فرهنگ رسانه

فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی

فرهنگ رسانه

فصلنامه تحلیلی و پژوهشی ارتباطات اجتماعی

نگاه جامعه شناسان به رسانه

 

 از نگاه جامعه شناسان دنیای امروزی به ارتباط مستمر یا کنش متقابل میان مردمی که بسیار جدا از یکدیگرند وابسته است . اما اگر ما تا این اندازه به ارتباط از راه دور وابسته نبودیم ، تعلیم وتربیت به صورت توده گیر نه ضروری بود و نه ممکن . در فرهنگهای قدیمی بخش اعظم دانش موجود آن چیزی بود که یکی از انسان شناسان ، به نام کلیفورد گرتس ، دانش محلی نامیده است .
سنتها در اجتماع محلی انتقال می یافت و اگر چه اندیشه های کلی فرهنگی به تدریج در مناطق وسیعی منتشر می گردید ، فرایندهای انتشار فرهنگی ، طولانی ، کند و ناپیوسته بود . امروز ، ما در " کل جهان " زندگی می کنیم به شیوه ای که برای ژا پل دیدیون ، یا هر کسی که قبل از حدود سال 1800 زندگی می کرد کاملا غیر قابل تصور می بود . ما از اوضاع و رویدادهای هزاران مایل دورتر آگاهیم _ ارتباط الکترونیکی چنین آگاهی ای را تقریبا در هر لحظه فراهم می کند . تغییرات در انتشار اطلاعات ، و در تکنولوژی های اطلاعات ، همانند هر جنبه تولید صنعتی بخشی از توسعه جوامع امروزی است . در قرن بیستم ، حمل ونقل سریع و ارتباط الکترونیکی انتشار جهانی اطلاعات را بسیار شدت بخشیده اند.
 رسانه های همگانی ( روزنامه ها ، مجلات ، سینما و تلویزیون ) اغلب در ارتباط با سرگرمی در نظر گرفته می شود ، و بنابراین در زندگی اکثر مردم نسبتا کم اهمیت قلمداد می گردد. چنین دیدگاهی کاملا گمراه کننده است .
ارتباطات همگانی در بسیاری جنبه های فعالیتهای اجتماعی ما دخالت دارد . برای مثال ، معاملات پولی اکنون اساسا بر پایه مبادله اطلاعاتی قرار دارد که در کامپیوترها نگهداری می شود . حساب بانکی توده ای از اسکناس نیست که در گاو صندوق نگهداری شود ع بلکه ارقامی است که روی برگ حساب چاپ شده و در کامپیوتر ذخیره می شود . هر کس که از کارت اعتباری استفاده می کند به یک سیستم بسیار پیچیده اطلاعاتی متصل می شود که با وسایل الکترونیکی ذخیره شده و انتقال می یابد . حتی وسایل سرگرمی مانند روزنامه ها یا تلویزیون تاثیر فراگیری برتجربه ما داند . این امر تنها به این علت نیست که آنها بر نگرشهای ما به شیوه های خاصی تاثیر می گذارند ، بلکه از آن روست که انها وسیله دسترسی به اطلاعاتی هستند که بسیاری فعالیتهای اجتماعی به ان بستگی دارد . تنها یک فرد تارک دنیا ، ممکن است به طور کامل از رویدادهای خبری که بر همه ما تاثیر می گذارد برکنار باشد کاملا می توان گمان کرد که تارک دنیای قرن بیستم هم یک رادیو داشته باشد !
 
الف )  دنیس مک کویل  و " نظریه میانجی میان رسانه و جامعه " 
در نگاه دنیس مک کوایل " نظریه میانجی رسانه و جامعه "  و نظریه ” جایگزین رسانه و جامعه "  و نظریه “ جامعه توده وار ” با بر شمردن پیش فرضهای نظریه میانجی و خصایص آنها ، و با الگوی روابط این نظریه ، رسانه ها را بیش تر وابسته به نهادهای سیاسی ، اقتصادی ، حقوقی و … می دانند تا کنترل کننده آنها .
« دنیس مک کویل با تاکید بر روابط متقابل نهادهای سیاسی ، اقتصادی و حقوقی ، اصول حاکم بر روابط رسانه و جامعه را چنین بیان می کند :
1 – فلسفه و هنجارهای حاکم بر فعالیت رسانه ها که نشات گرفته از پیش فرضهای ایدئولوژیک است .
2 – قوانین رسمی که برخی محدودیت ها را برای رسانه ها ایجاد می کند .
3 – مناسبات اقتصادی حاکم بر فعالیت رسانه ها
4 – پیوندهای غیر رسمی بین رسانه ها و نهادهای آموزشی ، فرهنگی ، دینی و …
5 – رسانه ها به عنوان نقطه عطف مشترک انواع تجربیات جداگانه و هماهنگ کننده اطلاعات تجربیات و معارف مخاطبان
در خصوص نظریه جایگزین رسانه ها و جامعه ، مک کویل با ترسیم الگویی که از دو تن از جامعه شناسان به نام  “ بارل ” و “ مورگان ” اقتباس نموده سه بعد “ قدرت ” و سلطه گری در مقابل کثرت گرایی “          " تغییر ” ( رسانه به عنوان محرک ، در مقابل جامعه به عنوان محرک ) و “ گرایش گریز از مرکز ( متمایل به مرکز رسانه ها ) را تشریح می کند .
مک کویل در تحلیل گرایش های متمایل به مرکز رسانه ها ( نقش رسانه ها در تقویت و استحکام ارزش ها و باورهای موجود ) و گریز از مرکز رسانه ها ( نقش رسانه ها در تضعیف ارزش های موجود و نوگرایی و امروزی شدن ) اذعان می دارد که از برخورد این دو بعد چهار موضع نظری با وجود مثبت و منفی به وجود می آید :
1 – گرایش متمایل به مرکز رسانه ها در وجه مثبت بر وحدت بخشی و یکپارچه سازی رسانه ها تاکید می کند و در وجه منفی بر کنترل و دخل و تضعیف ارزش ها .
2 – گرایش گریز از مرکز رسانه ها در وجه مثبت بر نوگرایی ، آزادی خواهی و تحرک اجتماعی رسانه ها تاکید می کند و در وجه منفی بر انزوا ، از خود بیگانگی و تضعیف ارزش ها تاکید می کند .

ب ) نظریه جامد توده وار
قبل از بررسی و تحلیل نظریه جامعه توده وار به تعریف مفهوم توده و توده رسانه می پردازیم واژه کلیدی
Mass   را نمی توان بصورت ساکن و غیر مواجه بودن با فضای اجتماعی و ابعاد آن تعریف کرد . مهمترین ویژگی این واژه دو پهلو بودن و تناقض درونی آن است . در تفکر اجتماعی این واژه ، هم معنای کاملاً مثبت و هم معنایی کاملاً منفی داشته و هر دوی این معانی نیز حفظ شده است .
وجه منفی آن از گذشته به توده غوغاگر و اوباش اطلاق می شده است . به ویژه توده مردم جاهل و بی اعتنا به قانون . در این نگاه ، در این تعریف واژه توده فرهنگ ، هوش و حتی خردمندی وجود ندارد .
اما در معنای مثبت و مشخصاً‌ در سنت سوسیالیستی ، از واژه “ توده ” مردم معمولی و زحمت کشی که برای تحقق اهداف جمعی سازمان یافته اند استنباطی می شود . وقتی کمیت زیاد بار مثبت داشته باشد این واژه نیز معنای مثبت می یابد مثلاً حمایت توده ای ، یا جنبش توده ای و اقدام توده ای و غیره ، جدا از ارجاع به تعداد زیاد در هر دو معنای مثبت و منفی ، نکته مهم در این است که این مجموعه عمل کننده علیه سرکوب می شود یا اینکه به نظم مستقر و موجود خدمت می کند . این تفاوت در ارزش گذاری ، چه حال و چه در گذشته همیشه بستگی به موضع گیری و عقیده داشته است .
دلیل استفاده از از واژه
Mass در Mass communication ( ارتباط جمعی ) تولید انبوه و پر شمار تعداد زیاد مخاطبانی است که به رسانه های جمعی دسترسی دارند ، همچنین یک معنای اصیل واژه Mass ، مجموعه ای بی شکل است که تمیز دادن اجزای آن از یکدیگر بسیار دشوار است . در فرهنگ ، Mass به صورت زیر تعریف شده است : “ مجموعه ای که در آن فردیت از میان رفته است ” این معنا بسیار نزدیک به استنباطی است که جامعه شناسان از این واژه دارند ، به ویژه آنگاه که به مخاطبان رسانه های جمعی اطلاق می شود .
از نگاه هربرت بلومر جامعه شناس معاصر آمریکایی صاحب نظر مکتب کنش متقابل در تعریف اولیه “ توده ” با استفاده از فرق هایی که سایر انواع جمع هایی که در زندگی اجتماعی یافت می شود . به ویژه گروه ، انبوه خلق و همگان دارد ارائه می کند .
در یک گروه کوچک ، همه اعضا یکدیگر را می شناسند ، بر عضویت مشترکشان در گروه آگاهی دارند . ارزش هایشان مشترک است . نوعی ساختار روابط دارند که در طول زمان نسبتاً پایدار است و در خدمت هدف خاصی است . “ انبوه خلق ” بزرگ تر است ، اما هنوز محدود به حدودی قابل مشاهده و جایی مشخص است هر چند انبوه خلق موقتی است و به ندرت دوباره با همان ترکیب اولیه تشکیل می شود . البته احتمال می رود که هویت و روحیه مشترک بالایی وجود داشته باشد اما معمولاً ترکیب اخلاقی و اجتماعی آن ساختار و نظم معینی ندارد . البته انبوه خلق می تواند دست به عمل بزند اما اغلب اعمالش خصلت انفعالی ، عاطفی و غیر عقلانی دارد .
نوع سومی که هربرت بلومر “ همگان ” می خواند که بسیار بزرگ ، پراکنده و پایدار است معمولاً حول موضوع یا هدف مربوط به زندگی عموم مردم تشکیل شده و هدف اولیه اش پیش برد منافع یا عقیده ای خاص و تحقیق دگرگونی سیاسی است . “ همگان ” عنصری اساسی در نهاد سیاسی دموکراتیک و مبتنی است بر آرمان برخورد عقاید در چارچوب یک نظام سیاسی باز و غالباً از بخش های آگاه تر جامعه تشکیل می شود . پیدایش “ همگانی ” از نگاه مشخصه نظام های دموکراسی لیبرال مدرن بوده و با ظهور روزنامه حزبی یا بورژوا در پیوند بوده است .
نظریه جامعه توده وار بر وابستگی متقابل نهادهایی که اعمال قدرت می کنند و در نتیجه به یگانگی رسانه ها با منابع قدرت و اقتدار اجتماعی تاکید دارد . احتمال دارد که محتوا به منافع سیاسی و اقتصادی صاحبان قدرت خدمت کند ، البته از رسانه نمی توان انتظار داشت که تعریفی انتقادی یا جایگزین از دنیا ارائه کند . اما گرایش رسانه ها به این است که به مردم یاری دهد تا خود را با سرنوشت خویش سازگار کنند .
از رسانه ها انتظار می رود که تصویری از جایگاه مردم در کل جامعه ارائه دهند . ابزاری باشند ، برای استراحت و منحرف کردن توجه از مشکلات و فرهنگی در اختیار مردم قرار دهند که با زندگی واقعی شان سازگار باشد ؛ زندگی ای که معمولاً با و تفریح یکنواخت ، تحت سلطه بوروکراسی بودن ، انزوا یا دنیای خصوصی خانوادگی ، رقابت و مشارکت و همبستگی بسیار نازل با جامعه ، همراه است . در این نظریه رسانه ها را هم علت جامعه توده وار می داند و هم عاملی که به این نوع جامعه استمرار می بخشد زیرا تصویری که رسانه از جهان ارائه می دهد ، جایگزینی برای جهان واقعی و محیطی کاذب و ابزاری توانا برای دخل و تصرف در اذهان عمومی و البته همچنین کمکی برای بقای روانی در شرایط دشوار .
نظریه جامعه توده وار نه تنها بدبینانه بلکه هم غیر آزمون پذیر و تبیینی تام و تمام غیر نسبی می باشد . این اندیشه آمیزه ای از اندیشه انتقادی برگرفته شده از چپ سیاسی و نوستالژی عصر طلایی اجتماعات مدنی و دموکراسی .

پ ) مارکسیسم
هر چند که خود مارکس ، از میان رسانه ها ، فقط مطبوعات را می شناخت ، آن هم در زمانی که هنوز تبدیل به یک رسانه جمعی مؤثر نشده است ، اما کاملاً امکان دارد که رسانه های مدرن را بر اساس اندیشه های او تحلیل کنیم .
رسانه ها نیز نوعی از وسایل تولیداند که از قانون مندی های خاص نظام تولید سرمایه داری صنعتی ، یا عوامل تولید و روابط تولید معین پیروی می کنند . به احتمال زیاد این رسانه ها در مالکیت یک طبقه سرمایه دار انحصاری ، که در سطح ملی یا بین المللی سازمان یافته تا به منافع این طبقه خدمت کند ، قرار دارند و با استثمار مادی کارگران فرهنگی و مصرف کنندگان به چنین کاری مبادرت می ورزند . از نظر ایدئولوژیکی نیز وظیفه آنها نشر افکار و جهان بینی های طبقه حاکم و رد اندیشه های جایگزین دیگری است که ممکن است به دگرگونی یا رشد آگاهی طبقه کارگر از منافع خود و جلوگیری از تبدیل شدن این آگاهی به مخالفت فعال و سازمان یافته سیاسی بینجامد . پیچیدگی این مدعا منجر به این شده که سه نوع نظریه الهام گرفته از مارکسیسم در مورد رسانه های مدرن داشته باشیم ، نظریه اقتصادی سیاسی ، نظریه انتقادی و نظریه هژمونی رسانه ها ، از این میان ، نظریه اول به سنت ماتریالیستی مارکسیستی وفادارتر است زیرا بر عوامل اقتصادی تاکید دارد اما دو نظریه دیگر بیشتر به عوامل ایدئولوژیکی ( روبنایی ) پرداخته اند .

پ – 1 ) نظریه اقتصاد سیاسی رسانه
دغدغه ما از احیای اصطلاح قدیمی نظریه اقتصاد سیاسی رسانه ، مشخص کردن رهیافتی است که بیش از محتوای ایدئولوژیکی رسانه ها بر ساخت اقتصادی 6 رسانه ها تاکید دارد و با پذیرش وابستگی ایدئولوژی به زیر بنای اقتصادی ، تحقیقات را به سوی تحلیل تجربی ساختار مالکیت رسانه ها و عملکرد نیروهای بازار سوق می دهد . از این نقطه نظر ، نهاد رسانه را باید بخشی از نظام اقتصادی دانست که البته پیوندی تنگاتنگ با نظام سیاسی دارد . ویژگی غالب معرفتی را که رسانه برای جامعه و درباره جامعه تولید می کند ، تا حد زیادی می توان با ارزش مبادله انواع گوناگون محتوا ، تحت شرایط فشار برای گسترش بازار و همچنین با منافع پنهان اقتصادی صاحبان و تصمیم گیرندگان آن توضیح داد . این منافع به لزوم سودآوری فعالیت رسانه ای و سودآوری سایر بخش های تجارت به عنوان نتیجه گرایش ها و فرایندهای انحصاری ادغام افقی و عمودی ناشی از آن مربوط می شود .
پیامد آن را می توان در کاهش منابع رسانه ای مستقل ، تمرکز در بازارهای بزرگ ، اجتناب از خطر کردن ، غفلت از بخش های کوچکتر و فقیرتر مخاطبان بالقوه مشاهده کرد . آثار نیروهای اقتصادی تصادفی نیست ، اما مستمراً در جهت حذف “ … آن صداهایی عمل می کنند که فاقد قدرت یا منابع اقتصادی هستند … منطق پنهان هزینه منظماً در جهت تثبیت موقعیت گروه هایی که از قبل در بازارهای رسانه های جمعی جا افتاده اند و حذف گروه های فاقد سرمایه لازم برای ورود موفقیت آمیز به بازار عمل می کند . پس صداهایی که باقی می مانند عمدتاً به کسانی تعلق دارد که احتمال کمتری دارد که توزیع ثروت و قدرت موجود را مورد انتقاد قرار دهند .
بر عکس ، آنانی که بیشترین احتمال مبارزه جویی از سوی آنهاست قادر به بیان عمومی نارضایی یا مخالفت خود نیستند زیرا منابع کافی برای برقراری ارتباط مؤثر بر گروههای وسیع مخاطب را در اختیار ندارد ”
وجه مثبت اصلی این رهیافت در توانایی آن برای ارائه احکام آزمون پذیر تجربی درمورد عوامل تعیین کننده بازار است ، هر چند که این عوامل متعدد هستند که اثبات تجربی آنها بسیار دشوار است . یکی از وجه منفی نظریه اقتصاد سیاسی این است که آن بخش هایی از رسانه ها که تحت کنترل عمومی قرار دارند به سادگی نمی توانند در قالب عملکرد بازار آزاد تبیین شوند . هر چند که این رهیافت رسانه را فرآیندی اقتصادی می داند که حاصل اش عرضه کالایی است به نام محتوا ، اما نوع خاصی از رهیافت اقتصاد سیاسی مدعی است که محار رسانه در واقع تولید مخاطب است و نه محتوا . به این معنا می باشد که رسانه ها توجه مخاطبان را به سمت آگهی دهندگان سوق می دهند و به این ترتیب رفتار مخاطبان رسانه ها را از طریق معینی تعیین می کنند .

پ – 2 ) مکتب فرانکفورت و نظریه اقتصادی
نظریه پردازان مکتب فرانکفورت کار خود را در آلمان وایمار آغاز کرده اند و با به قدرت رسیدن نازی ها ، در کشورهای دیگر به ویژه آمریکا پراکنده شدند . موضوعی که توجه آنها را به خود جلب کرده بود شکست آشکار دگرگونی اجتماعی انقلابی بود که مارکس از آن خبر داده بود . برای تبیین این شکست به توان مندیهای روبنا ، به ویژه در شکل رسانه های جمعی و از این رو به آن رو کردن فرایندهای تاریخی دگرگونی اقتصادی توجه کردند . به یک معنا منظور آنها این بود که ایدئولوژی مسلط زیربنای اقتصادی را از راه تسلیم و همسان سازی طبقه کارگر مشروط کرده باعث شده که تاریخ “ مسیر اشتباهی را طی کند ”
فرهنگ توده وار ، عمومی و تجاری شدن عمده ترین ابزار این موفقیت سرمایه انحصاری است . کمابیش کل نظام تولید انبوه کالاها ، خدمات و اندیشه های به نظام سرمایه داری پیش فروش شده است و همراه با آن پایبندی به عقلانیت ابزاری ، مصرف گرایی ، رضایت مندی های کوتاه مدت و افسانه “ بی طبقگی ” کاملاً جا افتاده است . کالا مهم ترین ابزار ایدئولوژیکی این فرایند است ، زیرا به نظر می رسد که هنرهای زیبا و حتی فرهنگ انتقادی و مخالف را می توان به انگیزه سود و البته به بهای از دست دادن قدرت انتقادی اش به خوبی به فروش رساند . مکتب فرانکفورت به وابستگی فرد و طبقه به تعریف تصاویر و ضوابط مجادله فکری مشترک در کل نظام باور دارد .
مارکوزه جامعه ای را که با تمسک “ صنعت فرهنگ ” ایجاد شده است “ تک ساختی ” می خواند . تاکیدی که این مکتب بر رسانه جمعی به عنوان سازوکاری قدرتمند برای جلوگیری از دگرگونی دارد استمرار یافته و سپس با رهیافت “ هژمونی ” که در زیر شرح داده می شود پیوند می خورد ، اما بعدها “ منفی گرایی ” مکتب فرانکفورت و همچنین ” نخبه گرایی فرهنگی ” آن آماج انتقاد از سوی چپ قرار گرفت . به علاوه باید به هم زمانی اقبال عمومی به این مکتب و نظریه جامد توده وار نیز توجه داشت .

پ – 3 ) نظریه هژمونیک رسانه
سومین مکتب تحلیل رسانه در سنت مارکسیستی را می توان با احتیاط تحت عنوان کلی نظریه هژمونی قرار داد . اصطلاح هژمونی را گرایشی در مورد ایدئولوژی حاکم به کاربرده است . این نظریه کم تر بر عوامل تعیین کننده اقتصادی و ساختی یک ایدئولوژی دارای جهت گیری طبقاتی تاکید دارد . بلکه بیشتر برخورد ایدئولوژی ، اشکال بیان آن ، شیوه های دلالت و سازوی رهایی که به کمک آنها این ایدئولوژی استمرار می یابد و شکوفا می شود یعنی متابعت بی چون و چرای قربانیان و موفقیت در تسخیر و شکل دهی به آگاهی آنها ، اختلاف این رهیافت با رهیافتهای مارکسیسم کلاسیک و اقتصاد سیاسی در این است که در اینجا میزان استقلال ایدئولوژی از زیر بنای اقتصادی بیشتر انگاشته می شود .
ایدئولوژی به شکل تعریفی تحریف شده از واقعیت و تصویری از روابط طبقاتی یا با عبارات آلتوسر “ رابطه تخیل افراد با شرایط واقعی وجودشان ” از این لحاظ مسلط نیست که توسط طبقات حاکم به زور تحمیل شده است بلکه سلطه آن به این خاطر است که دارای نفوذ فرهنگی آگاهانه و پایداری است که به خدمت تفسیر تجارب واقعی ، البته به صورتی پوشیده و در عین حال مداوم در می آید .
کوشش های نظری برخی متفکران مارکسیست به ویژه پولانزاس و آلتوسر به پالایش این نظریه انجامید و نگاه ها را به راه های باز تولید و مشروعیت بخشی روابط سرمایه داری بر اساس پذیرش کم و بیش داوطلبانه خود طبقه کارگر جلب کرده است . ابزار این تلاش ها را پیشرفت تحلیل نشانه شناسی و ساختاری با معرفی روش هایی برای کشف و استخراج معنای پنهان و ساختارهای آن فراهم آورده است
.

تاثیر رسانه و بخصوص تلویزیون در رفتار انسانی از نگاه آنتونی گیدنز
تحقیقات وسیعی به منظور ارزیابی اثرات برنامه های تلویزیونی انجام شده است . بیشتر پژوهشها درباره تاثیر تلویزیون به کودکان مربوط بوده است . که اگر زمانی را که انها صرف تماشای تلویزیون می کنند و پیامدهای احتمالی آن را از نظر اجتماعی شدن در نظر بگیریم ، به خوبی قابل درک است . سه موضوعی که به طور معمول بیشتر از همه مورد بررسی قرار می گیر تاثیر تلویزیون بر گرایش جرم و خشونت ، اثرات پخش اخبار و نقش تلویزیون در زندگی سیاسی است .
گیدنز از تلویزیون به عنوان ابزاری زمینه ساز نگرشهای اجتماعی نا م می برد و اعتقاد دارد که نفوزذ تلویزیون به عنوان یک وسیله فرهنگی نمی تواند چنان که باید بر حسب محتوای برنامه های ارائه شده ارزیابی گردد . تلویزیون به فراهم ساختن چارچوبهای تجربه ، نگرشهای کلی فرهنگی ، که در درون آن افراد در جوامع امروزی اطلاعات را تفسیر کرده و سازمان می دهد کمک می کند . تلویزیون در گسترش شکلهای غیرمستقیم ارتباط در عصر حاضر به همان اندازه کتاب یا مجلات و روزنامه ها مهم است . تلویزیون شیوه هایی را که افراد زندگی اجتماعی ، را تفسیر کرده و نسبت به ان واکنش نشان می دهند با کمک به نظم دادن تجربه ما از زندگی اجتماعی ، قالب برنامه ریزی می کند. فرضهایی که در پس خصلت کلی تولید و پخش تلویزیونی قرار دارند شاید از هرگونه برنامه خاصی که نشان داده می شود مهمتر باشند .
برای مثال ، تلویزیون به واسطه اهمیتش در فراهم آوردن عرصه ای برای طرح مسائل و معرفی نامزدهای انتخاباتی ، تا اندازه ای به تغییر ماهیت انتخابات امروزی کمک کرده است . به عنوان نمونه ای دیگر نمادهایی که در پخش آگهی وجود دارند مکن است تاثیر عمیق تری بر رفتار اجتماعی داشته باشند تا
" پیامهای " اعلام شده ای که آگهی کنندگان مایل اند به مخاطبان خود انتقال دهند . بدین سان ، تفاوتهای جنسی اغلب در آنچه در محیط یا زمینه یک برنامه آگهی تجارتی می کذرد . به صورت نمادین در می آیند و نه آنچه آشکارا به فروش می رسد . در بسیاری از آگهیها ، مردان از نظر ذهنی و فیزیکی هوشیار به نظر می رسند ، حال آنکه زنان در حالی که به شیوه ای رویایی به دوردستها خیره شده اند نشان داده می شوند  .
وسایل امروزی ارتباط همگانی نیز به همان اندازه در زندگی ما اهمیت اساسی برخوردارند ، و علاوه بر فراهم ساختن بسیاری از خدمات اطلاعاتی لازم ، امکاناتی برای خود _ روشنگری  و سرگرمی عرضه می کنند . با وجود این وسایل ارتباط همگانی در مجموع به انعکاس شیوه نگرش گروههای مسلط در جامعه گرایش دارند . این امر اساسا به علت سانسور مستقیم سیاسی نیست ، بلکه از این واقعیت ناشی می شود که مالکیت تلویزیون ، روزنامه ها ، بانکهای اطلاعتی و غیره در دست افراد نسبتا معدودی متمرکز گردیده است . چه کسانی باید وسایل ارتباط جمعی را کنترل کنند ؟ قشرهای محروم تر چه تعدادی بکنند تا صدایشان شنیده شود ؟ اینها مسائل پیچیده و دشواری هستند ، که با در نظر گرفتن سلطه تعداد معدودی از کشورهای بر ارتباطات جهانی ، اکنون بعدب بین المللی یافته اند .

منابع :
1 _ مک کویل ، دنیس / درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی / پرویز اجلالی / مرکز مطالعات رسانه ( تهران ) 1382 / چاپ اول .
2 _ ساروخانی ، باقر / جامعه شناسی ارتباطات / انتشارات روزنامه اطلاعات ( تهران ) / 
3 _ گیدنز ، آنتونی / جامعه شناسی / منوچهر صبوری / نشر نی ( تهران ) / چاپ ششم 1379 .

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد