فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی
فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی
پوشش خبری فعالیتهای تروریستی
پژوهشگران خلاصهای از مطالعات مربوط به پوشش خبری تروریسم در مطبوعات و مطالب عنوان شده در کنفرانسها را ارائه کردهاند. کتابنامه سال 1986 که از سوی «طرح تحقیقاتی تروریسم و رسانههای خبری » تحت نظارت اتحادیه آموزش روزنامهنگاری و ارتباطات جمعی انتشار یافت، حاوی 500 عنوان مقاله است. همچنین در کتابنامه سال 1986 که از سوی موسسه رند انتشار یافته، عناوین حدود 90 کتاب که صرفاً به بررسی تروریسم بین المللی اختصاص دارد ذکر شده است.
گرچه تروریسم دولتی و غیردولتی بیشترین توجه را به خود جلب کرده است، باسیونی (1982 ـ 1981) و دیگران در بررسیهای خود به این نتیجه رسیدهاند که تعداد اقدامات تروریستی در محدوده ملی به مراتب بیشتر از تروریسم بینالمللی است. ترور افراد، بمبگذاری، آدم ربایی و خشونت دولتی در بسیاری از کشورها ـ که اغلب هم مسکوت گذاشته میشوند ـ هزاران بار بیشتر از عملیات جنجال برانگیز تروریسم بین المللی، قربانی برجای میگذارد.
ورث ـ هوف (1983) نقش پوشش خبری رویدادهای تروریستی در رسانهها را با انتخاب رویدادهای خاص و تبیین مسائل برای مردم تشریح کرده است. پالتز ، فوزارد آیانیان (1982) پوشش خبری روزنامه نیویورک تایمز در زمینه فعالیتهای ارتش جمهوریخواه ایرلند، بریگادهای سرخ و نیروهای آزادیبخش ملی را از اول ژوئیه 1977 تا 30 ژوئن 1979 بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که این اتهام که پوشش خبری این مسائل، سبب مشروعیت بخشیدن به آرمانهای سازمانهای تروریستی میشود، کاملاً بیاساس است. درست برخلاف این ادعا، در 70 درصد از خبرها و گزارشهای نیویورک تایمز درباره فعالیتهای تروریستی، هیچ نوع اشارهای به آرمان و اهداف تروریستها نشده و تقریباً در 75 درصد از خبرها، حتی نام سازمان و هواداران آنها نیز برده نشده است و تنها در 7 درصد ازخبرها که نام سازمانها ذکر شده،این نامها در لابهلای اظهارات مقامات و مسؤولین گم شده است.
در یک بررسی تکمیلی درباره اخبار شبکههای تلویزیونی آمریکا، حذف دائمی علت و انگیزه اقدمات تروریستی و نسبت دادن تزلزل روانی به تروریستها و رهبران آنها مورد توجه قرار گرفته است. اقدامات تروریستی علیه کشورهای دیگر در مقایسه با اقداماتی که علیه آمریکا صورت گرفته انعکاس بیشتری داشته است. پژوهشگران در بررسیهای خود به این نتیجه رسیدند که رسانههای خبری چنین وانمود میکنند که با افراد دیوانه نمیتوان وارد مذاکره شد.
نایت و دین (1982) گزارش جامعی تهیه کردند تا نشان دهند که چگونه پوشش خبری کانادا در مورد تسخیر و باز پسگیری سفارت ایران در لندن از مردان مسلح عرب، کمک کرد که استفاده از خشونت بوسیله واحد ویژة نیروی هوایی انگلیس، مشروعیت پیدا کند. رسانهها درفرایند تبدیل جنایت و مجازات به یک رویداد خبری مصور تا حدودی کارکرد اخلاقی و سیاسی و بطور خلاصه ایدئولوژیک پیدا کردند، چیزی که قبلاً از طریق رؤیت خود حادثه حاصل میشد. این دو پژوهشگر معتقدند، تصادفی نیست که خشونت و وحشت، اعمال مجازاتهای عمومی به عنوان مظهر ایدئولوژی و قدرت حکومت را غیر ضروری ساخته است.
هرمن و برودهد (1989) در بررسیهای دقیق خود از ماجرای ارتباطات بلغاری در محاکمه مهمت علی آکا، رسانهها را به دنباله روی از قدرت حاکم، متهم ساختند. با وجود تبرئه شدن مظنونین در دادگاه، رسانههای خبری با دنبال کردن یک رشته شواهد و مدارک ساختگی و ارائه اطلاعات نادرست در سطح وسیع، اسطورهای نهادین از سودمندی بیپایان ایدئولوژیک خلق کردند.
بررسیهای بیشماری در زمینه تروریسم در ایتالیا صورت گرفته است. مورچلینی (1982) در بررسی محتوای برنامههای تلویزیونی ایتالیا به این نتیجه رسید که طی سالهای 1980تا1981 اخبار مربوط به رویدادهای تروریستی 2 درصد این برنامهها را به خود اختصاص دادهاند. سیلج (1978) رابطه بین رسانهها و نیروهای سیاسی را در پوشش خبری ربودن و قتل آلدو مرو بررسی کرده است. ایوزیا وپریولا (1984) در یک بررسی تطبیقی، پوشش خبری مطبوعات و تلویزیون ایتالیا را در 1980 و 1983 قبل و بعد از قتل دوتن از قضات جزیره سیسیل و ژنرال دالا چیهسا رئیس پلیس پالرمو در سپتامبر 1982 که از سوی مافیا انجام گرفت، ارزیابی کردهاند. درپی این رویدادها، پوشش خبری مربوط به مافیا در تلویزیون ایتالیا به سه برابر و در مطبوعات این کشور به دو و نیم برابر افزایش یافت. در سال 1983 استفاده ازعکس و فیلمهای کوتاه نیز افزایش یافت. مطبوعات و تلویزیون سیسیل در گزارشهای خود برداشت دولت از این رویدادها را منعکس کردند.
بحران ناشی از تروریسم در ایتالیا و پوشش خبری آن در مطبوعات، آنگونه که تروریستها انتظار داشتند به اختناِ شدید یا تغییر حکومت منجر نشد. سیاسیا در کتاب خود با عنوان «ماجرای مورو» (1986) چنین نتیجهگیری میکند که برخلاف انتظار تروریستها که قصد متزلزل ساختن حکومت را داشتند، ربودن و قتل آلدومورو به تقویت و انسجام دولت منجر شد. بریگادهای سرخ، آلدومورو نخست وزیر وقت ایتالیا و طراح همکاری تاریخی احزاب کمونیست و دمکرات مسیحی را از پای درآوردند. به علت موضعگیری شدید این دو حزب بهویژه حزب کمونیست علیه تروریسم و به علت وابستگی روزنامههای ایتالیا به احزاب این کشور، بریگاردهای سرخ نتوانستند از اقدام تروریستی خود بهره برداری سیاسی کنند.
اوزیگین (1986) در مطالعه خود به نتایج متفاوتی رسید. وی محتوای مطبوعات ترکیه رادر سه مقطع سیاسی در فاصله 1976 تا 1980 ـ که با تغییر دولت دراین کشور همراه بود ــ بررسی کرد. وی در بررسیهای خود متوجه شد که واژههای تروریست و آنارشیست (هرج و مرج طلب) به عنوان دو واژه مترادف و در اشاره به فعالیتهای سیاسی چپگرایانه از سوی نشریات راست و میانهروی ترکیه مورد استفاده قرار گرفته است. این نوع روزنامهها در عین حال از انعکاس اعتراضهای سیاسی نه چندان خشن، تظاهرات و جنبشها اکراه داشتهاند. یک روزنامه چپگرا عاملان دستراستی خشونت را تروریست مینامد اما برای پوشش خبری اعتصابات و تظاهرات سیاسی از این واژه استفاده نمیکند، هر چند که تعداد اینگونه اعتراضات به مراتب بیشتر است.
در یک مقطع زمانی، عنوان تروریست آن چنان با خشونتِ چپ گرایانه عجین شده بود که نشریات چپگرا استفاده از این واژه را متوقف کردند. سرانجام، پوشش خبری رسانهها به بیاعتباری دولت چپ میانه و هموار شدن راه برای روی کارآمدن دولت نظامی منجر شد. بافت سیاسی و رسانهای ترکیه برخلاف ایتالیا، ضمن ایفای نقش عادی خود در جهت تقویت دولت به جای تقویت قدرت تروریستی، از تروریسم بهرهبرداری سیاسی نیز کرد.
بحرانهای ناشی از گروگانگیری
آلتید (1985 و 1982) پوشش خبری بحران گروگانگیری آمریکاییها در ایران را در سال 1980 در شبکههای تلویزیونی آمریکا بررسی کرده است. وی به این نتیجه رسید که مشابهت بین پوشش خبری شبکههای تلویزیونی به حدی بود که میشد آنها را به عنوان خبر منتشره از سوی یک ایستگاه تلویزیونی سراسری تلقی کرد. در خلال این رویداد، دانشجویان ایرانی در آمریکا بیش از تحولات و رویدادهای داخل ایران مورد توجه مردم آمریکا قرار گرفتند. به اعتقاد این پژوهشگر، شبکههای رادیو ـ تلویزیونی آمریکا در اخبار و گزارشهای خود کمک چندانی به درک تاریخی و سیاسی ماجرای گروگانگیری نکردند.
پالمرتن (1985) در بررسیهای خود تأثیر پوشش خبری رسانهها برنمایندگان ونهادهای دولتی را مورد ارزیابی قرار داد. پالمرتن در مطالعات خود به این نتیجه رسید که به رغم تأثیر اقدامات اتخاذ شده از سوی دولت آمریکا بر سرنوشت گروگانها، دولت نتوانست جریان رویدادها را تحت کنترل خود درآورد. لارسون (1986) بررسی جامعتری دراین زمینه انجام داده است. وی در بررسیهایخود، پوشش خبری تلویزیون آمریکا را در مورد رویدادهای ایران از پیش از پیروزی انقلاب تا پایان بحران گروگانگیری مطالعه کرده است. در بررسی پوشش خبری تلویزیون آمریکا در خلال شش سال آخر حکومت شاه، وی متوجه شد، که در اخبار جسته و گریختهای که درباره ایران از تلویزیونهای آمریکا پخش میشد دو موضوع نفت و اسلحه مورد تأکید قرار میگرفت. در اخبار شبکههای تلویزیونی آمریکا خبرهای مربوط به بازدید مقامهای بلند پایه دو کشور انعکاس مییافت و در موارد معدودی که به تظاهرات و رویدادهای خشونتآمیز توجه میشد، این گونه حوادث به گروههای ناشناس ضد شاه یا چریکهای مارکسیست نسبت داده میشد. نشانههای بیثباتی داخلی عموماً نادیده گرفته میشد و اخبار و گزارشهای رسانههای خبری آمریکا در قبال ایران بهندرت از خط مشی دولت آمریکا نسبت به ایران فراتر میرفت.
دیدار رسمی شاه از کاخ سفید در نوامبر سال 1977 به نقطه عطفی تبدیل شد. پخش رویدادهای مربوط به این دیدار از تلویزیونهای آمریکا با نمایش صحنههایی همراه بود که نتایج سیاسی مخربی درپی داشت، از جمله استفاده از گاز اشک آور برای سرکوب تظاهراتی که به هنگام استقبال کارتر از شاه در محوطة چمن کاخ سفید برپا شده بود. بینندگان تلویزیون به چشم خود دیدند که چگونه رئیس جمهوری آمریکا و شاه ایران و دیگر شخصیتهای بلند پایه و ارباب جراید تلاش میکردند تا خود را از تأثیر گازهای اشک آور مصون نگهدارند.
هر چند پوشش خبری رسانههای آمریکایی در قبال رویدادهای ایران همچنان اندک و پراکنده بود، اما شبکههای تلویزیونی آمریکا توجه خود را به جناح مخالف و فعالیتهای پلیس مخفی ایران معطوف و همچنان شاه را به عنوان یک دوست و متحد نزدیک آمریکا معرفی کردند. درپی اوجگیری خشونتهای ضد دولتی، شبکههای تلویزیونی آمریکا خبرنگاران خود را به تهران گسیل داشتند. اعزام خبرنگاران سبب شد تا شبکههای تلویزیونی آمریکا به منابع خبری بهتری دسترسی یابند. این اقدام در عین حال سبب شد تا شبکههای تلویزیونی آمریکا نقش فعالتری در شکل دادن رویدادها ایفا کنند و بیش از گذشته در معرض رویدادها و کسانی قرار گیرند که خبر ساز بودند.
دراواخر سال 1978، خبرهای رسیده از پاریس، آیت الله خمینی را به رویدادهای ایران پیوند میداد. پوشش مستقیم تحولات ایران در رسانههای خبری آمریکا، تا زمان اشغال سفارت از سوی دانشجویان ایرانی و گروگان گرفتن آمریکاییان رو به کاهش گذاشت. درپی اشغال سفارت و ماجرای گروگانگیری برای مدتی بیش ازیکسال تقریباً یک سوم حجم اخبار شبکههای تلویزیونی آمریکا به ایران اختصاص داشت.
بیش از یک سوم (36 درصد) اخبار را گزارشهای تصویری مستقیم تشکیل میداد و اخبار تلویزیون به اصلیترین کانال ارتباطی دولت آمریکا و ایران تبدیل شد. دستاندرکاران خبر شبکههای تلویزیونی، مسوولیت غیر رسمی اظهارات، گفتگوها و موضع گیریهای حساس سیاسی را که با سرنوشت گروگانها ارتباط پیدا میکرد برعهده گرفتند.
آن گونه که آدمز (1985) نوشته است بحران گروگانگیری 1985 در بیروت تاحدودی تکرار رویدادهای ایران بود. در پی بمب گذاری در مقر تفنگداران آمریکا و ربودن چندین خبرنگار، بیشتر رسانهها خبری آمریکا دفاتر خود را در بیروت تعطیل کردند. هنگامیکه هواپیمای ربوده شدة خطوط هوایی تی دبلیو اِی (T W A) در فرودگاه به زمین نشست، تنها خبرنگاران محلی بودند که اقدام به پوشش خبری این رویداد کردند. بلافاصله پس ازاین حادثه صدها خبرنگار خود را به محل وقوع حادثه رساندند. خبرنگاران شبکههای تلویزیونی برای انجام مصاحبه با رهبران مسلمان و گروگانها به تکاپو افتادند. حدود یک سوم برنامههای شبکه تلویزیونی اِی بی سی به گروگانها، 15 درصد به رهبران مختلف مسلمان و 12 درصد به مقامهای آمریکایی اختصاص یافت. بررسی اتوالر (1987) در مورد بحران بیروت مؤید آن است که بقیة شبکههای تلویزیونی آمریکا نیز اعداد وارقام مشابهی را ارائه دادهاند. وی در بررسی خود به این نتیجه رسید که رسانههای خبری آمریکا توجه اندکی به ابعاد فرهنگی، تاریخی و دیگر عواملی که به ربوده شدن هواپیمای خطوط هوایی تیدیلیو اِی منجر شد، نشان دادند.
اودانل (1987) به بررسی موضع و موقعیت رسانهها در قبال بحران بیروت پرداخته است. وی در نوشتههای خود به فرد فرندلی، مدیر اخبار شبکه تلویزیونی سیبیاس استناد میکند که معتقد است رسانهها در گرفتاریها شریک هستند و همان گونه که رئیس جمهور درگیر مسأله گروگانگیری است، رسانهها نیز در این ماجرا که دستور کار و سیر حوادث آن از سوی گروههای خاصی در خاورمیانه رقم زده شده است، درگیر هستند. متعاقباً هنری کیسینجر وزیر خارجه پیشین آمریکا خواستار تحریم خبری تروریستها از سوی رسانههای آمریکا شد.
البته چنین تحریمی پیش نیامد، اما در پی ربوده شدن کشتی ایتالیایی اچیله لارو و مصاحبه با محمد ابوعباس طراح اصلی این کشتی ربایی و دبیر کل جبهه آزادی بخش فلسطین بار دیگر جنجال مربوط به نقش رسانهها ابعاد تازهای گرفت. مناقشه بر سر این موضوع بود که چه کسی باید تبلیغات جنجال برانگیز سیاسی را کنترل کند.
بررسی خشونتهای سیاسی نشان میدهد که کنترل غیرمستقیم رسانهها با وجود (یا شاید به دلیل) فقدان جهتگیری خاص سیاسی، مناسبتر و در نتیجه کارآمدتر از کنترل مستقیم مقامهای دولتی است. حتی در مواقعی که تروریستها افکار عمومی را مجبور میکنند که متوجه اهداف و آرمانهای آنها شوند، کنترل آنها بر تبلیغات رسانهها اغلب زودگذر و ناپایدار است. مطالعات الیوت (1987) نشان میدهد که خبرنگاران چگونه تلاش میکنند تا دیدگاههای انتقادی از سیاستهای دولت را به حداقل ممکن برسانند. لول (1987) در بررسی پوشش خبری مطبوعات از ماجرای ربودن کشتی تفریحی اچیله لارو و آدم کشی در آن نشان داد که رسانهها چگونه مطالعه مربوط به جنایت بیمنطق و شرارتآمیز را که هدفی جز انتقامجویی ندارد بی اعتبار ساختند. مطالعه پیکارد (1987) در زمینه مراحل مختلف پوشش خبری رویدادهای طولانی نشان داد که چگونه گزارشهای مستقیم اولیه به سرعت جای خود را به پوشش خبری الهام گرفته ازخط مشی دولت میدهد و اطلاعات ارائه شده در مراحل بعدی رویداد، حتی زمانی که اطلاعاتی در مورد سوابق موضوع موجود است، با توجه به دیدگاه دولت صورت میگیرد.
پالمرتن (1983) به بررسی رابطه میان رسانهها و تروریستها پرداخته است. یافتههای وی در این زمینه، بعدها از سوی دولینگ (1986)بازی با کلمات و لفاظی تعبیر شد. دولینگ با معطوف ساختن توجه خود به مسأله مجاهدانی که برای دستیابی به اهداف سیاسی خود به تروریسم روی میآورند و قصد دگرگون ساختن جهان را دارند اما فاقد قدرت لازم برای تحقق اهداف خود هستند، شیوههای مختلفی را که تروریستها برای کسب اعتبار و جلب توجه رسانهها به کارمیگیرند مورد بررسی قرار داده است. هدف تروریستها جلب هوادار و گرفتن امتیاز نیست بلکه آنها تلاش میکنند تا با نافرمانی در برابر دولت و وادار ساختن حکومت به توسل به خشونت و سرکوب یا اقدامات دیگری که اعتبار دولت را مخدوش میکند، موجبات تضعیف آن را فراهم آوردند. به هر حال، توانایی رسانهها در کنترل اوضاع در دراز مدت و پیوندهای ارگانیک بین دولت و رسانهها سبب میشود تا تبلیغات تروریستها در نهایت به نفع زمامداران تمام شود.
http://www.rasaneh.org/persian/page-view.asp?pagetype=research&id=5