگرش عمیق انسانی و فرهنگی تنگ تر خواهد کرد .

امید است با تلاش و همت مسئولان و برنامه ریزان کشور ، اصلاح و بهبود امور مختلف جامعه بیش ازپیش موردعنایت قرارگرفته و از رهگذر تلاش ، انضباط و وجدان کاری آحاد جامعه ، قوام و سداد نظام جمهوری اسلامی ایران بر پایه مؤلفه های فرهنگی و اعتقادی تقویت گردد تا با داشتن جامعه ای سالم و منزه از آلودگی ها ، فیلمسازان نیز در آسمان اندیشه و خیال ، سوژه های ناب تری رصد کنند !

اما در شرایط حاضر مدیریت سینمای کشور فقط به عنوان یک ناظر ، وظیفه رسالت خود را نباید در صدور پروانه ساخت و نمایش فیلم ها فارغ از محتوی ، جهت گیری ها و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی آنها محدود سازد و با ارایه آمار رکورد شکن فروش فیلم های مبتذل عشقی از استقبال تماشاچیان فریاد شادی سر دهد ؟ ! هیهات !

جان کلام :

 جدا از مجاهدت مسئولان برای حل بنیادین مشکلات اجتماعی و اقتصادی جامعه ، به نظر می رسد اگر مدیریت سینمای کشور در مقام دفاع از آثار سطحی بر آیند و یا حداقل با سکوت خود مؤید آن باشند و هر گونه اعمال محدودیت  بازنگری در شرایط پدید آمده را تضییع حقوق شهروندی سینماگران و مخل روح آزاد منشی آنان پندارند ، هیچ امیدی به اصلاح و بهبود این معضل نیست و ادامه روند کنونی به جلوه گری فرهنگ منحط غربی و مظاهر مغایر با هویت ایرانی – اسلامی در قاب سینما منجر خواهد شد . لابد در چنین شرایطی هر نغمه مخالفتی که  علیه ارزش های منفی فیلم های سطحی و گیشه پسند از سوی دلسوزان برخیزد ، به مثابه توهم توطئه ای از جانب مخالفان آزادی و انبساط فرهنگی قلمداد خواهد شد !

 اما اگر به جوشش حمیّت و غیرت مسئولان امیدوار باشیم ، انتظار می رود مدیران ارشد و سیاست گذاران سینمای ایران به صرافت نقد و درمان ابتلایات وخیم سینما افتاده و برای حفظ طراوت و شادابی نهال نو پای سینمای نجیب ایران ( آنچه که مایه افتخار ریاست محترم جمهوری اسلامی و عموم فرهنگ دوستان است ) به حرس علف هرزه هایی که توسط فرصت طلبــــان و کج اندیشان غرس شده اند ، همت گمارند .

در نخستین گام ضروری است مسئولان با هدف توجیه و اقناع منطقی فیلمسازان ، مراتب ناخشنودی خود را از رواج فیلم های نازل  خیابانی ! ابراز داشته و سپس درعمل به تخفیف درجه کیفی چنین آثاری و قطع هر گونه حمایت و یارانه ، نگاه خود را معطوف به مؤلفه های بومی و فرهنگی سازند .

در پایان ذکر این نکته خالی از فایده نیست که چرا صاحبنظران و کارشناسان تربیتی ، مشاوران و مربیان آگاه کشور در قبال بلیّه فرهنگ سوزی که موریانه وار ، کالبد سینمای کشور را در معرض نابودی قرار داده است و متعاقب آن ، سالن سینماهای کشور ار از حیز انتفاع برای استفاده ساقط خواهد کرد ، با زبان منطق شیرین خود ، در صدد آسیب شناسی فیلــــــــــم ها بر نمی آیند ؟! دغدغه ها و نگرانی های خویش را به خاطر آسیب های  ناشی از تماشای بعضی از فیلم ها به روح و روان جوانان و نوجوانان ، مطرح نمی سازند ؟!

سنت دیرینه و مألوف آنست که فیلمسازان با تولید فیلمهای مناسب و برخوردار از مضامین تربیتی ، مدد رسان صاحبنظران و مشاوران تربیتی باشند . زیرا بیان نافذ و غیر مستقیم در بسیاری از مسایل ، در قالب داستانهای جذاب ، به مراتب تأثیرات ماندگارتری را برای مخاطب باقی خواهد گذاشت . اما متأسفانه در شرایط کنونی باید از مربیان و مشاوران استمداد طلبید که در فهرست تبیین مشکلات فردی و جمعی شهروندان ، سینمای ضد اجتماعی را نیز بیفزایند ،

شاید که گوش شنوایی برای نصایح خویش بیاب

 به نقل از سایت تبیان